چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 11 - ۸ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۸

وقتی معلم ریاضی ادبیات درس می‌دهد!

م-ع، معلمی با تخصص الکترونیک که اکنون درس ادبیات فارسی را در یک هنرستان تدریس می‌کند، درباره وضعیت خود می‌گوید: سال‌ها در رشته الکترونیک تحصیل و فعالیت کردم تا مهارت‌هایم را به نسل جدید منتقل کنم، اما در کمال تعجب، درس ادبیات فارسی را به من سپردند. تدریس ادبیات به دانش عمیقی از زبان و ادبیات فارسی نیاز دارد که من هرگز به این میزان در آن مطالعه نداشته‌ام. در نتیجه، با وجود تلاش‌های بسیار، احساس می‌کنم نمی‌توانم کیفیت لازم را در ارائه به دانش‌آموزان داشته باشم.
وقتی معلم ریاضی ادبیات درس می‌دهد!
کد خبر: ۷۵۶۸۱۵

به گزارش ایران اکونومیست، متن پیش رو گفت‌وگوی قدس با کارشناسان درباره میانبر اشتباه آموزش‌وپرورش برای گذر از شیب تند کمبود آموزگار است که در ادامه می‌خوانید: کمبود معلم در نظام آموزشی کشور همواره یکی از چالش‌های بزرگ در نظام تعلیم و تربیت بوده و در سال‌های اخیر شدت بیشتری پیدا کرده است.
همین موضوع مسئولان را بر آن داشته برای پر کردن کلاس‌های درس به جای استخدام معلمان متخصص در رشته‌های مربوط به خود، از نیروهایی استفاده کنند که تخصص و تحصیلاتشان هم‌راستا با موضوع تدریس نیست؛ این روش، هرچند از لحاظ ظاهری مشکل کلاس‌های خالی را رفع می‌کند، اما پیامدهای ناگوار آموزشی و تربیتی به همراه دارد.
در این میان معلمان تازه ‌استخدام‌ شده هم از اینکه مجبورند در رشته‌هایی غیرمرتبط با تخصصشان تدریس کنند، ابراز نارضایتی می‌کنند؛ آن‌ها معتقدند این مسئله نه‌ تنها موجب کاهش انگیزه و فشار بیشتر بر آن‌ها شده، بلکه منجر به کاهش کیفیت آموزش و آسیب به فرایند یادگیری دانش‌آموزان نیز خواهد شد.

متخصص عکاسی، «انسان و محیط زیست» تدریس می‌کند!
ع- ص، معلمی که دو سال پیش با سابقه ۱۰ ساله در عکاسی خبری برای تدریس در رشته فوتوگرافیک در آزمون آموزش و پرورش پذیرفته شد، اکنون با چالشی بزرگ روبه‌رو است. او که با تسلط و تجربه کافی برای آموزش فوتوگرافیک به دانش‌آموزان علاقه‌مند وارد نظام آموزشی شد، اکنون مجبور است دروس عمومی و غیرتخصصی را تدریس کند.
علیرضا با اشاره به مشکلاتش می‌گوید: من را به کلاس‌های مکانیک، برق و تأسیسات فرستادند؛ اما نه برای تدریس دروس تخصصی این رشته‌ها، بلکه برای دروس عمومی که به آن‌ها «شایستگی‌های غیرفنی» گفته می‌شود. در سال اول تدریس، یکی از کتاب‌هایی که باید به دانش‌آموزان تدریس می‌کردم «انسان و محیط زیست» بود که از نظر محتوا شباهت زیادی به کتاب جغرافیای دهه ۶۰ داشت.
وی ادامه می‌دهد: یعنی فردی با ۱۰سال سابقه عکاسی خبری که در رشته‌ای تخصصی به نام فوتوگرافیک پذیرفته شده، سر کلاسی می‌رود که دانش‌آموزان تأسیسات و برق حضور دارند و درس «انسان و محیط زیست» را به آن‌ها تدریس می‌کند.
امسال هم شرایط علیرضا تغییر چندانی نکرده است. او حالا در هنرستانی مشغول به تدریس است که رشته فوتوگرافیک در آن وجود ندارد، اما رشته‌هایی مانند گرافیک، معماری و انیمیشن دارد. علیرضا می‌گوید: در این هنرستان درسی به نام عکاسی وجود دارد که می‌توانم تدریس کنم، اما همچنان باید انیمیشن و گرافیک درس بدهم.
وی می‌افزاید: از آنجا که مدیر مدرسه تعیین می‌کند معلمان به کدام کلاس‌ها بروند، پیشکسوت‌ها و معلمان باتجربه کلاس‌های مرتبط را برمی‌دارند و کلاس‌های باقیمانده به معلمان تازه‌کار یا تازه وارد می‌رسد. در چنین شرایطی، من برای تدریس این دروس غیرمرتبط یا باید کتاب‌های خارج از مدرسه بخوانم تا تسلط کافی پیدا کنم، یا از فیلم‌های آموزشی کمک بگیرم. این در حالی است که دانش‌آموزان انتظار دارند از معلم خود چیزهای مفیدی بیاموزند و با تجربه‌های من در حوزه تخصصی‌ام آشنا شوند.

