پدر جدید شباهت پسر را نصف به نصف می داند:« حالا که چهره اش نشان می دهد
نصف شبیه مادرش است و نصف شبیه من. البته کشفیات ما در ساعت اول تولدش
خیلی زیاد نبود.» او می داند که با تولد آرسام حالا کارش سخت تر شده. اما
باز خوشحال است:« چاره چیه؟ باید ساخت. من سرباز تیم ملی هستم و باید این
شرایط را قبول کنم .هر اتفاقی که بیفتد تا زمانی که به ما احتیاج داشته
باشند من در خدمت تیم ملی هستم. » او هنوز درباره ارجحیت بچه یا تیم ملی
فکری نکرده:« من برخلاف بعضی بچه ها هنوز فکر نکرده ام. چرا باید حرفی بزنم
که اصلا به ان فکر نکرده ام. واقعا انتخاب بچه یا تیم ملی خیلی سخت است.
چرا که هر دو عزیز هستند. من ترجیح می دهم هر دو را با هم داشته باشم. اصلا
انتخاب یکی و کنار گذاشتن دیگری خیلی سخت است. نمی شود انتخاب کرد.»
او که امروز غایب تمرین بوده ، شاید فردا را هم بالاجبار غایب باشد:« فکر
نمی کنم امروز هم بتوانم به تمرین بروم. به خاطر ترخیص همسرم باید کنارش
باشم.اما فردا با جعبه شیرینی به تمرین می روم.» تولد آرسام را از خاطر
نبرید، شاید چند سال دیگر او هم یکی از والیبالیست ها خانواده محمودی باشد.
هر چند شهرام پدر معتقد است پسر باید خودش انتخاب کند:« هرچه خودش بخواهد.
اما امیدوارم کار ما را ادامه دهد.»