بیلبوردی که بلافاصله پس از توقف جنگ در تل آویو آویخته شد، تصاویر روسای عربستان، سوریه، لبنان، و دولت خودگردان فلسطین را در کنار رهبران آمریکا و اسرائیل نشان می دهد.
بالای آن نوشته شده: اکنون وقت خاورمیانهی جدید است!
گفته می شود اسلام گرایان حاکم بر دمشق در ماه های اخیر درگیر مذاکرات مستقیم و غیر مستقیم با اسرائیل بوده و حتی از خواستهی کلیدی خود مبنی بر بازگرداندن بلندی های اشغال شدهی جولان کوتاه آمدهاند.
ورود سوریه به جرگهی صلح ابراهیم به معنای پیوستن خود به خودی لبنان به آن خواهد بود.
بیروت البته برای عادی سازی روابط با اسرائیل با چالش خلع سلاح حزب الله روبروست. امری که امیدوار است از مسیری کم هزینه و با حفظ غرور و وجههی حزب الله انجام شود.
از نگاه زوج سیاسی ترامپ – نتانیاهو شرایط مانند بهار سال ۱۹۹۱ است.
زمانی که در نتیجهی جنگ کویت ماشین جنگی عراق تضعیف و به اصطلاح جبههی شرقی اعراب علیه اسرائیل فروپاشید.
کنفرانس صلح مادرید که برای نخستین بار دولت های عرب متخاصم و اسرائیل را دور میزی مشترک نشاند، فراوردهی سیاسی این تحول و تبدیل روسیه به بازیگری فرعی در خاورمیانه بر اثر سقوط شوروی بود.
جرج بوش پدر با بوالهوسی از نظم نوین جهانی می گفت و بازتعریف ساختار امنیتی خاورمیانه برایش چون خوردن قهوه در مزرعهی شخصی اش آسان می نمود.
در عمل اما کار اینگونه پیش نرفت. ایران که از کنفرانس مادرید کنار گذاشته شده بود، سنگ بنای مخالفت را گذاشت و بلافاصله با برگزاری کنفرانسی در تهران با شرکت تمام جناح های فلسطینی و کشورهای مخالف فرایند سازش واکنش نشان داد.
روند اسلو میان اسرائیل و ساف هم به تدریج گره خورد و با شعله ور شدن انتفاضهی دوم در سال ۲۰۰۰ فرجامی تلخ و خونبار یافت.
این تحولات به تدریج ایران را در راس محوری منطقه ای بنام محور مقاومت گذاشت و جبههی جدیدی علیه اسرائیل باز شد.
تبعات و تحولات پس از عملیات هفت اکتبر که به تضعیف و فرسایش جدی محور موسوم به مقاومت انجامید، واشنگتن و تل آویو را به قسمی خوش بینی تازه دچار کرده است.
آنها بر این پندارند که فرصتی که دههها در پی آن بودند برای تسویهی مساله و دگرگونی منطقه بدست آمده است.حتی ترامپ با شعفی کودکانه ایران را هم کاندیدای پیوستن به طرح صلح ابراهیم کرده و در مخیلهاش به توافقی فراگیر با آن می اندیشد!
در روی زمین واقعیت، آتش جنگ در غزه هنوز زبانه می کشد و ترامپ امیدوار است که در اسرع وقت با توقف جنگ در آنجا، برنامهی خود را پیش ببرد.
گویا راه حل جادویی وی این است که پس از تبعید رهبران حماس، ادارهی غزه به کنسرسیومی عربی سپرده و دولت فلسطین تشکیل شود.
دولتی فاقد اختیارات امنیتی و حاکمیت مطلق سیاسی که می بایست از بخش هایی از کرانهی باختری صرف نظر نماید.
روشن است که مانند سه دهه قبل طرح های روی کاغذ در عمل به آسانی پیش نمی روند.
در جریان جنگ اخیر مقامات اسرائیلی بارها بدون پرده پوشی گفتند اکنون هیچ شهری در خاورمیانه نیست که دست ما به آن نرسد!
این تهدیدی است که زنگ خطر را قبل از تهران در ریاض و آنکارا و قاهره به صدا در می آورد.
چه این همان اسرائیلی نیست که سه کشور یاد شده در جستجوی صلح یا مناسبات نزدیک تر با آن بودند. کشوری که به سیاق قدرتی افسارگسیخته از دست دراز خود و ظرفیت عملیات در دوردست ها و حتی تغییر نظام سخن می گوید.
این ناهمسنگی و فقدان توازن ممکن است اولویت های راهبردی و جهت گیری های امنیتی قدرت های منطقه ای خاورمیانه را دستخوش تغییر کند و به رقابت های تازه دامن بزند.
اکنون این بیم وجود دارد که خاورمیانهی ابراهیمی نام دیگر خاورمیانهی اسرائیلی باشد و پایتخت های منطقه به آن روی خوش نشان ندهند.
کشورهایی که زمانی از بیم خطر ایران و گسترش نفوذ آن به اسرائیل نزدیک شدند، حالا نگران یکه تازی تل آویو هستند.
به احتمال قوی پیش شرط عربستان برای گره زدن عادی سازی با تشکیل دولت مستقل فلسطین بازتابی از این نظرگاه استراتژیک است.
دیدگاه دولت مصر از این هم پیچیده تر و علنا در موارد متعدد با ایران هم سویی و هم ذات پنداری می کند. ترکیه هم که آشکار و پنهان خود را هدف بعدی اسرائیل می داند و در اندیشهی برابرسازی با آن است.
منبع: روزنامه آرمان امروز، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