به گزارش ایران اکونومیست، رسول سنائیراد در یادداشتی در جوان نوشت: کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که توسط دولتهای چرچیل در انگلیس و آیزنهاور در امریکا طراحی و تأمین مالی و پشتیبانی شد و توسط عنصری از نظامیان وابسته به سلطنت، با سازماندهی اراذل و اوباش به سردمداری شعبان بیمخ به اجرا گذاشته شد، یکی از جنایتهای بزرگ امریکا و انگلیس علیه کشور و ملت ایران است که پیگیری آن در مجامع حقوقی مورد غفلت قرار گرفته است.
در این کودتا که انگلیسیها برای سلطه مجدد بر نفت ایران و امریکاییها با هدف توسعه نفوذ در ایران و مهار شوروی سابق و جلوگیری از نفوذ چین آن را طراحی کردند، چندین ظلم و جنایت بزرگ به مردم ایران تحمیل شد که هر کدام میتواند مقدمهای برای محکومیت کودتاچیان در دادگاههای بینالمللی و دریافت خسارت از کودتاگران باشد. ظلمهایی چون:
۱- مداخله مستقیم در امور داخلی با برکنار کردن دولت قانونی و روی کار آمدن دولت کودتا که دست شاه را برای هرگونه جنایت باز گذاشته و زمینهساز دیکتاتوری ۲۶ ساله او پس از کودتا بود.
۲- تقویت ماشین سرکوب و سلطه بیرحمانه رژیم پهلوی که با تقویت بنیه نیروهای امنیتی و تشکیل و توسعه ساواک با کمک سرویسهای امنیتی امریکا، انگلیس و متحد منطقهای آنان رژیم صهیونیستی به مخوفترین دستگاه سرکوب و اختناق رژیم پهلوی تبدیل و از تاریکترین دورههای استبداد و دیکتاتوری را بر کشور تحمیل کردند.
۳- تشدید چپاول منابع ملی کشور که اگر تا پیش از این، عمدتاً چپاول نفت توسط انگلیس بود، پس از کودتا با گشادهدستی رژیم پهلوی نه تنها چپاول نفت برای امریکا و انگلیس فراهم بود، بلکه ایران به بهشت کمپانیها و کارتلهای امریکایی و انگلیسی تبدیل و واردات و صادرات توسط آنها و به نفع شرکتهای خودشان تنظیم میشد و کشورمان را از شکلگیری روند توسعه محروم میساخت.
۴- تبدیل ایران به یک مستعمره غیر اعلامی با نفوذ گسترده در دستگاههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی که نه تنها از ظرفیتهای ایران برای جاسوسی علیه شوروی استفاده میکردند، بلکه رابطه با چین را هم به مدت ۱۲ سال به صورت تعلیق درآورده و برای حفظ انحصار و نفوذ خود، کشورمان را از بسیاری فرصتهای منطقهای و بینالمللی محروم ساختند.
۵- تبدیل ایران به بازار بزرگ فروش فرآوردههای صنعتی کشورهای غربی به ویژه امریکا و انگلیس و حضور گسترده و پرشمار مستشاران نظامی و غیرنظامی که نه تنها منابع ملی کشورمان را یغما میبردند، بلکه از شکلگیری رشد نیروی انسانی کارآمد و اعتماد به نفس برای توسعه ملی ممانعت به عمل آورده و عقب ماندگی را بر کشورمان تحمیل میکردند.
با وجود اینکه امریکا و انگلیس پس از کودتای ۲۸ مرداد و اتکای محمدرضا پهلوی به آنها در کشورمان نفوذ گسترده داشتند، اما با اتکا به سیاست فریب و آموزههای ماکیاولی از هر فرصتی برای تضعیف موقعیت ایران و ممانعت از توسعه و قدرتیابی آن استفاده میکردند که لطمه به موقعیت ژئوپلیتیکی ایران با جداسازی بحرین از کشور عزیزمان یکی از موارد لو رفته و گلدرشت این جنایت و خیانت بزرگ به حساب میآید.
جالب این است که سلطنتطلبان، کودتای ۲۸ مرداد را یک قیام ملی و رستاخیز نامیدهاند تا پوششی بر ماهیت خارجی و لاپوشانی نقش اوباش داخلی باشد. ولی عذرخواهی مقامات سیاست خارجی امریکا و تلاش انگلیسیها برای گم کردن اسناد مداخله خود در این جنایت تاریخی علیه ملت ایران که از ابتدا با رنگ خون شکل گرفت و تا انتهای مداخله برآمده از کودتا یعنی حمایت از شاه در برابر انقلاب اسلامی سال ۵۷ با خونریزی و جنایت علیه ملت ایران تداوم یافت، از مداخله جنایتکارانه و شرمآوری حکایت میکند که باید در دادگاهی بینالمللی پیگیری شود.
چنین دادگاهی فرصتی برای بازخوانی حقوقی این جنایت برای جهانیان و واگویی حقایق تاریخی برای نسل جدید و ایجاد فضایی عمومی برای شناخت ماهیت امپریالیستی و مداخلهگرایانه امریکا و انگلیس و ستیز آنان با حقوق ملتها برای نیل به اهداف سلطهجویانه به حساب میآید.