به گزارش ایران اکونومیست، حسین حقگو در یادداشتی در شرق نوشت: «ما باید به کشور اول منطقه تبدیل شویم. بهعنوان یک ایرانی وقتی میبینم خارجیها در چه نقطهای هستند، برای من افت است. میگویم چرا باید آنها آنجا باشند، ما اینجا باشیم؟». (مسعود پزشکیان – آغاز سال تحصیلی در دانشگاه تهران)
حسرت و سؤال آقای پزشکیان، حرف دل مردم این سرزمین است و چهبسا بیشتر؛ چراکه گروهی بزرگ از این مردم، گوی سبقت را از ایشان ربوده و در غم عقبماندگی از پیشرفت و توسعه و غرق در ناسیونالیسمی رمانتیک یا به تعبیری «بیجاساز» خود را کشوری «اروپایی» تصور میکنند که از بد روزگار و تصادف جغرافیایی سر از خاورمیانه درآوردهاند (پیدایش ناسیونالیسم ایرانی – ضیا ابراهیمی). آقای پزشکیان در مقام رئیسجمهور اینک اما باید بهجز سخنان کلی، راهکارهای ملموس و مشخصی برای گذار از این حسرتها و سؤالهای تاریخی عرضه کند.
اینکه مثلا گرهزدن یکسره تعاملات اقتصاد سیاسی خارجی کشور بهاصطلاح به «محور شرق» کدام امکان و دریچه را رو به سوی توسعه و پیشرفت این سرزمین و «اول»شدنش در منطقه میگشاید و به همان جوانان نخبه حاضر در نشست دانشگاه تهران و هزاران هزار فارغالتحصیل مستعد و شهروندان بااستعداد دیگر، کار و آیندهای بهتر را نوید میدهد؟!
فارغ از مسائل و موضوعات داخلی، در عرصه خارجی (با درک بداقبالی ایشان در آوارشدن انواع حوادث و رویدادهای تلخ و ناگوار منطقهای در همان ابتدای بهدستگیری قدرت)، نگاه و راهکار ایشان برای دستیابی به توسعه اقتصادی کشور در ارتباط با سیاست خارجی چیست؟ کشوری که کل صادرات نفتی و غیرنفتی آن به ۹۰ میلیارد دلار هم نمیرسد و کشورهای اطرافش چند برابر آن صادرات داشتهاند (امارات ۴۵۰، عربستان ۴۰۰، ترکیه ۲۵۰ و قطر ۱۰۰ میلیارد دلار).
در این مدت، عمده تأکید ایشان روابط با روسیه و چین و پیمانهای شانگهای و بریکس و... بوده است. چنانکه در سفر اخیرشان به ترکمنستان و در دیدار با رئیسجمهور روسیه بر «صمیمانه و راهبردی» بودن روابط دو کشور و امضای هرچه زودتر «سند راهبردی» تأکید کردند و اینکه ایران و روسیه «ظرفیتهای متقابل و مکمل خوبی دارند و... مواضع ما در دنیا خیلی نزدیکتر از دیگران به یکدیگر است» (سایت ریاستجمهوری- ۲۰/۷). این در حالی است که به لحاظ اقتصادی، ایران و روسیه با توجه به نفتیبودن اقتصاد هر دو کشور و اتکای آنها به صنایع منبع پایه، رقیب یکدیگرند و به لحاظ سیاسی نیز روابطشان خالی از چالشهای جدی نیست (طرفداری از آذربایجان در موضوع دالان زنگزور، دفاع از مواضع امارات درباره جزایر ایران و...).
