جام جم:نفتهايي که در سوريه بر آتش ريخته ميشود
«نفتهايي که در سوريه بر آتش ريخته ميشود»عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم دكتر سيدمحمد حسيني است كه در آن ميخوانيد؛رئاليستهاي آمريکايي معتقدند در وضعيت آنارشي، نظمي پنهان موجود است، اما رياکارانه پنهان ميکنند که نظم ناشي از وضعيت آنارشي، نظمي براي قوام بخشيدن به نظام سلطه است.
با سومين وتوي قطعنامه ضدسوري در شوراي امنيت توسط روسيه و چين، صفحه جديدي در بحران سوريه آغاز شد. در اين صفحه از پيش طراحي شده، ديپلماسي کنار ميرود و شعلهور کردن جنگ داخلي در سوريه با حمايت آشکار کليد ميخورد. جبهه غربي ـ عربي تلاش ميکند تا اجماع جهاني عليه بشار اسد را کامل کند.
همزمان کمکهاي مالي به معارضان از سوي اتحاديه اروپا و اتحاديه عرب نيز افزايش مييابد. کشورهايي نظير عراق نيز که با طرح اتحاديه عرب مبني بر انتقال قدرت در سوريه مخالفت ميکنند، مجبور به پرداخت هزينه خواهند شد. انفجارات تروريستي چند روز اخير در هفت استان عراق، از نتايج مخالفت دولت مالکي با طرح اتحاديه عرب است.
معارضان 72 ملت سوري نيز که شايد تنها نقطه اشتراکشان توافق بر حذف نظام بشار است، مستظهر به حمايتهاي مالي جبهه غربي ـ عربي و با هدايت پشت پرده صهيونيسم جهاني، سناريوهاي مختلفي براي بيثبات کردن سوريه در شهرهاي حمص، دمشق و حلب طراحي کردهاند. آنها با اقتباس از مدل ليبي تلاش خواهند کرد تا شهر حلب در نزديکي ترکيه را به عنوان بنغازي سوريه معرفي و جبهه غربي ـ عربي را به دخالت آشکار نظامي از خود ترغيب کنند.
ترور شخصيتهاي سياسي، انفجار مراکز حساسي مانند شوراي امنيت ملي سوريه که به اعتراف روزنامه اسرائيلي با هماهنگي و دخالت مستقيم سازمان جاسوسي ترکيه (ميت) و سي.آي.اي آمريکا صورت گرفته بود و نيز حمله سايبري به فضاهاي مجازي سوريه توسط کشورهاي غربي، از نشانههاي جبههگشايي آشکار غرب عليه سوريه است.
آنچه در اين ميان نفتي بر شعله ايجاد شده در سوريه ريخته است، اظهارات نتانياهو مبني بر حمله احتمالي اسرائيل به سوريه و عکسالعمل سوريه مبني بر استفاده از سلاحهاي شيميايي و ميکروبي عليه مهاجمان خارجي است.
نتانياهو گفته به منظور ممانعت از انتقال سلاحهاي شيميايي و ميکروبي سوريه به حزبالله در دوران انتقالي قدرت پس از اسد، طرح حمله به سوريه را دارد و سخنگوي وزارت امور خارجه سوريه نيز در واکنشي بدون اشاره به کشوري خاص رسما اعلام کرده کشورش هرگز عليه معارضان داخلي از بمب شيميايي استفاده نخواهد کرد، اما ترديدي در استفاده از سلاحهاي شيميايي و ميکروبي عليه کشورهاي مهاجم خارجي به خود راه نخواهد داد؛ اظهار نظري که با واکنش تند مقامات غربي و هياهوي رسانههاي غربي مواجه شده است.
به طور حتم رسانههاي غربي ـ عربي طي روزهاي آينده از اين اظهارنظر سوءاستفاده ميکنند و اينگونه القا خواهند کرد که رژيم اسد به عنوان آخرين تير در کمان خود، دست به سلاح شيميايي خواهد برد. اين فضاي رواني، زمينه را براي مداخله نظامي چه با مجوز شوراي امنيت و چه بدون آن فراهم خواهد کرد و دست و پاي روسيه را نيز براي حمايت از رژيم اسد خواهد بست.