با تخصص الکترونیک، ادبیات فارسی تدریس می‌کنم
م-ع، معلمی با تخصص الکترونیک که اکنون درس ادبیات فارسی را در یک هنرستان تدریس می‌کند، درباره وضعیت خود می‌گوید: سال‌ها در رشته الکترونیک تحصیل و فعالیت کردم تا مهارت‌هایم را به نسل جدید منتقل کنم، اما در کمال تعجب، درس ادبیات فارسی را به من سپردند. تدریس ادبیات به دانش عمیقی از زبان و ادبیات فارسی نیاز دارد که من هرگز به این میزان در آن مطالعه نداشته‌ام. در نتیجه، با وجود تلاش‌های بسیار، احساس می‌کنم نمی‌توانم کیفیت لازم را در ارائه به دانش‌آموزان داشته باشم.
تخصص اصلی من الکترونیک است و سال‌ها این رشته را خوانده‌ام و مهارت‌های فنی مرتبط با آن را کسب کردم، اما تدریس ادبیات فارسی نیازمند دانش گسترده‌ای از زبان و ادبیات، شعر و نثر کلاسیک است؛ شاید بتوانم نکاتی را برای امتحانات و مسائل سطحی به بچه‌ها بگویم، ولی آن شیوه تدریس عمیقی که ادبیات نیاز دارد را نمی‌توانم برآورده کنم؛ من ترجیح می‌دادم تخصصم را در الکترونیک به دانش‌آموزان منتقل کنم؛ ولی حالا احساس می‌کنم نقش من فقط این است یک جای خالی را پر کنم و این برای من و دانش‌آموزانم راضی‌کننده نیست.
الف- ب هم که دانش‌آموخته زیست‌شناسی است و به او تدریس درس علوم اجتماعی سپرده شده، می‌گوید:همیشه آرزو داشتم در رشته خودم تدریس و علاقه‌ام به زیست‌شناسی را به بچه‌ها منتقل کنم، ولی حالا در کلاس درس علوم اجتماعی هستم و از آنجا که رشته‌ام متفاوت است، منابع و روش تدریس علوم اجتماعی را درست نمی‌شناسم؛ هر چند دارم تلاش می‌کنم برای هر درس مطالعه کنم و تدریس خوبی داشته باشم، ولی احساس می‌کنم این تلاش، جایگزین تدریس تخصصی نخواهد بود. این شرایط نه به نفع من است و نه به نفع دانش‌آموزان. این شغل نباید صرفاً پر کردن یک جای خالی باشد؛ باید به آموزش و پیشرفت علمی دانش‌آموزان اهمیت بیشتری داده شود.

