به گزارش گروه سیاست خارجی ایران اکونومیست، اندیشکده «رند» در گزارشی ویژه به بررسی امکان سنجی کریدور اقتصادی شرق-غرب برای آسیای جنوبی و مرکزی پرداخته که در بخش خلاصه این گزارش آمده است: کریدور اقتصادی شرق-غرب (EWEC) بهعنوان طرحی معرفی شده که کشورهای جنوب غرب و آسیای مرکزی، شامل افغانستان، جمهوریهای آسیای مرکزی، هند، ایران و پاکستان را از طریق زیرساختهای حملونقل فرامرزی برای جابهجایی افراد، کالاها، خدمات و انرژی به یکدیگر متصل میکند. این طرح از لحاظ مقیاس و جاهطلبی بسیار گسترده است و باید به نفع تمامی کشورهای منطقه باشد. با این حال، تاریخ گذشته نشاندهنده سابقهای تاریک از پروژههای ناتمام و زیرساختهای هدررفته است که هزینهای معادل میلیاردها دلار را به این منطقهای تحمیل کرده است. بسیاری از این پیشنهادها فراتر از مطالعاتی که صرفاً امکانسنجی اقتصادی پروژهها را روی کاغذ نشان میدادند، پیش نرفتند. اما چه چیزی میتواند تغییر واقعی ایجاد کند؟
توسعه موفق یک کریدور اقتصادی معمولاً با اقدامات موفق پیشین در راستای ادغام منطقهای همراه بوده که صرفاً بر زیرساختها متمرکز نبودهاند، مانند ایجاد مناطق آزاد تجاری. زمانی که همه این عوامل به نفع یکپارچگی منطقهای باشند.برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید بررسی کنیم که چرا پیشنهادهای پیشین با شکست مواجه شدند. مطالعات ما نشان میدهد که علت اصلی این شکستها معمولاً عوامل غیر اقتصادی و در بسیاری از موارد، عوامل مرتبط دیگر بودهاند. این عوامل با شدتهای مختلف شامل وضعیت روابط دوجانبه میان کشورهای عضو، منافع قدرتهای بزرگ در منطقه، تأمین مالی و وضعیت داخلی کشورها از نظر ثبات مدنی بوده است. اگرچه روابط دوجانبه پایدار و نظم داخلی کشورها برای موفقیت لازم به نظر میرسند، اما این شرایط بدون حمایت قدرتهای بزرگ و دسترسی به منابع مالی کافی، کافی نبودهاند. علاوه بر این، توسعه موفق یک کریدور اقتصادی معمولاً با اقدامات موفق پیشین در راستای ادغام منطقهای همراه بوده که صرفاً بر زیرساختها متمرکز نبودهاند، مانند ایجاد مناطق آزاد تجاری. زمانی که همه این عوامل به نفع یکپارچگی منطقهای باشند، موفقیت ممکن میشود، چنانکه تجربههای گذشته در اروپا و آسیای جنوب شرقی این مساله را نشان داده است.
اما چه عواملی برای کریدور اقتصادی شرق-غرب مهم هستند؟ بسیاری از شرایط در میان کشورهای عضو تغییر کرده است. مهمترین تغییر، ظهور هند بهعنوان یک بازیگر جهانی با ظرفیتهای اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک قوی و جاهطلبی بیوقفه برای دستیابی به جایگاه یک قدرت بزرگ است.
دوم، جمهوریهای آسیای مرکزی در حال ادغام اقتصادی هستند و برخی از آنها، بهویژه قزاقستان، بهدنبال شرکای تجاری و سرمایهگذاری فراتر از روسیهاند.
سوم، دولت طالبان در افغانستان پس از خروج آمریکا در سال ۲۰۲۱ پیشرفتهای قابلتوجهی در زمینه امنیت داخلی، توسعه اقتصادی و روابط تجاری داشته است.
چهارم، پاکستان از سال ۲۰۲۳ یک الگوی توسعهای جدید را در پیش گرفته که در آن سرمایهگذاری مستقیم خارجی مبتنی بر بازار نقش عمدهای ایفا خواهد کرد.
مهمترین تغییر در محیط خارجی، ظهور چین و واکنش رقابتی ایالات متحده است که پیامدهای منطقهای این تحولات میتواند چشمگیر باشد. از حدود سال ۲۰۱۷، چین و ایالات متحده برای نفوذ در کشورهای مختلف رقابت میکنند. برای این منظور، آنها از ظرفیتهایی استفاده میکنند که قدرتهای کوچکتر قادر به برابری با آن نیستند و فعالیتهای نفوذسازی را به نحوی تغییر میدهند که با اهداف خودشان همسو باشد. در صورتی که سیاستهای چین و ایالات متحده با منافع منطقه همخوانی نداشته باشد، قدرتهای کوچکتر ممکن است در برابر این نفوذ مقاومت کنند، اما حتی قویترین قدرت در منطقه نیز به تنهایی یا حتی در ائتلاف با قدرتهای کوچکتر منطقه، توان رقابت با هیچیک از قدرتهای بزرگ را نخواهد داشت.
بهطور خلاصه، اگرچه تحولات داخلی ممکن است عاملیت برخی کشورهای منطقه را افزایش داده باشد، اما تحولات خارجی به نظر میرسد میتوانند پیامدهای منفی قاطعی برای کشورهای درگیر در این کریدور داشته باشند. موفقیت کریدور اقتصادی شرق-غرب تا حد زیادی به منافع قدرتهای بزرگ در منطقه بستگی دارد. برای مثال، ایالات متحده و اروپا با هر پروژهای که از افغانستان عبور کند یا ایران را از طریق خط لوله گاز به بازارهای انرژی جنوب آسیا متصل کند، مخالفت خواهند کرد.
همچنین چین ممکن است نگران این باشد که کریدور اقتصادی شرق-غرب بیشترین منفعت را برای هند داشته باشد، کشوری که با آن روابط سیاسی چندان خوبی ندارد. بااینحال، چین نیز از کریدور اقتصادی شرق-غرب سود خواهد برد، زیرا این کریدور از شهرهای بزرگ پاکستان مانند کراچی، لاهور و اسلامآباد عبور میکند که از طریق پروژه «ابتکار کمربند و جاده» چین، تحت عنوان «کریدور اقتصادی چین-پاکستان» و همچنین جاده قدیمی «قرهقروم»، که اکنون به یک بزرگراه شش بانده در حال توسعه است، به چین متصل هستند. از این رو، کریدور اقتصادی شرق-غرب به چین اجازه خواهد داد تا کالاهای خود را به افغانستان، ایران و هند صادر کند.
در مجموع، این تحولات داخلی و خارجی، این چالش را مطرح میکنند که آیا کشورهای عضو کریدور اقتصادی شرق-غرب بهطور مشترک ظرفیتهای لازم، اعم از اقتصادی و غیر اقتصادی برای ساخت این کریدور را دارند یا خیر. این پرسش مطرح است که برنامه راهبردی که بتواند کریدور اقتصادی شرق-غرب را به واقعیت تبدیل کند، چیست؟