آنچه روشن است بيثباتي حاکم در سوريه حتي پس از سقوط احتمالي بشار اسد نيز ادامه خواهد داشت. موافقان رژيم اسد با رژيم جديد در سوريه کنار نخواهند آمد و با ابزارهاي اقتصادي و نظامي در دست خود به جنگ پنهان ادامه خواهند داد. مهمتر آنکه معارضان بشار اسد نيز طنابکشي قدرت بين خودشان خواهند داشت.
آنچه قطعي است بيثباتي امروز و فردا در سوريه به سود مردم اين کشور و کشورهاي منطقه نيست. اين بيثباتي همان نظمي است که رئاليستها از آن سخن ميگويند و تنها به سود قدرتهايي نظير آمريکا و تامينکننده منافع رژيم اسرائيل خواهد بود. آمريکا به دنبال آنارشيسم مهندسي شده در سوريه است، غافل از اينکه ترکيب نيروهاي سياسي در سوريه به ما ميگويد با سقوط نظام بشار اسد، بر هرج و مرجهاي داخلي افزوده شده و شرايط حتي براي آمريکاييها نيز غيرقابل کنترل خواهد بود.
رژيم اسرائيل در اين وضعيت بزرگترين برنده و مردم سوريه و منطقه بازندگان بيثباتي در سوريه خواهند بود. منافع مردم سوريه و کشورهاي منطقه، مشارکت آحاد مردم سوريه در تعيين سرنوشتشان است. جمهوري اسلامي در اقدامي هوشمندانه، معارضان سوري را به ايران دعوت کرد تا بحران سوريه بدون دخالت قدرتهاي مداخلهگر و با مشارکت همه گروههاي سوري حل شود. مخالفان پنهان مردم سوريه مانع از تحقق اين ابتکار شدند. حالا نيز پيشنهاد برگزاري زودهنگام انتخابات رياست جمهوري در سوريه توسط رئيس مجلس ايران، راهکاري مناسب براي برونرفت کمهزينه از بحران است.
تجربه نشان داده است که جمهوري اسلامي ايران در وراي ابتکارات و اقدامات منطقهاي خود، همواره منافع و مصالح امت اسلامي و مردم منطقه را مدنظر داشته و تلاش كرده است تا با استفاده از همه ظرفيت ديپلماسي خود، صلح و ثبات و امنيت را براي مردم منطقه به ارمغان آورد؛ موضوعي که هيچ وقت خوشايند قدرتهاي مداخلهگر نبوده است.
كيهان:پيام و پيامدهاي دوشنبه خونين عراق
«پيام و پيامدهاي دوشنبه خونين عراق»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛روز دوشنبه عراق شاهد خونين ترين روز خود طي حدود 5 سال اخير بود. 25 اقدام تروريستي و شهادت بيش از 150 نفر از مردم در شهرهاي مختلف عراق نشان از عصبانيت شديد عوامل اصلي ترور بود و از سوي ديگر از يك بن بست شديد حكايت مي كرد.
