به گزارش گروه سیاست خارجی ایران اکونومیست، اندیشکده «رند» در گزارشی ویژه به بررسی امکان سنجی کریدور اقتصادی شرق - غرب برای آسیای جنوبی و مرکزی پرداخته که در بخشی از این گزارش با عنوان «مطالعه موردی درباره ابتکارات خطوط لوله در جنوب و آسیای مرکزی» آمده است: تلاشها برای یکپارچهسازی مجدد آسیای مرکزی، غربی و جنوبی، که در دوران پیش از استعمار، یعنی تا حدود سال ۱۵۰۰ میلادی یک منطقه یکپارچه بود، پس از پایان جنگ سرد و تأسیس جمهوریهای آسیای مرکزی آغاز شد، بلندپروازانهترین و همچنان ناتمامترین ابتکار برای ادغام آسیای مرکزی و جنوبی، توسط تأمینکنندگان انرژی غربی بهویژه شرکت «یونوکال» که اکنون بخشی از شرکت «شورون» است ارائه شد. این شرکتها که خطوط لوله گاز در ترکمنستان را اداره میکردند، به دنبال راههایی برای دسترسی به بازارهای جهانی بدون وابستگی به خطوط لوله روسیه بودند. این اقدامی بود که دولت ایالات متحده بهشدت از آن حمایت کرد، زیرا تمایل داشت آسیای مرکزی را از وابستگی به روسیه خارج کند.
روسیه، که در آن زمان روابط نزدیکی با ایالات متحده داشت، در ابتدا با این پروژه مخالفت کرد، اما در نهایت توافق شد که شرکت «گازپروم» روسیه ۱۰ درصد از سهام خطوط لوله را در اختیار داشته باشد. با این حال، گازپروم در جولای ۱۹۹۸، زمانی که روابط روسیه و ایالات متحده تحت نخستوزیری «ویکتور چرنومیردین» و جانشین او «سرگئی کریینکو» به تیرگی گرایید، سهام خود را به «ترکمنگاز» شرکت ملی گاز ترکمنستان فروخت.
این شرکتها یک خط لوله پیشنهاد کردند که از افغانستان و پاکستان عبور کرده و در شهر بندری کراچی در پاکستان به منظور صادرات نهایی متوقف شود. افغانستان و پاکستان از این مسیر، حق ترانزیت دریافت کرده و بخشی از گاز را نیز برای مصرف داخلی دریافت میکردند. در سال ۱۹۹۵، تفاهمنامهای برای اجرای این پروژه، که به خط لوله ترانس-افغان مشهور شد، بین ترکمنستان، افغانستان و پاکستان امضا شد. دولت ایالات متحده از این پروژه حمایت کرد. کنسرسیومی که برای تأمین مالی این خط لوله تشکیل شد، شامل دولت ترکمنستان (که ۱۰ درصد از سهام پروژه را در اختیار داشت و بعداً آن را به ترکمنگاز واگذار کرد)، «یونوکال» (۳۶.۵ درصد)، شرکت «دلتا» از عربستان سعودی (۱۵ درصد)، «گازپروم» (۱۰ درصد)، شرکت «هیوندای» از کره جنوبی، شرکتهای «سیکو» و «ایتوچو» از ژاپن، گروه «هلال» از پاکستان و شرکت نفت اندونزی (که ۲۸.۵ درصد باقیمانده را تقسیم کردند) بود. شرکتهای یونوکال و دلتا مسئولیت ساخت این خط لوله را بر عهده داشتند. افغانستان، که در آن زمان تحت کنترل طالبان بود، حاضر به مذاکره با یونوکال شد، دولت ایالات متحده نیز از یونوکال برای انجام این مذاکرات حمایت کرد.
در سال ۱۹۹۸، مدیریت پروژه «ترانس افغانستان» با دولتهای افغانستان و پاکستان به توافق رسید که ۱۶ درصد از گاز این خط لوله به افغانستان تحویل داده شود. باقیمانده گاز از طریق خط لوله به پاکستان منتقل شده و بخشی برای مصرف داخلی و بخشی نیز برای صادرات استفاده میشد. این خط لوله گاز از میدان گازی «گالکینیش» ترکمنستان به بندر کراچی پاکستان منتقل میکرد. اما در همان سال، پس از حملات تروریستی به سفارتهای آمریکا در نایروبی، کنیا و دارالسلام، تانزانیا که مورد حمایت طالبان بود، ایالات متحده حمایت خود از ترانس افغانستان را تعلیق کرد و یونوکال از پروژه خارج شد. در نتیجه، ترکمنگاز به مالک انحصاری پروژه تبدیل شد.