فقط می‌خواهند چارچوب ظاهری کلاس حفظ شود 
یک کارشناس آموزشی در این خصوص به ما می‌گوید: پر کردن جای خالی معلمانی که در سال‌های اخیر بازنشسته شده‌اند در کشور با مشکلات فراوانی روبه‌رو شده است و مراکز تربیت معلم هم ظرفیت لازم را ندارند و با گرفتاری‌های زیادی مواجه هستند، چون در مسیر جذب معلم با مشکلاتی مواجه هستند و از طرفی آموزش و پرورش برای جبران این کسری معلم و با جذب حداقل‌هایی از افراد، می‌خواهد به هر شیوه‌ای کلاس‌ها پر شود و خیلی دغدغه ندارد کسانی که وارد کلاس‌ها می‌شوند چه وضعی دارند و فقط می‌خواهد چارچوب ظاهری و فیزیکی حفظ شود. 
محمدرضا نیک‌نژاد با تأکید براینکه این مشکلات در سال‌های اخیر موجب شده آموزش و پرورش سراغ معلمانی برود که خیلی بین درسی که خوانده‌اند و رشته‌ای که تدریس می‌کنند ارتباطی وجود ندارد، ادامه می‌دهد: من به عنوان یک معلم بارها و بارها شاهد بوده‌ام این موضوع، مشکلات فراوانی برای نظام تعلیم و تربیت ایجاد کرده است؛ مثلاً کسی که دانش‌آموخته حقوق است و جذب آموزش و پرورش شده می‌خواهد ادبیات یا عربی درس بدهد، اما با کدام تخصص و کدام مهارت!
وی به کم اهمیت بودن موضوع استفاده از معلمان غیرمرتبط در آموزش و پرورش تأکید می‌کند و می‌گوید: این افراد علاوه براینکه درس‌های تخصصی را نخوانده‌اند، روش تدریس را هم نمی‌دانند و چون در این رشته کارآموزی نداشته‌ و از یک دانشگاه دیگر آمده‌اند و از اول برای معلمی تربیت نشده‌اند، طبیعتاً در مسیر اشتباهی قرار می‌گیرند.