انفجارهاي دوشنبه عمدتاً متوجه مركزيت عراق و شهرهاي خاص سني بود. در اين ميان شيعيان، كردها و سني ها توأمان هدف قرار گرفتند و اين به معناي ناراحتي عوامل اصلي ترور از ساختار توافقي و مردمي عراق بود. در خصوص عراق و انفجارهاي دوشنبه نكات قابل تأملي وجود دارد:
1- در طول ماههاي گذشته عربستان، قطر و تركيه محور مشتركي براي از ميان برداشتن ساختار حقوقي كنوني عراق و دولت ائتلافي نوري مالكي تشكيل دادند ادعاي آنان اين بود كه شيعيان در صدد حذف اهل سنت از حكومت و ايجاد حكومت مطلقه شيعي بر عراق هستند اين در حالي بود كه اقدام دادگاه عراق در صدور حكم عليه طارق هاشمي - معاون رئيس جمهور و رئيس فراكسيون حزب اسلامي در پارلمان عراق - به دليل مستند دست داشتن وي در ترورها و انفجارها هيچ ربطي به اهل سنت و سهم آنان در حكومت نداشت. تركيه، عربستان و قطر با شكستن مرزهاي قانوني و شئون ديپلماسي از طارق هاشمي بعنوان يك مقام عاليرتبه استقبال كرده و اقدام دادگاه عراق را محكوم كردند. اما البته رفتارهاي قبلي و بعدي اين سه كشور نشان مي دهد كه موضوع طارق هاشمي و حكم دادگاه نيست مسئله اصلي كنار زدن ائتلاف فعلي و روي كار آوردن ديكتاتور خونريز ديگري نظير صدام در عراق است و بر اين اساس شاهد بوديم زماني كه تلاش هاي اين سه كشور براي جدا كردن كردها از دولت عراق به بن بست رسيد و جلال طالباني درخواست استيضاح نوري مالكي را رد كرد حوادث خونين در عراق با تمركز روي پايتخت و شهرهاي زيارتي عراق شدت گرفت و در نهايت به «دوشنبه خونين» منجر شد.
2- حوادث خونين روز دوشنبه عراق يك جنبه هشدار دهنده نسبت به مواضع عراق درباره سوريه نيز داشت. عراق در قامت يكي از مهمترين همسايگان سوريه و در قامت رئيس اتحاديه عرب نقش بارزي در به شكست كشاندن طرح هاي ضدسوري غرب و كشورهاي عربستان، تركيه و قطر داشت. دو روز پيش از حوادث روز دوشنبه، ارتش عراق به سمت مرزهاي اين كشور با سوريه حركت كرد و مواضع تروريست ها در گذرگاه بوكمال را زير آتش گرفت و موجب فرار آنان از استان شرقي «ديرالزور» سوريه شد اين در حالي بود كه قطر و عربستان تلاش تبليغاتي گسترده اي را از روز پنجشنبه هفته قبل- پس از اقدام تروريستي عليه مقر شوراي امنيت سوريه- شروع و وانمود كردند كه دامنه ناآرامي ها كل سوريه را فرا گرفته و دولت و ارتش دمشق ديگر قادر به حفظ سيطره سياسي و امنيتي خود بر كل سوريه نيستند. اين دروغ البته ديري نپائيد و با عمليات سنگين ارتش عراق در دمشق، حلب، حمص و ادلب كه به كشته شدن صدها نفر از عناصر مسلح وابسته منجر شد، خنثي گرديد. محور عربستان، تركيه و قطر پس از اين انتقام خود را از عراق با حادثه سنگين روز دوشنبه گرفتند.
3- حوادث زنجيره اي روز دوشنبه در استان هاي بغداد، مدائن، كركوك، موصل، صلاح الدين و نينوا در حالي صورت گرفت كه از اصطكاك هاي سياسي در فضاي داخلي عراق كاسته شده بود. كردها از ادعاي جدايي از بغداد دست كشيده بودند، اختلافات گروه صدر با دولت مالكي حل و فصل شده بود و مجلس عراق طرح استيضاح دولت را پس گرفته بود و مقدمات برگزاري انتخابات سال آينده مجلس در حال برنامه ريزي بود، از اين رو عوامل اين انفجارها را بايد در خارج از مرزهاي عراق جستجو كرد. اين رخدادها اگرچه بيش از همه در چارچوب سياست هاي عربستان، تركيه و قطر قابل ارزيابي است اما در عين حال از آنجا كه آمريكا، انگليس و فرانسه طبعاً با هر گونه اقدام خارج از توافق و سيستم موافقت نمي كنند و ترديدي در اين نيست كه اين سه كشور منطقه بدون كسب موافقت آمريكا دست به كاري نمي زنند مي توان انفجارهاي عراق را حاصل توافق كثيف دو محور خارجي و منطقه اي