۱- برجام را بهدرستی طلیعه ارتقای منزلت ایران به ترازی نوین از قدرت، ثبات و اثرگذاری منطقهای و به رسمیت شناخته شدن این جایگاه ازسوی قدرتهای بزرگ دانستهاند.
گرایش سیاسی خاصی در داخل این تحلیل را نادرست دانسته و کوشیده است برجام را موجب بیثباتی و ناامنی ایران معرفی کند. با این حال، اخبار دقیق و تحلیلهای کارشناسان معتبر بینالمللی و وقایع چندماه اخیر همگی گواهی میدهند که برجام و چشمانداز تحولات سیاسی و استراتژیکِ پیآیندِ آن، خشم شدید رقبای سرسخت ایران را بیش از هر زمان دیگری برانگیخته است و این بار خشمی نهتنها علیه ایران، بلکه در واکنشی کودکانه به چرخش سیاست خاورمیانهای آمریکا و مهمترین متحدان اروپاییاش به سوی همکاری با ایران.
در کنار تعطیلی اقتصاد کثیف تحریم، یکی از مهمترین عواملی که آتش خشم رقبای منطقهای ایران را برافروخته، این است که شکلگیری و تداوم برجام را بهدرستی در گرو تغییری ۱۸۰ درجهای ولو تدریجی در برداشت قدرتهای بزرگ از ایران بهعنوان یک بازیگر سیاسی توانا میدانند: تغییر برداشت قدرتهای بزرگ از «ایران بهعنوان یک تهدید ذاتی و دائمی و بخشی از معضل» به برداشتی جدید از «ایران بهعنوان بازیگری قابل اعتماد برای مشارکت رقابتی و بخشی از راهحل.» منظور از شکلگیری این برداشت جدید از ایران بهعنوان «رقیب قابل اعتماد و قابل مشارکت»، حصول اعتماد محتاطانه متقابل میان ایران و کشورهای بزرگ است: اعتماد به تعهد و تقید عملی متقابل به معاهدات و قولوقرارهای رسمی و غیررسمی، آن هم در عین رقابت برای بیشینهسازی منافع ملی از یکسو و مشارکت رقابتآمیز برای حلوفصل معضلات مشترک، مثل داعش و آینده سوریه، عراق، لبنان، افغانستان و حاشیهنشینان خلیج فارس از سوی دیگر. این مشارکت رقابتآمیز، معنای اصلی فصلی نوین در مناسبات میان ایران و قدرتهای بزرگ جهان در مقیاس منطقهای است که اکنون با آغاز رفع کامل تحریمها گشوده شده است.
چشمانداز چنین مشارکتی، لزوما رقابتآمیز است به این معنا که هر دو سوی این رابطه جدید میدانند که نه خود و نه طرف مقابل بنا نیست از ترجیحات ایدئولوژیک و چارچوب تعیین منافع ملی خود دست بردارد. از این رو، رقابت ناگزیر است؛ اما رقابتی که در چارچوبی مشارکتی و حل مسألهای مدیریت میشود تا از مهار خارج نشود و به نقطه کور برخورد و تهدید امنیتی نرسد. حل دیپلماتیک برخورد اخیر با شناورهای آمریکایی در خلیج فارس نمونهای از فعال شدن این سازوکار مهار تنشها میان ایران و آمریکا ست. از این منظر، برجام فارغ از جهات فنیاش، در واقع، چارچوبی سیاسی و امنیتی برای کنترل و مهار اختلافات و تعیین حد و مرز رقابتها و شکلگیری نوعی مشارکت رقابتآمیز و محتاطانه برای حلوفصل مسائل مشترک در منطقه است.
علایم شکلگیری این برداشت جدید در همین دوره کوتاه پسابرجام آشکار شده است. سیاست منطقهای آمریکا و اروپا در همین دوره کوتاه، نشانههای مهمی از نزدیک شدن به ترجیحات ایرانی برای حلوفصل منازعات منطقهای با خود دارد، آن هم به بهای بروز ناخرسندی میان آمریکا و متحدان دیرینه منطقهایاش، یعنی مشخصا عربستان سعودی و اسرائیل. برای نمونه، توجه به سه چرخش بزرگ در زمینه منازعات سوریه میتواند بسیار گویا باشد: دعوت از ایران به مذاکرات حلوفصل منازعات سوریه باوجود مخالفت بسیاری از نیروهای درگیر از جمله عربستان سعودی؛ تغییر رویکرد بینالمللی به جایگاه بشار اسد در روند گذار در سوریه برخلاف اصرار ترکیه و عربستان؛ تغییر رویکرد قدرتهای غربی در مورد جایگاه برگزاری انتخابات عمومی و آزاد در سوریه برای تعیین آینده نظام سیاسی در این کشور، باز هم باوجود مخالفت بسیاری از بازیگران تاثیرگذار از جمله عربستان. گذشته از سوریه، نمونههای مهم دیگری از تغییر مرکز ثقل سیاست منطقهای آمریکا و اروپا به سوی مواضع ایران در منطقه بهویژه در قبال داعش، تحولات عراق و مسائل افغانستان و لبنان قابل ردیابی است. موضعگیریهای شدید آمریکا و اروپا در محکومیت اعدام شیخ نمر باقر النمر خصوصا در مقایسه با مواضع محتاطانه آنها در قبال حمله به نمایندگیهای عربستان در ایران یکی از جدیدترین بروندادهای این چرخش بنیادین است.