معلمانی که دو هفته پس از استخدام سر کلاس می‌روند
این دبیر باسابقه فیزیک با اشاره به اینکه وقتی فردی دو هفته پس از استخدام سر کلاس غیرمرتبط با رشته خودش فرستاده می‌شود و هیچ آمادگی ندارد، این یعنی فاجعه، می‌افزاید: وقتی تغییر ساختار آموزشی از ۴-۳-۵ به ۳-۳-۶  اتفاق افتاد، یکی از همکاران بنده را وادار کردند از دبیرستان که به عنوان مشاور فعالیت می‌کرد، برود و بشود معلم دبستان. او روز اول از دانش‌آموزان امتحان املا گرفته بود بدون اینکه بداند امتحان و نمره در ابتدایی حذف شده است.
نیک‌نژاد ادامه می‌دهد: فرد بدون اینکه حداقل‌های کار خود، رشته خود و تخصص خود را بداند سر کلاس فرستاده می‌شود؛ این امر آسیب‌های میان‌مدت و درازمدت فراوانی ایجاد خواهد کرد، اما متأسفانه هیچ توجهی به این موضوع نمی‌شود. 
وی به اصول اولیه و کلاسیک آموزش در هر رشته‌ای به‌خصوص در نظام تعلیم و تربیت اشاره می‌کند و می‌گوید: تا فرد در یک موضوعی تسلط کافی و درک عمیقی نداشته باشد، نمی‌تواند آن را در هر سطحی تدریس و مفاهیمش را منتقل کند.
این کارشناس تعلیم و تربیت ادامه می‌دهد: ما با دانش‌آموزانی سر و کار داریم که می‌خواهند حداقل‌ها را آموزش ببینند و این حداقل‌ها موقعی امکان‌پذیر است که درک و فهم عمیقی از دانسته‌ها و آگاهی‌ها در فرد وجود داشته باشد. متأسفانه الان در بسیاری از مدارس، فردی که مثلاً در رشته تربیت بدنی و یا هنر دانش‌آموخته شده، تدریس عربی یا ادبیات را برای او می‌گذارند؛ گاهی پیش آمده معلمی در یک مدرسه چهار درس متفاوت را تدریس می‌کند، فقط و فقط برای اینکه کلاس بدون معلم نماند.
وی اضافه می‌کند: در این میان هیچ تقصیری متوجه معلمان نیست؛ این ناکارآمدی ساختار آموزشی را می‌رساند که نتوانسته‌اند افرادی را که جذب کرده، درست آموزش دهد. در اساسنامه جذب معلمان از طریق آزمون استخدامی داریم باید این افراد یک‌سال تحت آموزش قرار بگیرند، اما متأسفانه گاهی پس از دو هفته آموزش، سر کلاس فرستاده می‌شوند.
نیک‌نژاد به تسلط بر موضوع تدریس که سبب اقتدار معلم می‌شود اشاره می‌کند و می‌گوید: معلمانی که مجبور به تدریس در رشته‌ای غیرمرتبط با تخصص خود هستند، معمولاً با فشارهای روانی بیشتری مواجه هستند؛ این فشار از نیاز به آمادگی دوچندان برای تدریس و یادگیری محتوای جدید ناشی می‌شود و به مرور زمان می‌تواند موجب فرسودگی شغلی و کاهش انگیزه‌ معلمان شود.
وی با اشاره به اینکه یکی از بزرگ‌ترین مشکلاتی که از این وضعیت ناشی می‌شود، پایین آمدن کیفیت آموزش است، ادامه می‌دهد: معلمانی که در رشته‌ای غیرمرتبط تدریس می‌کنند، معمولاً در آن رشته عمق علمی کافی ندارند، این کمبود دانش تخصصی می‌تواند درک مفاهیم را برای دانش‌آموزان دشوار کرده و موجب شود کیفیت آموزش به طرز قابل‌توجهی کاهش پیدا کند؛ به‌علاوه، این معلمان ممکن است نتوانند به سؤالات دانش‌آموزان به‌طور مؤثر پاسخ دهند یا مفاهیم را به‌درستی و با جزئیات کافی توضیح دهند که در نتیجه، این مسئله به افت تحصیلی دانش‌آموزان منجر می‌شود.وی با تأکید براینکه تخصص نداشتن معلم در تدریس ممکن است به کاهش اعتماد بین دانش‌آموزان و معلمان و حتی نظام آموزشی منجر شود، می‌گوید: دانش‌آموزانی که متوجه می‌شوند معلمشان در آن رشته تخصص ندارد، ممکن است احساس کنند به اندازه کافی ارزشمند و مهم تلقی نشده‌اند و این موضوع می‌تواند انگیزه و علاقه آن‌ها را به درس و یادگیری کاهش دهد؛ این مسئله در بلندمدت می‌تواند تأثیرات منفی بر جامعه داشته باشد و موجب کاهش سطح علمی و تخصصی افراد شود.