دانست. دولت نوري مالكي و اداره عراق صرفاً براساس توافق شيعيان، كردها و سني ها قطعاً براي آمريكا غيرقابل قبول است. كما اينكه اوباما سه سال پيش و در روز برگزاري انتخابات مجلس عراق- 16 اسفند 1388- با صراحت از تغيير ساختار سياسي و روند حقوقي عراق پس از انتخابات سخن گفت كه اين موضوع با نتايج انتخاباتي عراق كه سهم تعيين شده هر طايفه را بار ديگر مورد تأكيد قرار داد، همخواني نداشت. از اين پس آمريكايي ها طي چند نوبت با تحريك دولت اقليم كردي و حزب دمكرات كردستان عراق تلاش كرد تا از طرق جداسازي يك ضلع از ائتلاف سه گانه عراق، نظم سياسي عراق را بهم بريزد كه با مواضع اخير طالباني و عقب نشيني مسعود بارزاني از مواضعش اين طرح به شكست انجاميد. اين مسئله در واقع سرمايه گذاري چندين ماهه مشترك آمريكا، انگليس، عربستان و... را برباد داد. اگر به جغرافياي تروريسم روز دوشنبه عراق نگاه بياندازيم مي بينيم سهم مناطق كردي بيش از مناطق ديگر بود. احتمالا اين هزينه اي بود كه كردها بخاطر وفاداري به نظم سياسي عراق پرداخت كرده اند. كما اينكه تهاجم سنگين به شهرك 5/2ميليون نفري صدر در شرق بغداد را هم مي توان هزينه توافق صدر و مالكي به حساب آورد.
4- انفجارهاي روز دوشنبه عراق از منظر اجتماعي هم قابل ملاحظه است. اين انفجارها به ندرت مراكز دولتي و پليس را مورد تهديد قرار داد. شهدا و مجروحان اين حادثه كه عدد آنان از 500 نفر فراتر رفته است را مردم عادي كوچه و بازار تشكيل داده اند. مردم مظلوم در محله پرجمعيت صدر- و نه مربع امنيتي كه ساختارهاي حكومتي در آنجا استقرار دارد-، مردم مظلوم محلات و شهرك هاي ضلوعيه، التاجي، بعقوبه، الحسينيه، رمادي و... اين هزينه ها را پرداخت كرده اند و جالب تر اين است كه محلات بالنسبه ثروتمند عراق در مدار اين انفجارها نبوده اند. چرا؟ دليل آن كاملا واضح است، ساختار كنوني عراق ساختاري است كه توسط همين پابرهنگان به وجود آمده و رأي تك تك آنان «عراق جديد» را كه ربطي به آمريكا، انگليس، عربستان و... ندارد، ساخته است. اين ها طي اين 11سال انواع فشارها و ترورها را تحمل كرده ولي حمايت از نظام سياسي و مسئولان خود را رها نكرده اند و امروزه عراق را به جايي رسانده اند كه مي تواند مقر مطمئني براي حل و فصل بسياري از مسائل منطقه اي باشد. طبعا اين چيزي نيست كه آمريكا و عربستان بتوانند با آن كنار بيايند.
5- همانطور كه اشاره شد اقدامات تروريستي دوشنبه خونين عراق، «ديوانه وار» بود و از خوي وحشي گري و در عين حال زدن به سيم آخر حكايت مي كرد و اين تنها حادثه اي نيست كه از اين درندگي و استيصال خبر مي دهد. حتما در خبرها خوانده ايد كه هاليوود دست اندركار پروژه اي 22ميليارد دلاري است كه قرار است براساس آن شهر دمشق و خيابانها و مراكز حساس آن در اندازه هاي نسبتا واقعي ساخته شوند تا سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، انگليس، فرانسه، رژيم صهيونيستي، عربستان، تركيه، قطر و... بتوانند عمليات هاي امنيتي ضد نظام سياسي سوريه را مديريت نمايند. پول اين سناريو را پيشاپيش امير قطر پرداخت كرده و هاليوود با سرعت در حال ساختن آن است. اين در حالي است كه صداي شكستن استخوان طرح هاي مختلف ضد سوري را همه شنيده اند و رژيم صهيونيستي كه در روزهاي آخر هفته گذشته از آماده بودن طرح هاي عملياتي خود عليه دمشق خبر مي دادند، اينك نوميدانه از عدم امكان كنار زدن بشار اسد حرف مي زنند. در واقع اين محور مي خواهد بگويد كه براي تغييرات در عراق و سوريه به هر اقدامي دست خواهد زد اما پرواضح است كه مردم در هيچ كشور اسلامي استقلال خود را بخاطر چنين هزينه هايي قرباني نمي كنند.
