به گزارش ایران اکونومیست؛ اقتصاد کلاسیک و اقتصاد کینزی دو رویکرد متفاوت در تحلیل و سیاستگذاری اقتصادی هستند که هر کدام ویژگیها و اصول خاص خود را دارند.
اقتصاد کلاسیک
• مفروضات اصلی: اقتصاد کلاسیک بر این باور است که بازارها به طور طبیعی تمایل به تعادل دارند و میتوانند به صورت خودتنظیمگر عمل کنند. این نظریه بر اساس ایدههایی مانند «دست نامرئی» آدام اسمیت شکل گرفته است، که اشاره به این دارد که افراد با دنبال کردن منافع شخصی خود، به نفع جامعه عمل میکنند.
• نقش دولت: اقتصاد کلاسیک تأکید دارد که مداخله دولت در بازارها باید حداقل باشد، زیرا این مداخله میتواند موجب اختلال در عملکرد طبیعی بازارها شود.
• مفاهیم کلیدی: تجارت آزاد، رقابت، و اهمیت عرضه و تقاضا از مفاهیم کلیدی در این مکتب هستند.
اقتصاد کینزی
• مفروضات اصلی: اقتصاد کینزی، که به نام جان مینارد کینز نامگذاری شده است، به این نتیجه رسید که بازارها همیشه به طور خودکار به تعادل نمیرسند و ممکن است دچار رکود یا تورم شوند. کینز بر اهمیت تقاضای کل تأکید دارد و معتقد است که در شرایط اقتصادی نامساعد، تقاضای کل میتواند کاهش یابد.
• نقش دولت: در مقابل اقتصاد کلاسیک، اقتصاد کینزی بر مداخله فعال دولت تأکید دارد. کینز پیشنهاد میکند که دولت باید در زمانهای رکود اقتصادی با افزایش هزینهها و سرمایهگذاری، تقاضای کل را تحریک کند.
• مفاهیم کلیدی: سیاستهای مالی و پولی، مدیریت تقاضا، و اهمیت دورههای اقتصادی از مفاهیم کلیدی در این مکتب هستند.
نتیجهگیری
در نهایت، اقتصاد کلاسیک به عنوان یک مکتب فکری تأثیرگذار در قرون ۱۸ و ۱۹ شناخته میشود که بر آزادی اقتصادی و عدم مداخله دولت تأکید دارد. در مقابل، اقتصاد کینزی به عنوان یک پاسخ به ناکارآمدیهای بازارها در زمانهای بحران اقتصادی ظهور کرد و بر ضرورت مداخله دولت برای حفظ ثبات اقتصادی تأکید میکند.