به‌کارگیری افراد در پست‌های غیرتخصصی
مدیر سایت صدای معلم اما به‌کارگیری افراد در پست‌های غیرتخصصی را تنها مربوط به معلمان نمی‌داند و می‌گوید: بخش بزرگی از نیروهای ستادی و اداری در آموزش و پرورش در پست‌های غیرمرتبط و غیرتخصصی مشغول به کار هستند و این موضوع یک مسئله عمومی است و تنها متوجه معلمان نیست، اما در سال‌های اخیر در میان معلمان عمومیت پیدا کرده است.
علی پورسلیمان ادامه می‌دهد: اگر قرار است این مسئله به صورت ریشه‌ای و اساسی حل شود باید یک ساختار و پلتفرم اساسی و بنیادی طراحی شود که شامل حال همه شود. بحران نیروهای غیرمرتبط زمانی به وجود می‌آید که بحران کمبود معلم داشته باشیم؛ وقتی همین الان در آموزش و پرورش کمبود معلم وجود دارد و دست آموزش و پرورش خالی است، چیزی که مجلس و وزارت آموزش و پرورش از یک مدیر می‌خواهد این است کلاس‌ها خالی نباشد؛ مدیر یا مسئول هم مجبور است کلاس‌ها را پر کند؛ اما اینکه این کلاس با چه کیفیتی پر می‌شود و چه معلم و نیرویی در آنجا حضور پیدا می‌کند، اصلاً مهم نیست.
وی عنوان می‌کند: توجیه مسئولان و نمایندگان مجلسی که دغدغه این موضوع را دارند این است کلاس‌ درس نباید خالی بماند؛ یعنی وجود معلم غیرمرتبط با رشته‌ای که تحصیل کرده بهتر از این است که معلم سر کلاس نداشته باشیم. 
این کارشناس آموزشی با اشاره به اینکه در آموزش و پرورش چیزی به نام اتاق فکر و اتاق برنامه‌ریزی نداریم، تأکید می‌کند: ما ارگان‌های بسیاری مثل شورای عالی آموزش و پرورش، سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی و... داریم که باید اتاق فکری برای تحولات و تغییرات آینده آموزش و پرورش باشند، طرح و برنامه بدهند، مشکلات را پایش کنند، نیازسنجی کنند، اما عملاً دچار روزمرگی شده‌اند و آینده‌نگری چندانی در آن‌ها وجود ندارد.

کمبود معلم را سال‌ها قبل پیش‌بینی کرده بودیم
پورسلیمان کار مرکز منابع نیروی انسانی در آموزش و پرورش را مدیریت منابع انسانی  و فرستادن معلمان مرتبط و متخصص با رشته خود سر کلاس می‌داند و می‌گوید: این بحران کمبود معلمی که چند سال است ایجاد شده، موضوع تازه‌ای نیست و کارشناسان مستقل آموزش و پرورش بیش از یک دهه پیش با آمار و ارقام پیش‌بینی کرده بودند در سال‌های آینده بحران کمبود معلم خواهیم داشت، اما متأسفانه آن‌قدر تزلزل مدیریت و بی‌برنامگی وجود دارد که عملاً توجهی نشد و الان شاهد این مشکلات هستیم.
موضوع مهم و راهبردی که در احراز صلاحیت‌های حرفه‌ای معلمان می‌تواند وجود داشته باشد، تشکیل سازمان نظام معلمی است. این سازمان به عنوان یک تشکل مستقل مدنی در حوزه احراز صلاحیت‌های حرفه‌ای، همین مسائل را پایش کرده، برنامه‌ریزی و صلاحیت‌های حرفه‌ای را تعریف می‌کند و حتی می‌تواند در رتبه‌بندی نقش داشته باشد.
وی با اشاره به اینکه متأسفانه بیش از یک دهه است که بحث سازمان نظام معلمی مطرح شده اما راه به جایی نبرده است، اظهار می‌کند: موضوع سازمان نظام معلمی در سند تحول بنیادین هم دیده شده بود؛ اما با ویرایش‌ها و تغییراتی که انجام شد کلاً از سند تحول بنیادین حذف شد. هرچند در دوره وزارت کنونی در برنامه‌های وزیر جدید و حتی وزرای پیشین، تشکیل سازمان نظام معلمی جزو برنامه‌های اعلام شده آن‌ها بود، اما عملاً هیچ وزیری نتوانست این موضوع را به صحن علنی مجلس وارد و تصویب کند.
پورسلیمان ادامه می‌دهد: وقتی چنین تشکیلاتی نداشته باشیم، نتیجه این خواهد شد که بحران کمبود معلم، بحران به‌کارگیری نیروی غیرمرتبط، غیرمتخصص و بسیاری مشکلات دیگر به وجود خواهد آمد.

 

آخرین اخبار