در سال ۲۰۰۲، با ورود افغانستان تحت کنترل ایالات متحده، ترانس افغانستان دوباره به عنوان یک ابتکار سهجانبه با حمایت دولت ایالات متحده احیا شد. با این حال، به دلیل کمبود منابع مالی و مهارتهای مدیریتی، این کنسرسیوم به بانک توسعه آسیایی روی آورد و این بانک موافقت کرد که تأمین مالی پروژه را بررسی کند و مدیریت آن را بر عهده بگیرد. اما بیثباتی مداوم در افغانستان باعث شد که پروژه پیشرفت قابلتوجهی نداشته باشد و در نهایت متوقف شود.
این تصمیم به دلیل وضعیت روابط ایالات متحده و ایران گرفته شد، زیرا گاز تاپی از طریق دو شریک آمریکا، یعنی افغانستان و پاکستان، منتقل میشد و ایران را کنار میگذاشت.در سال ۲۰۰۸، پروژه ترانس افغانستان در فرم جدیدی با ورود هند مجدداً احیا شد، خط لوله جدید تحت نام «ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند» شناخته می شد. دولت ایالات متحده از تاپی حمایت کرد. هدف ایالات متحده از ترویج تاپی کمک به هند برای یافتن یک تأمینکننده بلندمدت انرژی و جایگزین کردن آن با خط لوله رقیب ایران-پاکستان-هند بود. این تصمیم به دلیل وضعیت روابط ایالات متحده و ایران گرفته شد، زیرا گاز تاپی از طریق دو شریک آمریکا، یعنی افغانستان و پاکستان، منتقل میشد و ایران را کنار میگذاشت. هند در سال ۲۰۰۹ از پروژه خط لوله رقیب ایران-پاکستان-هند که با نام «آی پی آی» شناخته می شود خارج شد. از نظر ظاهری، جایگزینی آی پی آی با تاپی ریسک قابلتوجهی برای هند داشت، زیرا وضعیت ناپایدار در افغانستان و روابط نامساعد افغانستان-پاکستان، همراه با روابط ضعیف هند و پاکستان، چالشهای جدی ایجاد میکرد. تصمیم هند برای پیوستن به خط لوله «ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند» در واقع امتیازی به ایالات متحده در ازای توافق هستهای غیرنظامی بین هند و آمریکا در اکتبر ۲۰۰۸ بود.
بانک توسعه آسیایی در سال ۲۰۰۸ به عنوان شریک توسعه پروژه بازگشت و موافقت کرد که تأمین مالی آن را بررسی کند. زمانی که ترکمنستان در سال ۲۰۱۸ اعلام کرد که بخش خود از خط لوله را تکمیل کرده است، به نظر میرسید که پروژه در حال نزدیک شدن به مرحله اجرا باشد. در آن زمان، هزینه پروژه حدود ۱۰ میلیارد دلار برآورد شد. با این حال، بیثباتی در افغانستان که تا خروج نیروهای آمریکایی در ۳۰ آگوست ۲۰۲۱ ادامه داشت، باعث توقف ساختوساز در بخش افغانستان شد. چند ماه بعد، در ۱۰ نوامبر ۲۰۲۱، بانک توسعه آسیایی کمکهای خود را به پروژه متوقف کرد. در فوریه ۲۰۲۲، ایالات متحده تحریمهایی علیه افغانستان اعمال کرد.
