به گزارش ایران اکونومیست، به نقل از جام جم، پنجشنبه هجدهم مردادماه بود که خانواده آینور که ساکن روستای دهسفید حاجدرویش شهرستان الیگودرز هستند، مفقودی دختر بچه خود را به پلیس، هلالاحمر و بخشداری اطلاع دادند که بلافاصله عملیات جستوجو آغاز شد اما هیچ نتیجهای نداشت. درحالیکه تجسسها برای یافتن آینور وارد ششمین روز خود شده بود، پیکر بیجان او از چاه فاضلاب خانه یکی از اهالی روستا بیرون کشیده شد. با گذشت سه روز از کشف جسد، پلیس با تنگترکردن حلقه جستوجو، چهار مظنون را دستگیر و یکی از مظنونانکه زنی میانسال است، به قتل دختربچه اعتراف کرد.
خداداد نظری، عموی آینور در مورد اعتراف قاتل به جامجم گفت: «اصلا فکرش را هم نمیکردیم که این زن دست به قتل بزند. قاتل آینور خودش فرزند و عروس دارد و حدود ۵۰ ساله است. بعداز ظهر روزی که آینور ناپدید شد، او به قصد بازی با یکی از بچههای این زن به خانهاش رفته بود. طبق اعترافات این زن، اوهمان روزو به طمع سرقت گوشوارههای طلای بچه، او را در آغوش گرفت، دستش را روی دهانش گذاشت تا جیغ نزند و سپس گوشوارهها را از گوشش خارج کرد؛ آن هم گوشوارههایی که به زور دو گرم میشد. در همین فاصله که دستش را روی دهان بچه گذاشته بود، او در اثرخفگی به قتل رسید. پس از قتل، این زن جسد آینور را در انبار کاه خانه خود پنهانکرد. بدتر اینکه زن قاتل همزمان و در کنار ما دنبال آینور میگشت و او را صدا میزد. بعد برای گمراه کردن پلیس و بقیه، مخفیانه دمپاییهای آینور را به صحرابرد و بعد به ما اعلام کرد که دمپاییهای بچه را در صحرا پیدا کرده است. با این خبر نیروهای پلیس، هلالاحمر و بالگرد همه به سمت صحرا رفتیم تا شاید بتوانیم رد و نشانی از آینور پیدا کنیم اما هرچه گشتیم، او را پیدا نکردیم.»
درفاصلهای که نیروهای امدادی و انتظامی دنبال پیدا کردن ردی از آینور بودند،زن قاتل مخفیانه جسد راازکاهدان خانهاش خارجکرد و به چاه فاضلاب خانه پسرش انداخت که درهمسایگی او زندگی میکرد.به گفته عموی آینور، پس ازاینکه قاتل دمپاییهای دختربچه را تحویل پلیس داد، خودراازمسیر تحقیقات کنارکشیداما شوهر وبچههایش همچنان درعملیات جستوجو شرکت داشتند: «در روزهایی که دنبال آینور میگشتیم، قرارشد به خانه پسر این زن برویم وبگردیم. پلیس گفت به خانه واهالیاش مشکوک است که گفتم اینها بیآزارند وممکن است با ورود ما وسگها بترسند. دراین حد رعایت حالشان را میکردیم. آنها همراه ما دنبال آینور میگشتند اما احساس میکردیم سعی میکنند با ما رودررو نشوند وکنارهگیری میکردند. وقتی میخواستیم چاه فاضلاب و خانهشان را بگردیم، میگفتند سمت خانه ما نیایید. اینجا چیزی نیست و ماهم فریب خوردیم، درحالیکه جنازه بچه ما همانجا بود. زمانی به رفتار آنها شک کردیم که دهانه پوشیده چاه فاضلابشان تغییرکرد ویکدفعه دیدیم روی چاه پرازسنگ و کلوخ شده است. همانجا حدس زدیم شاید در چاه خبرهایی باشدکه میخواهند پنهان کنند.یک روز قبل ازپیداشدن جسد آینور، این خانواده روستا راترک کردند و فردای همان روز پیکر برادرزادهام را از چاه فاضلاب همان خانه بیرون کشیدند.»
با کشف جسد، جستوجو برای یافتن مظنونانکه شامل زن قاتل و خانوادهاش میشد، آغازشد.آنطور که عموی آینورمیگوید، آنها به ازنا و به خانه یکی از اقوام نزدیکشان رفته بودند که پلیس با تنگترکردن حلقه محاصره، چهار مظنون اصلی این جنایت را دستگیر و به اداره آگاهی منتقل کرد.
عموی آینور درادامه گفت:«قاتل دراداره آگاهی هم حاضر به اعتراف نبودووقتی میپرسیدند بچه مردم را چکار کردهای؟زیر بار نمیرفت و میگفت من اینکاره نیستم. فامیلهایش ازاومیخواستند واقعیت رابگوید اما قبول نمیکرد و میگفت من نکشتهام. در نهایت پس از بازجویی در آگاهی به قتل برادرزادهام به قصد سرقت گوشوارههای طلایش اعتراف کرد. این خانواده و فرزندانش با اینکه مال و احشام داشتند و وضعیت مالیشان هم خوب بود اما گاهی سرقتهایی انجام میدادند که باعث شده بود تمام اهالی روستا شاکی شوند. ما دلمان میسوخت و با حمایت از آنها میگفتیم کسی کاری به کارشان نداشته باشد.اینطور حساب کرده بودیم که اگر دزدی کنند، به مال میزنند، اما به جان مردم کاری ندارند که متاسفانه اشتباه فکر میکردیم و قاتل به قصد سرقت، جان دختربچه ما را هم گرفت.»