به گزارش ایران اکونومیست، پدرام غرایاقزندی در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت:
ملتها همواره در طول تاریخ بهدنبال حفظ و انتقال ارزشها، هنجارها و فداکاری قهرمانانشان به آیندگان هستند و اغلب از هنر بهمثابه یک پل معنا بهره میجویند. ایرانیان از دوران باستان با نقل قصه و افسانههای حماسی و موسیقی بهطور مداوم آن فداکاریها و جانفشانیها را بهویژه در بزنگاههای تاریخی منتقل و از آن برای تثبیت هویت و امید به آینده استفاده کردهاند. در میان انواع ناملایمات تاریخی در ایران، حوادث دفاع مقدس (۱۳۶۷ – ۱۳۵۹) جایگاه ویژهای را در آثار هنری به خود اختصاص داده است. حمله رژیم بعث عراق در بحبوحه حوادث پس از انقلاب (۱۳۵۷) و با فرض ضعف نظامی دولت انقلابی انجام گرفت و جنگی هشتساله بر ایران تحمیل شد. سنجش متغیر ضعف نظامی بهعنوان دلیلی برای حمله، وسوسهبرانگیز بود اما در این بین، صدام متغیر مقاومت مردم را در نظر نگرفته بود. تاریخ این مقاومت، مشحون از وقایع گوهرباری است که هرکدام حماسهای سترگ را روایت میکنند. مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر، نگین درخشان جانفشانی مردمانی است که تا پای جان از آب و خاک میهنشان دفاع کردند. جنگ تحمیلی، اولین جنگ در تاریخ معاصر این سرزمین است که توانست تمامیت ارضی ایران را حفظ کند. برای انتقال این جانفشانیها به آیندگان و این امر که فرزندان ایران بدانند از چه باید حفاظت کنند و چرا باید چنین کنند، هنر میتواند پاسخی در خور دهد. در میان انواع آثار هنری، سینما یکی از مهمترین ابزارها برای انتقال این ارزش به آیندگان است. به بهانه هفته دفاع مقدس برخی عملکردها و پارادایمهای انتقالی سینما مورد بررسی قرار گرفته است.
بهطور کلی پارادایمهای انتقالی در سه محور قابل بررسی است: ۱- رزمندگان ۲- خانواده رزمندگان و سایر مردم ۳- نیروهای مؤثری که در جنگ بودهاند، ولی لزوماً اسلحه بهدست نبودند.
بهطور کلی حوادث در فیلمهای جنگی معطوف به عملیات و نبردها بود و مخاطب صرفاً با خط مقدم یا بهعبارتی پیشانی جنگ مواجه بود. این امر در ابتدای ساخت فیلم بسیار مفید بود، زیرا بهدلیل نبود فناوریهای ارتباطی، مردم از چگونگی جنگ در جبههها مطلع نبودند و تصوری شفاف از میدان عملیات نداشتند. در این شرایط این فیلمها متغیرهای فداکاری و ناملایمات جبهه را منتقل میکرد. جامعه برای اطلاع از میدان جنگ به این شکل از نمایش نیاز داشت و متغیرهای دیگر چندان توجهی برنمیانگیخت. با پایان جنگ و ارتقای تکنیکهای فنی، موضوعات از سطح عملیات و میدان نبرد وارد لایههای متنوعتری شد. به نظر میرسد در این زمان دو اشکال گریبان سینمای ایران را گرفت:
کلیشهای شدن سینما و تأکید مکرر بر برخی وقایع در کنار ترویج و استفاده بیش از اندازه از برخی ارزشها و متغیرها در کنار کمرنگ کردن احساسات میهنپرستانه یا کمرنگ کردن نقش برخی نیروهای نظامی در مقابل نیروهای رزمی دیگر. ازسویدیگر با گذشت زمان، پرداختن انتقادی یا روایت شکستها میتواند سطح روایت فیلمها را ارتقاء دهد که در این زمینه هم چندان کاری انجام نگرفته و به برخی ابهامات که میتوان با زبان هنر به آنها پاسخ داد، بیتوجهی شده است.
تحریمها نیز یکی از دلایل عقبماندگی فنی در سینما شده و به همین دلیل سینمای ایران از سینمای معاصر در روایت بازمانده است.
با گذشت زمان و بهدلیل تغییر نسل، پارادایم سینما نیازمند تغییر شد. در این زمان فیلم و سریالهایی درباره خانواده رزمندگان و زندگی اجتماعی مردم در شرایط جنگی ساخته شد. فیلمهای ماندگاری مانند «شیار۱۴۳» که در این فیلم، روایت مادر شهیدی است که سالها چشمانتظار بازگشت فرزند بوده است. این فیلم پس از سالها، جانی به پیکر سینمای دفاع مقدس دمید و دوباره نوید امید نواخته شد. این سینما پس از آن با دو بحران روبهرو شد:
۱- نمایش آثار سبک در حوزه دفاع مقدس که تماشاگر جوان را پس میزد.
۲- نمایش چندینباره آثار قدیمی از تلویزیون که بهدلیل نبود اعتبارات کافی انجام میگرفت.
اما از آنجایی که تقاضا عرضه خود را پیدا میکند، نسلهای بعدی حتی با وجود تخریبها به دنبال درک حقیقت دفاع مقدس هستند. خلاقیت در روایت میتواند دریچههای نگاه به جنگ را گسترش دهد. بهرهگیری از اتفاقات روزمره در کنار جنگ، یکی از عرصههای جذاب در روایت جنگ محسوب میشود. بهعنوان مثال فیلم «پالایشگاه» به فعالیت کارمندان شرکت ملی نفت در دوران جنگ پرداخته است. این افراد در خطمقدم نبودند، اسلحه نداشتند و بهصورت تنبهتن با دشمن نمیجنگیدند اما اگر آنان نبودند ضربه مهلکی به جنگ وارد میشد. این فیلم به فعالیت این افراد در ساماندهی مردم در پمپ بنزین، ساخت بنزین در شرایط جنگی و خارج کردن بیش از سه میلیارد دلار تجهیزات از آبادان در شرایط محاصره میپردازد. فیلم «آبادان۱۱۶۰» تلاش کارمندان رادیو نفت آبادان را نشان میدهد که در شرایط جنگی بهجای خروج از شهر و نجات جانشان، به کار در رادیو ادامه میدهند و به مردم روحیه و اطلاعات لازم را میدهند و در این راه به شهادت میرسند. اقبال به این فیلمها نشان میدهد که باید راه روایت را آموخت، زیرا هر نسلی زبانی دارد که اگر با آن زبان گفتوگو نشود، دریچه مفاهمه و همدلی بسته میشود. شاید امروز روایت افراد عادی بیش از قهرمانان بتواند آن گوهر همبستگی را متجلی کند و اکنون زمان پرداختن به افرادی است که تاکنون در این حلقه مفقوده بودهاند. شاید اکنون لازم است نمایشی از همه عرصهها و همه افراد بهمثابه انسانهای ارزشمند به نمایش درآید تا همه جلوهگاه فداکاری برای سرزمینشان باشند؛ از شهدای گرانقدر تا همگانی که در اجتماع برای ایران گام برمیدارند، زیرا هدف تنها یکچیز است؛ حفظ سرزمین مادری، ایران.