پس از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان در سال ۲۰۲۱، ترکمنستان، چین و روسیه تأکید کردند که ثبات به افغانستان بازگشته و آنها آماده حمایت از پروژه تاپی هستند. ترکمنستان که بخش خود از خط لوله را تکمیل کرده است، اعلام کرده که آماده تأمین مالی اولین بخش از خط لوله، از مرز ترکمنستان تا شهر هرات افغانستان، با منابع خود است. با این حال، هر سه کشور به دلیل تحریمهای ایالات متحده علیه افغانستان با مشکلاتی مواجه شدند. به همین دلیل، پروژه تاپی همچنان در حالت تعلیق باقی مانده است. این موضوع برای هند نگرانیهایی ایجاد کرده است، زیرا این کشور به منابع پایدار گاز برای رشد اقتصادی خود نیاز دارد.
ایالات متحده و سایر کشورها اعلام کرد که یک منبع جدید برای تأمین انرژی پیدا کرده است: یک کریدور اقتصادی چندوجهی هند-خاورمیانه-اروپا که هند را به این مناطق متصل میکند. در سپتامبر ۲۰۲۳، در نشست گروه ۲۰ در دهلی نو، هند به همراه رهبران ایالات متحده و سایر کشورها اعلام کرد که یک منبع جدید برای تأمین انرژی پیدا کرده است: یک کریدور اقتصادی چندوجهی هند-خاورمیانه-اروپا که هند را به این مناطق متصل میکند. با این حال، طراحی کریدور هند-خاورمیانه-اروپا به نظر غیرقابلدوام میرسد و حمله اسرائیل به غزه باعث توقف اجرای این پروژه شده است، زیرا کشورهای شرکتکننده در کریدور هند-خاورمیانه-اروپا، از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اردن، اعلام کردند که تمام پروژههای مشترک با اسرائیل را پس از حمله متوقف میکنند.
روند زمانی رویدادهایی را نشان میدهد که تأثیر قابلتوجهی بر پیشرفت پروژههای تاپ و تاپی داشتهاند. علل این رویدادها به پنج دسته تقسیم شدهاند:
۱. روابط درونمنطقهای
۲. ژئوپلیتیک
۳. دسترسی به منابع مالی بینالمللی
۴. روابط قدرتهای بزرگ با یک یا چند کشور منطقه
۵. شورش و تروریسم
این عوامل در دورههای مختلف نقش تعیینکنندهای داشتهاند. در اکثر موارد، ایالات متحده در نقشهای مختلفی در این فرآیند دخیل بوده است:
۱. رقیب ژئوپلیتیکی چین و روسیه
۲. قدرتی بزرگ که با کشورهای منطقه تعامل دارد
۳. عاملی تأثیرگذار بر نهادهای مالی جهانی
بیثباتی در افغانستان، بیشترین تأخیر را در پروژههای گازی ایجاد کرده است. از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۱، شورشها در افغانستان باعث توقفهای مداوم در روند کار پروژه تاپی شدند و طالبان نقش اصلی را در این تأخیرها ایفا کرده است. سایر بازیگران، از جمله هند، پاکستان، ترکمنستان و سرمایهگذاران نهادی و شرکتی، چارهای جز پذیرش این تأخیرها نداشتند.
هند نگرانیهایی درباره امنیت عرضه گاز خود از طریق پاکستان دارد، به دلیل رویکرد خصمانه پاکستان در قبال هند. این موضوع کمی متناقض به نظر میرسد، زیرا پاکستان از سال ۱۹۶۵ موضع خصمانهای نسبت به هند داشته است اما این مسئله مانع از پیوستن هند به پروژههای آی پی آی و تاپی در گذشته نشده بود.
پاکستان نیز اعلام کرده که مذاکراتش درباره قیمت گاز طبیعی با ترکمنستان هنوز تکمیل نشده است. این موضوع به توافقنامه خرید و فروش گاز که در می ۲۰۱۲ توسط تمام طرفهای پروژه امضا شد، بازمیگردد. پاکستان در سال ۲۰۲۰ درخواست کرد که قیمت گاز مجدداً مورد مذاکره قرار گیرد، اما ترکمنستان این درخواست را رد کرد، زیرا این کار باعث باز شدن مسیر مذاکره مجدد با افغانستان و هند نیز میشد.
اگرچه متن توافق خرید گاز پاکستان از ترکمنستان بهطور عمومی منتشر نشده است، اما قیمت گاز در بازار در می ۲۰۱۲ حدود ۲ دلار به ازای هر میلیون واحد حرارتی بود. از آن زمان، قیمتها نوسان داشتهاند، اما در آگوست ۲۰۲۴ تقریباً در همان سطح ۲۰۱۲ باقی ماندهاند. هنوز مشخص نیست که پاکستان خواهان چه قیمتی است و چرا حاضر است به دلیل این مسئله، اجرای تاپی را متوقف کند.