6-مشكل اصلي محور آمريكا و متحدانش اين است كه نمي تواند بر «نفرت مردم عليه آمريكا» غلبه كند. اين نفرت فراگير هر طرح آمريكا عليه يكي از قدرت هاي خاورميانه را خنثي مي كند. براساس آخرين برآوردهاي مراكز نظرسنجي مرتبط با مراكز جاسوسي آمريكا نظير «پيو»، نفرت مردم عربستان از آمريكا كه در سال 1375، 65 درصد بوده است اينك به مرز 90درصد نزديك شده و بيش از 95 درصد مردم در تركيه معتقدند به هيچ وجه نمي توان به آمريكا اعتماد كرد. پيو مي گويد ميانگين نفرت از آمريكا در كشورهاي خاورميانه87 درصد است. با اين وصف كاملا پيداست كه مردم اين منطقه نسبت به محور غربي عربي چه نظري دارند. بر اين اساس گزارش هاي عيني مي گويند عليرغم آنكه طي ماه هاي اخير رسانه هاي مختلف خارجي و منطقه اي حمايت ايران از مردم و نظام سوريه را زير سؤال برده و عليه آن دروغ پراكني كرده اند اما ايران در ميان مردم اين منطقه همچنان محبوب ترين كشور به حساب مي آيد. كما اينكه بررسي محافل تخصصي غرب هم بر اين موضوع تاكيد دارند.
«فارين پاليسي» كه به شوراي روابط خارجي آمريكا وابسته است در روز 26 تيرماه در مقاله اي به قلم «مايكل سينك» نوشت: «صحبت كردن عنان و ديگران از لزوم نقش دادن به ايران در حل بحران سوريه اين پيام را علني كرده است كه برخلاف ادعاي آمريكا و ديگران، ايران يك كشور منزوي از نظر بين المللي نيست بلكه در واقع يك بازيگر بين المللي در شكل دادن به چشم انداز امنيتي و سياسي در حال ظهور در خاورميانه محسوب مي شود. اين امر شايد در نگاه واشنگتن و ساير مراكز كشورهاي غربي دور از ذهن باشد ولي در صحنه عيني خاورميانه به وضوح قابل مشاهده است.»
انفجار خونين دوشنبه عراق، از اين منظر در واقع بيانگر ديوانگي جبهه خارجي و منطقه اي حامي تروريزم است كما اينكه حمايت ديوانه وار اين جبهه از اقدامات تروريستي در سوريه از چنين چيزي حكايت مي كند و ترور دانشمندان هسته اي ايران نيز از چنين وضعي خبر مي دهد. اما آيا تحولات خاورميانه صحنه اين ديوانه بازي هاست و يا اينكه به دليل عمق مردمي تحولات، بازي خردمندانه محور شكل دهنده به صحنه خاورميانه و صحنه جهان آينده است؟
خراسان:نقاط قوت و ضعف براساس آمار سرشماري ۹۰
«نقاط قوت و ضعف براساس آمار سرشماري ۹۰»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم وجيهه محسني است كه در آن ميخوانيد؛براساس آمارها جمعيت کشور در سال ۷۵ حدود ۶۰ميليون و ۵۵هزار و ۴۸۸نفر بود که اين رقم در سال ۸۵ به ۷۰ ميليون و ۴۷۲ هزار و ۸۴۶ و براساس آخرين سرشماري در سال ۹۰ به ۷۵ ميليون و ۱۴۹ هزار نفررسيده است اما با وجود افزايش جمعيت با کاهش نرخ جمعيت طي اين سال ها مواجه بوديم به گونه اي که نرخ رشد جمعيت از 1.96 در سال ۷۵ به 1.62 درسال ۸۵ و 1.29 در سال ۹۰ کاهش يافته است. افزايش يک باره جمعيت در دهه ۶۰ در سال هاي گذشته نگراني کارشناسان را به دليل روبه روشدن با پديده انفجار جمعيت در دهه هاي بعد به دنبال داشت و دولتمردان را بر آن داشت تا سياست هاي تنظيم خانواده را در راستاي کنترل و کاهش جمعيت با شعار «فرزند کمتر، زندگي بهتر» در پيش گيرند.
