به گزارش ایران اکونومیست، این موفقیت از تجزیه و تحلیل پایگاههای داده عظیم نمونههای بافت مغز انسان و سوابق پزشکی و سپس آزمایش این ترکیب در موشهایی که از نظر ژنتیکی مهندسی شده بودند تا علائمی شبیه آلزایمر نشان دهند، حاصل شد. تنها موشهایی که هر دو دارو را با هم دریافت کردند، بهبود قابل توجهی در حافظه و کاهش آسیب مغزی نشان دادند.
به نقل از اساف، محققان در مطالعه خود نوشتند: علیرغم تلاشهای دقیق تحقیقاتی پیشبالینی و بالینی، توسعه داروهای آلزایمر با چالشهای قابل توجهی روبرو است و در دهههای اخیر ۹۸ درصد از آنها با شکست مواجه شدهاند. رویکرد آنها نشاندهنده فاصله گرفتن از درمانهای سنتی تک دارویی است که بارها در آزمایشهای بالینی شکست خوردهاند.
چگونه داروهای سرطان، نورونها و سلولهای گلیال را در بیماری آلزایمر هدف قرار میدهند؟
این ترکیب دارویی با پرداختن به آنچه دانشمندان مشکلات «اختصاصی نوع سلول» در بیماری آلزایمر مینامند، عمل میکند. در حالی که بیشتر تحقیقات بر روی پلاکهای چسبنده و پروتئینهای درهمتنیده که در مغز بیماران آلزایمری ایجاد میشوند، متمرکز بودهاند، این مطالعه عمیقتر به چگونگی عملکرد نادرست انواع مختلف سلولهای مغزی به روشهای متمایز پرداخته است.
این گروه تحقیقاتی دادههای ژنتیکی تک سلولی را از ۷۵ نمونه مغز انسان که ۳۷ نمونه از بیماران آلزایمر و ۳۸ نمونه از افراد سالم بود، بررسی کردند. آنها کشف کردند که آلزایمر به طور نابرابر بر سلولهای مغز تاثیر میگذارد. نورونها یک الگوی اختلال ژنتیکی را نشان دادند، در حالی که سلولهای پشتیبان به نام گلیا مشکلات کاملا متفاوتی را نشان دادند.
برای شناسایی درمانهای بالقوه، محققان از یک رویکرد محاسباتی استفاده کردند که شامل پروفایلهای ژنتیکی از چگونگی تاثیر بیش از ۱۳۰۰ داروی تایید شده توسط سازمان غذا و دارو بر سلولهای انسانی است. با تطبیق الگوهای بیماری با اثرات دارو، آنها ۲۵ دارو را شناسایی کردند که از نظر تئوری میتوانند اثرات ژنتیکی آلزایمر را معکوس کنند.
این اعتبارسنجی از تجزیه و تحلیل سوابق پزشکی ۱.۴ میلیون بیمار ۶۵ سال به بالا در شش مرکز بهداشتی دانشگاه کالیفرنیا حاصل شد. در میان بیمارانی که داروهای انتخاب شده را برای اهداف اصلی خود که در بیشتر موارد درمان سرطان بود، مصرف کرده بودند، در مقایسه با گروه کنترل همسان، میزان بسیار کمتری از ابتلا به بیماری آلزایمر را نشان دادند.
بهبود حافظه آلزایمر در موشهای تحت درمان با لتروزول و ایرینوتکان
هشتاد موش به چهار گروه تقسیم شدند که یا دارونما، یا لتروزول به تنهایی، یا ایرینوتکان به تنهایی یا هر دو دارو را با هم دریافت کردند. درمان چهار ماه طول کشید و داروها یک روز در میان و با استفاده از دوزهای بالینی مرتبط برای شبیهسازی بهتر سطوح مواجهه انسان با این داروها تجویز شدند.
در این آزمایش موشها باید محل یک سکوی پنهان در استخری از آب کدر را به خاطر بسپارند. موشهای سالم به سرعت یاد میگیرند که مستقیما به سمت محل سکو شنا کنند، در حالی که موشهای دارای مشکلات حافظه به طور تصادفی شنا میکنند.
در طول مرحله یادگیری، همه گروهها عملکرد مشابهی داشتند. اما وقتی محققان سکو را برداشتند و آزمایش کردند که آیا موشها مکان آن را به خاطر میآورند یا خیر، تنها گروه تحت درمان ترکیبی، حافظه واضحی را نشان دادند. این موشها زمان بسیار بیشتری را صرف شنا در منطقه هدف کردند و ۲۴ و ۷۲ ساعت پس از آموزش، بیشتر از سایر گروهها از محل سکو عبور کردند.
بهبود حافظه با کاهش چشمگیر آسیبشناسی مغز مطابقت داشت. موشهای تحت درمان ترکیبی، افزایش حجم هیپوکامپ که ناحیهای از مغز که بیشتر تحت تاثیر آلزایمر قرار میگیرد همراه با پلاکهای آمیلوئید کمتر و تجمع پروتئین تاو کمتر را نشان دادند. آنها همچنین التهاب مغز کمتری داشتند و نورونها در نواحی حیاتی حافظه بهتر حفظ شدند.
تجزیه و تحلیل پرونده پزشکی انسان، نتایج آزمایشگاهی را تایید کرد. در میان بیماران مبتلا به سرطان پستان که لتروزول دریافت کردند، میزان تشخیص آلزایمر ۵۳ درصد کمتر از گروه کنترل همسان بود. برای بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ که با ایرینوتکان درمان شدند، این میزان ۸۰ درصد کمتر بود.
هر دو دارو میتوانند از سد خونی مغزی عبور کنند، که یک الزام حیاتی برای درمان بیماریهای مغزی است، و دوزهای مورد استفاده در مطالعه موشها بر اساس مطالعات دوز قبلی، در محدوده درمانی مرتبط با انسان بودند.
برای درک چگونگی عملکرد داروها، محققان بیان ژن را در بافت مغز موشهای درمانشده و درماننشده تجزیه و تحلیل کردند. به نظر میرسد که این درمان ترکیبی بسیاری از تغییرات ژنتیکی مشاهدهشده در بیماری آلزایمر را معکوس میکند، و اساساً سلولهای مغزی بیمار را به حالتهای سالم بازبرنامهریزی میکند.
در نورونها، این درمان ژنهای دخیل در تشکیل سیناپسهای جدید و حفظ اتصالات عصبی را فعال کرد. در سلولهای گلیال، ژنهای مسئول حمایت از نورونها، پاکسازی بقایای سلولی و حفظ ساختار مغز را بازیابی کرد.
این تحقیق نشاندهندهی یک تغییر عمده در رویکردهای درمانی فعلی آلزایمر است. اکثر درمانهای موجود پلاکهای آمیلوئید را با نتایج متوسطی هدف قرار میدهند، در حالی که این ترکیب به طور همزمان چندین مشکل سلولی را برطرف میکند.
پیش از شروع آزمایشهای انسانی، چالشهای متعددی باقی مانده است. مدل موش، اگرچه پیچیده است، اما ممکن است به طور کامل پیچیدگی آلزایمر انسان را بازسازی نکند. این مطالعه همچنین در درجه اول بر روی موشهای نر متمرکز بود، زیرا موشهای ماده پاسخهای درمانی کمتری نشان دادند که یافتهای است که با توجه به اینکه زنان با خطر بیشتری برای ابتلا به آلزایمر مواجه هستند، تحقیقات بیشتر را ضروری میسازد.