۲. رقابت عربستان و برخی از حاشیهنشینان خلیج فارس با ایران در همه سطوح ممکن از اقتصاد نفت و سیاست منطقهای و یارگیریهای بینالمللی تا ایدئولوژیهای دینی دههها در جریان بوده است. این رقابت هرچند با افتوخیزهایی همراه بوده است، هیچگاه قطع نشده است. اما به نظر میرسد مرحله جدید این رقابتها تفاوتی ماهوی با گذشته این رقابتها دارد. از زمانی که احتمال نتیجهبخش بودن مذاکرات ایران و گروه ۳+۳ قوت گرفت و خصوصا از اواخر حیات ملک عبدالله به این سو و بالاخص از هنگامی که با مرگ وی، قطار سیاست داخلی و خارجی عربستان به ریل تندروی منتقل شد، عربستان از پایگاه سنتی رقابت خاموش با ایران به ایستگاه اختلاف فعال و از آنجا به سوی مقصد تقابل مستقیم حرکت کرده است. رفتارهای تحریککننده عربستان در دو سال و نیم اخیر با سیاست بردباری بالغانه ازسوی ایران پاسخ داده شد. اعدام شیخ نمر باقر النمر و واکنشهای نسنجیده خیابانی به آن در ایران، این مناسبات پرتنش و شکننده را بهسوی نقطه جوش راند؛ اما متحدان غربی عربستان مانع شدند عربستان دست به آتشبازیهای کودکانه بزند. برخی تحلیلگران این دیدگاه را موجه میدانند که علاوه بر عربستان، ترکیه و اسرائیل که دیگر بازندگان استراتژیک حصول برجام بودهاند، خشمگین از پیامدهای مثبت برجام در همین دوره کوتاه پسابرجام به نفع ایران، در متن و حاشیه روندی قرار دارند که در شرایط خاصی میتواند بهآسانی به شعلهورتر شدن آتش خصومت میان ایران و عربستان بینجامد.
در غیاب نهی قدرتهای بزرگ و در صورت امیدواری به همراهی ایشان، متاسفانه نابخردی و خشم بیمارگونه عربستان سعودی در بستر تحولات اخیر حتی میتوانست (و هنوز میتواند) سیاستمداران سعودی را برای روشن کردن تنور تخاصم از طریق دستکاری زخم اختلافات مثلا بر سر جزاير سهگانه ایرانی در خلیج فارس وسوسه کند که چنین وسوسهای میتواند آغاز بازی پرهزینه و پرخطری برای همه ساکنان خلیج فارس از جمله ایران باشد. هزینههای چنان قمار ویرانگری برای برخی اهالی منطقه میتواند همه موجودیت آنها باشد و برای ایران هزینههای سنگین نظامی و امنیتی، سیاسی و اقتصادی، آن هم در نامناسبترین زمان ممکن. البته چنان منازعهای بهدلیل دخالت مستقیم دو مولفه بازار انرژی و تروریسم داعشی بهآسانی میتواند به بحرانی فرامنطقهای با ابعادی جهانی تبدیل شود. متاسفانه، واقعیت تلخ استراتژیک این است که کشورها و بازارهای خسارتدیده انرژیهای فسیلی (خصوصا در آمریکا، اروپا، روسیه، چین و هند) که نمیتوانند بحران عربستانساخته کاهش مهندسیشده قیمت نفت را برای مدتی خیلی طولانیتر از این تحمل کنند، ممکن است تنها راه در دسترس برای جبران خسارات وارده را در برافروخته شدن آتش تخاصم فعال میان اعضای مهمترین حلقه تولیدکنندگان نفت، خصوصا در خلیج فارس بدانند. جنگی که فارغ از نتیجه، برنده ضمنی آن در منطقه، به دلایلی روشن، البته اسرائیل و در درجه بعد ترکیه خواهند بود.