اما نبايد اين نکته را از نظر دور داشت که اين افزايش جمعيت در دهه اخير فرصتي را براي کشور به ارمغان آورد و آن رشد جمعيت جوان به عنوان سرمايه و نيروي محرکه جامعه بود که در صورت پيگيري و اجراي سياست گذاري هاي مناسب از سوي مسئولان براي پاسخ گويي به نيازهاي متولدان اين دهه از جمله اشتغال، ازدواج ومسکن ديگر بحران ناميده نمي شد به هر روي اکنون کاهش نرخ جمعيت به روايت آمار نشان از موفقيت برنامه هاي دولتمردان طي سال هاي گذشته در ارتباط با کنترل جمعيت دارد. اما از آن سو روند کاهش نرخ جمعيت، پيرشدن جمعيت کشور و از دست رفتن سرمايه و فرصتي با عنوان نيروي جوان و به عبارتي بحران سالمندي در کشور را به دنبال دارد که اين امر نگران کننده است.
سن ازدواج نيز هرچند به روايت آمار تغيير محسوسي نداشته وبراي مردان از 26.2 سال در سال ۸۵ به 26.7 سال در سال ۹۰ و براي زنان از 23.3 سال به 23.4 سال رسيده است اما نمي توان انکار کرد که افزايش سن ازدواج و سن باروري مادران ناشي از افزايش آمار زنان شاغل، موانع فرهنگي و اقتصادي امروز به يکي از معضلات اجتماعي در سطح جامعه تبديل شده است که خود عامل کاهش جمعيت و بعد خانوار شده است. وقتي تعداد اعضاي خانوار از 4.8 در سال ۷۵ به 4.03 در سال ۸۵ و 3.55 در سال ۹۰ رسيده است مي توان دريافت که خانواده هاي ايراني گرچه به لحاظ عددي افزايش يافته و از ۱۲ميليون و ۳۹۸ هزار و ۲۳۵خانوار در سال ۷۵ به ۱۷ميليون و ۴۹۵ هزار و ۶۴۶ خانوار در سال ۸۵ و ۲۱ميليون و ۱۸۵ هزار و ۶۴۷ خانوار در سال ۹۰ رسيده است اما با کاهش تعداد اعضاي خانوار شاهد کوچک شدن خانواده ها حتي در روستاها هستيم که نشان دهنده استقبال خانواده ها از سياست هاي کنترل جمعيت است.
روند رو به کاهش نرخ جمعيت و حرکت جمعيت به سوي سالمندي اکنون به چالش تبديل شده است که واکنش و نگراني مسئولان و کارشناسان را به دنبال داشته به گونه اي که بسياري بر تغيير شعار «۲ بچه کافي است» و بازنگري سياست هاي کنترل جمعيت تاکيد دارند و طرحي با همين مضمون در کميسيون بهداشت مجلس در حال پيگيري است که البته چنانچه قرار باشد سياست هاي تشويقي براي افزايش مواليد در نظر گرفته شود بايد شرايط فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي مردم در مناطق مختلف کشور مدنظر قرار گيرد و نسخه اي واحد براي همه اقشار جامعه پيچيده نشود.
به هر روي شايد اجراي سياست کنترل جمعيت در دوره و مقطعي ضرورت بوده است اما اکنون تغيير اين سياست و بازنگري در آن کاملا محسوس است چرا که پويايي در عرصه هاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، علمي و ... در گرو برخورداري جامعه از نسلي جوان است و نسلي که به سوي کهنسالي در حرکت است نمي تواند تضمين کننده رشد و توسعه جامعه باشد.
