شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۴ - 2025 July 19 - ۲۲ محرم ۱۴۴۷
۲۷ تير ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۰

تحلیل سه‌گام راهبردی در تجاوزهای رژیم صهیونیستی به سوریه

تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران و رخداد جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، طیف وسیعی از چالش‌ها و رویارویی‌ها را نشان داد
کد خبر: ۸۲۱۷۱۷

تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران و رخداد جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، طیف وسیعی از چالش‌ها و رویارویی‌ها را نشان داد و از آن جمله است: رویاروییِ دو نوع علوم انسانی که ریشه‌ای در تفاوتِ هستی «انسان ایرانی» و «انسان صهیونی» دارد. انسان صهیونی، در این تحلیل، انسانی «بلامکان» است؛ او تلاش می‌کند با مهندسیِ زمانی و اشغال فیزیکی، مکان را از معنا خالی سازد و فضای انتزاعی خود را بر سرزمین‌ها تحمیل کند. این روند - به بیان دلوز - شکلی از ریزوم دولتی است: ساختاری چندشاخه و تک‌نود که تمامی قراردادهای هویتی و گستره‌های ارتباطی در آن به شاخ و برگ می‌نشینند اما ریزوم حقیقی، در قامت مقاومت‌های پراکنده‌ی مقاومت - از جمله مقاومت فلسطینی - و خاطره‌های جمعی، شکاف‌هایی پنهان می‌کارد که نظم انتزاعی را دچار بی‌ثباتی می‌کند.

در برابر این، انسان ایرانی انسانی «مکان‌مند» و «زمان‌مند» است؛ هستی او در تلاقی «مکان» و «زمان» شکل گرفته و نیازمند برساختن جغرافیای فرهنگی نیست. دیالوگ تاریخی و پیوند دیرپای او با زمین و زمان، ظرفیتِ بازتولید معنا را در دل جغرافیا حفظ می‌کند و زمینه‌ای برای وحدت اجتماعی پایدار می‌آفریند.

با این مقدمه، خلاصه‌ای از یک نگاه تحلیلی را می‌توان طرح کرد که چگونه انسانِ بدون مکان صهیونی، از مسیر تجاوزهای پرشمار به مکان‌های پیرامونی و در یک نظم بلاکچینی، به‌دنبال ایجاد هویت و سرزمین‌های جدیدتر است.

گام اول؛ ایجاد ارتباط بلاک‌چینی هویتی

رژیم صهیونی، با تجاوزهای مکرر پیرامونی و ایجاد ائتلاف‌های موردی با گسل‌های قومی و مذهبی، شبکه‌ای هویتی و توزیع‌شده را می‌سازد که هر اقلیتِ منطقه‌ای را گرهی مستقل قلمداد می‌کند. این گام نمادین به‌ظاهر گامی به‌سوی تمرکززدایی است اما همه‌ی این گره‌ها همچنان زیر نظر نود مرکزی قرار دارند.

در این سازوکار ایجاد «ارتباط بلاک‌چینی هویتی» با جوامعی چون دروزی‌ها، علوی‌ها و دیگر اقلیت‌های سوری و لبنانی در دستور کار است؛ ساختاری که هر حمله یا حمایت نظامی، نمادی از قراردادهای امنیتی و حمایتی تلقی می‌شود و در دفتر کلّ تاریخی این قلمرو ثبت می‌گردد. هر پالس نظامی یا ارسال تسلیحات، همانند افزودن یک بلوک جدید بلاکچینی است که هویت گروه محلی را به شبکه‌ی‌ اصلی جریان عبری-غربی متصل می‌کند. این پرونده‌ی هویتی اگر چه به‌ظاهر «تمرکززدایی» را ادعا می‌کند اما همچنان گره‌ مرکزی (تل‌آویو) را به‌عنوان مرجع نهایی تأیید می‌کند.

گام دوم؛ تحقق هژمونی ارتباطی

گام دوم حاکی از «هژمونی ارتباطی» است؛ یعنی تثبیت روایت واحد از امنیت و دوستی با رژیم صهیونی از طریق رسانه‌های منطقه‌ای و شبکه‌های اجتماعی تحت مدیریت و تأثیر مستقیم نهادهای اطلاعاتی. در این گام، اقناع جوامع جداشده از هویت مکانی پیشین و تصویرسازی آینده‌ای بهتر در یک نظم جدیدتر، از دستورکارهای اصلی است. رژیم صهیونی تلاش می‌کند پیش از هر درگیری میدانی، فضای شناختیِ جغرافیا را آماده کند: پیامی مشترک، تصویرسازی‌های خبری و عملیات روانی که نقاط عطف هویتی را در اذهان محلی تحکیم می‌کنند. در این مرحله، فضا از درون - به‌واسطه نمایش‌های رسمی به‌زبان لوفور - تحت کنترل قرار می‌گیرد و هر نقطه‌ای که امکان مقاومت داشته باشد، آن‌قدر از هم پاشیده می‌شود تا قابلیت ایجاد شاخه‌های خودجوش ریزومی کاهش یابد.

گام سوم؛ سرزمینی‌سازی (Reterritorialization)

وقتی شبکه هویتی و روایت غالب (گام اول و دوم) تثبیت شد، نوبت به عملیات میدانی و مستقرسازی می‌رسد. این گام می‌تواند شامل ایجاد پایگاه‌های نظامی مقطعی، استقرار نیروهای ویژه در مناطق کلیدی یا حتی طراحی مناطق حائل با ساختارهای امنیتی نیمه‌ثابت باشد. در گام نهایی، با اتکا به هویت‌های هم‌پیمان تثبیت‌شده، کنترل فیزیکی مکان (مستعمره‌سازی یا ایجاد مناطق حائل) صورت می‌پذیرد.

این توالی (سه گام) نشان می‌دهد اشغال فیزیکی حتی پیش از تحقق کامل میدانی‌اش، در بستر یک «جابه‌جایی فضای نمادین» و «تنظیم قراردادهای هویتی»، درونی‌سازی می‌شود؛ یعنی ابتدا جنگ بر سر معنا و اعتبار (هویت و روایت) است و بعد بر سرزمین.

این طرح مفهومی و موفقیت اولیه‌ی رژیم صهیونی در اجرای آن در سوریه، می‌تواند منشأ شکل‌گیری یک الگوی جدید راهبردی نفوذ و تحول سرزمینی برای عراق، لبنان و حتی یمن نیز باشد و نهایتاً فشارها بر جبهه‌ی مقاومت را تصعید کند.

* رئیس پارک علم و فناوری دانشگاه آزاد اسلامی

آخرین اخبار