۳. در زمینه لغزان خاورمیانه و زیر آسمانی پوشیده از ابرهایی چنین بحرانزا، انتخابات پیش رو در ایران اهمیت و جایگاهی بهکلی متفاوت از ادوار انتخاباتی گذشته یافته است. با وجود اهمیت همه ادوار انتخاباتی گذشته در تعیین سیاستهای داخلی کشور، روند برگزاری هیچیک، به اندازه پیام انتخابات هفتم اسفند امسال، همزمان بر امنیت ملی و ثبات داخلی ما تاثیر نداشته است. انتخابات در ایران مهمترین عرصهای است که در آن، از یکسو، اراده سیاسی حاکمیت بهویژه در مرحله بررسی صلاحیت داوطلبان و ازسوی دیگر، اراده ملت در قالب آرایی که به صندوقها میریزند، با یکدیگر تلاقی میکنند. برآیند تلاقی و ترکیب این دو اراده است که روالهای حکمرانی در کشور را برای دورههایی چهار ساله، گاه کوتاهتر و گاه بلندتر، تعیین میکند. انتخابات همزمان مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی که در ماه پایانی امسال برگزار خواهد شد، از همین الگو پیروی میکند، اما با یک تفاوت بزرگ. آنچه انتخابات هفتم اسفند را از دیگر ادوار انتخاباتی ممتاز و متمایز میکند، تاثیری است که بر دریافت سیاسی قدرتهای درگیر در برجام خواهد گذاشت؛ خصوصا درمورد چشمانداز جهتگیری حاکمیت در ایران.
یک حالت محتمل این است که در روند برگزاری این انتخابات (خصوصا درمرحله بررسی صلاحیتها)، به شکل وسیع یا نمادین، برخی جریانها و چهرههای سیاسی که شاخص حمایت از برجامند، بهنحوی معنادار و غیرقابل توجیه، از ادامه حضور موثر در فضای سیاسی کشور باز مانند. در صورت وقوع، اگر چنین وضعیتی در قالب رویههای شناخته شده، برای عموم مردم و نخبگان قابل فهم و پذیرش نباشد و در عین حال بهعنوان اراده حاکمیت تفسیر شود، کفه تحلیل به نفع رقبای تندخوی ایران در منطقه ازجمله اسرائیل، عربستان، ترکیه و برخی لابیهای وابسته ایشان در کنگره و سنا سنگین خواهد شد. چنین تغییر موازنهای اعتماد به آینده تعهد ایران به چارچوب برجام را متزلزل کرده، مناسبات ایران و قدرتهای بزرگ را به احتمال زیاد به مرحله ماقبل برجام باز خواهد گرداند، با این تفاوت که در وضعیت ماقبل برجام ما با تهدیدهایی اینچنین متنوع و پرفشار مثلا ازسوی داعش و عربستان زخمخورده و همپیمانان تحقیرشدهاش مواجه نبودیم. در صورت زوال چارچوب اعتماد و همکاری میان ایران و قدرتهای بزرگ، تحریکهای آتشافروزانه عربستان سعودی، آینده سیاسی سوریه، عراق ، لبنان ، افغانستان و حاشیهنشینان خلیج فارس و نیز آینده داعش همگی میتوانند به تهدیدهایی ژرفآشوب برای امنیت ملی و منطقهای ما تبدیل شوند.
حالت دیگر این است که هر دو نیروی موافق و مخالف برجام بهشکلی متعادل و
متوازن و موجه وارد رقابتهای انتخاباتی شوند و خود را به رای و انتخاب
مردم عرضه کنند. نتیجه چنین انتخاباتی هرچه باشد، در صورتی که کاملا شفاف و
منصفانه برگزار شود، منجر به تغییر نگرشی منفی به ضرر منافع ملی ایران
نخواهد شد، بلکه در هر حال، موضع حاکمیت را در داخل و خارج تقویت خواهد
کرد. علاوه بر رضایت و انسجام و ثبات ملی که از چنین انتخاباتی حاصل خواهد
شد، بر قدرتهای درگیر در برجام نیز روشن خواهد شد که جهتگیری حاکمیتی
درمورد برجام در آینده نیز همان است که پیشتر در روند منتهی به برجام
آشکار شده است. در چنین وضعیتی آینده مناسبات ایران و قدرتهای بزرگ، یکسره
به اقدامات متقابل دو سوی این توافق بستگی خواهد داشت، اقداماتی برای
اعتمادسازی بیشتر برای در انداختن طرحی نو برای مشارکت رقابتآمیز میان
ایران و قدرتهای جهانی به منظور مدیریت اختلافات فیمابین و مهار
رقابتهای منطقهای و حل معضلات فرامنطقهای مانند بحرانهای درهمتنیده
تروریسم و انرژی و آب و غذا در بستر ناآرام تغییر سامان استراتژیک و چینش
سیاسی خاورمیانه. اینچنین، تحقق هر یک از این دو حالت مسیر آینده ایران و
خاورمیانه را عمیقا تحت تاثیر قرار خواهد داد. انتخابات آینده در فضای
پسابرجام، انتخاباتی ملی با بردی منطقهای و جهانی است. مردم ایران و
فعالان و رهبران سیاسی در هفتههای پیش رو نهتنها اعضای مجلسین را تعیین
میکنند، بلکه با نحوه برگزاری انتخابات، آینده ثبات داخلی، امنیت ملی و
جایگاه منطقهای ایران را نیز رقم خواهند زد.
دکتر محمدمهدی مجاهدی