بیشک رابطه با دو قدرت شرقی و پیمانهایی همچون بریکس و شانگهای و اوراسیا امری مهم و فرصتی برای کشورمان است، اما مشروط بر آنکه این روابط در چارچوب منافع ملی و متناسب با نیازمندیهای کشور برای حضور در زنجیرههای ارزش منطقهای و جهانی تعریف شود (کاری که اقتصادهای نوظهور مانند هند، برزیل، آرژانتین، اندونزی و... در میانه دعواهای چین و روسیه و آمریکا میکنند) نه آنچنان که رئیسجمهور روسیه میخواهد «نظم نوین جهانی جدید برای متحدان مسکو ایجاد کند تا با غرب مقابله کنند» (دنیای اقتصاد-۲۲/۷) و متأسفانه نگاه غالب در سرفصل «سیاست خارجی» برنامه هفتم توسعه (مواد ۱۰۰ و ۱۰۱) نیز همین است. چنانکه در بند الف ماده ۱۰۱ بر «تمرکز بر پیوندهای اقتصادی با همسایگان و کشورهای آسیایی، آفریقایی، آمریکای لاتین و قدرتهای نوظهور و سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان همکاری شانگهای» و «کمک به ارتقای جایگاه جمهوری اسلامی ایران در سطوح منطقهای و بینالمللی با تأکید بر استفاده از ظرفیت سازمانهای شانگهای، بریکس، اکو و اتحادیه اقتصادی اوراسیا و...» تأکید شده است و اشارهای به همکاری با کشورهای غربی بهعنوان کشورهای صاحب سرمایه، علم و تکنولوژی نشده که جامعه ایران به شدت به آنها نیازمند است. آنچنان که مرکز آمار از تنها ۶۸۷ میلیون دلار سرمایهگذاری خارجی در سال ۱۴۰۱ در کشورمان خبر میدهد و اوج این سرمایهگذاریها در دو دهه اخیر را مربوط به سال ۹۱ با ۴.۵ میلیارد دلار ذکر میکند. این در حالی است که برای تحقق رشد هشتدرصدی برنامه هفتم توسعه به گفته خود آقای پزشکیان، نیاز به ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی است (و البته معادل ۱۰۰ میلیارد دلار نیز سرمایه داخلی). سرمایهای که در درجه اول نیازمند امنیت است (زیرشاخصهای: ثبات اقتصاد کلان، تضمین حقوق مالکیت، فرهنگ وفای به عهد، شفافیت و سلامت اداری، ثبات و پیشبینیپذیری، مصونیت جان و مال شهروندان از تعرض و...) و آخرین گزارش پایش امنیت سرمایهگذاری مرکز پژوهشهای مجلس از وخیمبودن این مؤلفه در بهار امسال خبر میدهد: ۵.۷۷ از ۱۰ (۱۰ بدترین حالت).
اگر امروز رئیس صندوق توسعه ملی از بحران عمیق در این صندوق توسعهای سخن میگوید، صندوقی که البته ظاهرا کفگیر آن نیز به ته دیگ خورده و از ۱۶۰ میلیارد دلار ورودی آن تنها ۱۵ میلیارد دلار باقی مانده (اعتماد- ۱۸/۷) و البته فشارهایی که همین تهمانده را هم تخلیه کنند، ناشی از این نیاز حیاتی به سرمایه است و کویر داغی که در چشمانداز است: «راستی این نهال نوپای غرسشده برای ثمردهی به نسل آتی، حال بی هیچ تغذیهای آن هم در منطقه داغ کویر و زیر تیغ تیز شاخه آویزانان و صف طویل سبد میوهچینان تا چه روزی امکان حیات و مانایی دارد؟ (غضنفری، رئیس صندوق توسعه ملی - ۲۱/۷).
کشور اول منطقه شدن غیر از آرزوکردن، اراده سیاسی و تغییر نگاه به خود و جهان را نیز میطلبد. هزار و صد لوح گلی دوره هخامنشیان که آقای رئیسجمهور به عنوان سوغات سفر خود از نیویورک آوردند و مدیریت منابع، راهها، روابط اجتماعی، نیازهای اساسی زندگی، دستمزدها و اقتصاد جامعه آن روز ایران را تا حدی بازگو میکند، شاید درسهایی از دلایل ماندگاری (و بعضا در اوجبودن) این سرزمین در منطقهای که امروز خاورمیانه نام دارد و زادگاه فرهنگها و تمدنها و البته جنگها و ستیزهاست، برای آموختن در خود داشته باشد. آموزههایی همچون مدارا، همکاری و همزیستی با همگان برای کسب منفعتی ملی!