روسیه تمایل دارد که از تاپی برای کاهش وابستگی خود به بازارهای اروپایی استفاده کند و گاز خود را به هند بفروشد. دولت روسیه که روابط نزدیکی با ترکمنستان دارد، خواهان پیشرفت این پروژه است.
بررسی دو پروژه دیگر که همچنان به دلیل موانع ژئوپلیتیکی تکمیل نشدهاند:
۱. خط لوله ایران-پاکستان-هند «آی پی آی»
خط لوله ایران-پاکستان-هند، مانند تاپی، در ابتدا بدون مشارکت هند آغاز شد و تحت عنوان خط لوله ایران-پاکستان در سال ۱۹۹۵ کلید خورد. به درخواست ایران، هند در سال ۱۹۹۹ به این پروژه پیوست و نام آن به «آی پی آی» تغییر یافت. در سال ۲۰۰۴، ایالات متحده بهطور رسمی با این پروژه مخالفت کرد. در سال ۲۰۰۷، ایران، پاکستان و هند بر سر قیمت گاز به توافق نهایی رسیدند. دو سال بعد، هند از پروژه خارج شد که به نظر میرسد در نتیجه فشار ایالات متحده بوده است.
پس از خروج هند، ایران و پاکستان توافق کردند که پروژه را ادامه دهند. با این حال، در سال ۲۰۱۴، دولت پاکستان مشارکت خود را به حالت تعلیق درآورد و دلیل آن را فشارهای خارجی و تحریمهای ایالات متحده علیه ایران اعلام کرد. به گفته ایالات متحده در ازای خروج پاکستان از آی پی آی، تأمین کوتاهمدت و بلندمدت گاز این کشور را تضمین کرد.
۱- در سال ۲۰۱۵، ایالات متحده قراردادی با قطر برای تأمین گاز طبیعی مایع پاکستان امضا کرد تا تعهد کوتاهمدت خود را اجرا کند.
۲- در سال ۲۰۱۹، پروژه ایران-پاکستان مجدداً فعال شد و دو طرف توافق کردند که شکایتهای حقوقی مربوط به تعهدات ساختوساز را تا مارس ۲۰۲۴ متوقف کنند.
۳- با گذشت این تاریخ، ایران اعلام کرده که قصد دارد از پاکستان بابت عدم اجرای تعهداتش، ۱۸ میلیارد دلار غرامت دریافت کند.
در حال حاضر، پاکستان درخواست معافیت از تحریمهای آمریکا را ارائه کرده است، اما بعید است که این معافیت را دریافت کند.
۲. کریدور بینالمللی حملونقل شمال-جنوب «اینستک»
این پروژه در سال ۲۰۰۰ به عنوان یک پروژه سهجانبه بین هند، ایران و روسیه آغاز شد. هدف آن ایجاد یک مسیر حملونقل چندوجهی برای انتقال انرژی و کالاهای صنعتی بود که شامل:
۱. حملونقل دریایی بین بندر کاندلا در هند و بندر چابهار ایران،
۲. حملونقل ریلی بین چابهار و تهران،
۳. انتقال دریایی از طریق دریای خزر به بندر آستراخان روسیه،
۴. و در نهایت انتقال ریلی به مسکو.
اما از زمان آغاز پروژه، به دلیل تحریمهای ایالات متحده علیه ایران و روسیه و حساسیت هند نسبت به رقابت روسیه-آمریکا، دو مرحله از این پروژه، شبکه ریلی ایران و پروژه بندر چابهار غیرعملیاتی باقی ماندهاند.
مطالعات موردی پروژه های ذکر شده نشان میدهد که پروژههای یکپارچهسازی منطقهای در آسیای جنوبی و مرکزی با چالشهای بزرگی مواجه بودهاند. این چالشها شامل مسائل ژئوپلیتیکی، روابط قدرتهای بزرگ، محدودیتهای مالی و اختلافات دوجانبه بین کشورهای منطقه است.