افزايش جمعيت شهري و کاهش جمعيت روستايي
ضعف مديريت مسئولان در جلوگيري از افزايش مهاجرت روستاييان به شهرها را به خوبي مي توان در آمارهاي ارائه شده از جمعيت شهري و روستايي مشاهده کرد. آمارها حاکي است در سال ۷۵ جمعيت شهري حدود ۳۶ميليون و ۸۱۷ هزار و ۷۸۹نفر و جمعيت روستايي در اين سال حدود ۲۳ميليون و ۲۳۷ هزار و ۶۹۹نفر بوده که اين رقم در سال ۸۵ براي جمعيت شهري به ۴۸ ميليون و ۲۴۵ هزار و ۷۵نفر و براي جمعيت روستايي به ۲۲ميليون و ۲۲۷ هزار و ۷۷۱ نفر رسيده است. براساس آمار سال ۹۰ نيز حدود ۷۲درصد جمعيت (۵۴ميليون و ۱۰۷ هزار و ۷۶۱نفر) شهري و ۲۸درصد جمعيت (۲۱ميليون و ۴۱هزار و ۹۰۷ نفر) روستايي بوده اند.
مروري بر اين آمارها نشان مي دهد طي اين سال ها شاهد روند رو به افزايش مهاجرت روستاييان به شهرها بوده ايم و سير صعودي مهاجرت از روستا به شهر يعني اين که نه تنها در اجراي طرح هايي چون مهاجرت معکوس (بازگشت روستاييان و ساکنان حاشيه شهرها به روستاها) موفقيتي نداشتيم بلکه شرايط ماندگاري روستاييان در محل سکونتشان را نيز فراهم نکرده ايم. حمايت نکردن از بخش توليد و کشاورزي و اشتغال، کمبود و نبود امکانات فرهنگي، آموزشي، ورزشي و تفريحي در روستاها به عاملي براي کوچ روستاييان به شهرها و روي آوردن آنان به مشاغل کاذب و گسترش معضل ديگري به نام حاشيه نشيني تبديل مي شود که عواقب و تبعات آن بر کسي پوشيده نيست. خالي شدن روستاها از سکنه و فربه شدن حاشيه شهرها نمي تواند نتيجه اي جز افزايش معضلات و آسيب هاي اجتماعي در پي داشته باشد که تمام اين مسائل ناشي از نبود عزم جدي براي جلوگيري از مهاجرت به شهرهاست.
نقاط قوت به روايت آمار
اما در ميان آمارهاي ارائه شده از سوي مرکز آمار که مستند به سرشماري نفوس و مسکن سال ۹۰است آمارهاي ارائه شده درباره چند موضوع که به نوعي از شاخص هاي توسعه انساني محسوب مي شود جاي خوشحالي دارد چرا که نشان از نتايج تلاش ها و موفقيت ها در طول سال هاي گذشته دارد که افزايش سن اميد به زندگي، نرخ باسوادي و افزايش آمار تحصيلات عالي از آن جمله است.
در سال ۵۷ اميد به زندگي مردم ۵۹ سال بود که بررسي غيررسمي وزارت بهداشت در سال ۸۲ نشان ميداد که متوسط سن اميد به زندگي زنان در کشور 70.4 بوده در حالي که متوسط سن اميد به زندگي مردان 67.6 سال بوده است اما در سال ۸۵ شاخص اميد به زندگي براي مردان 71.1 سال بوده که طي ۵سال و در سال ۹۰ به 72.1 و در زنان از 73.1 در سال ۸۵ به 74.6 در سال ۹۰ افزايش يافته است که از اين نظر وضعيت ايران نسبت به بسياري از کشورهاي منطقه مطلوب است.
چنانکه به گفته رئيس مرکز آمار طبق آخرين سرشماري در ترکيه که مربوط به سال 2010 است سن اميد به زندگي در مردان ۷۱ و در زنان کمتر از ۷۴ سال است. دستيابي به آب آشاميدني سالم، کاهش مرگ و مير، دسترسي به امکانات بهداشتي و درماني و نيز افزايش ريزمغذي ها، افزايش ميزان سواد به ويژه درميان زنان، افزايش سطح آگاهي عمومي و افزايش دستاوردهاي پزشکي به خصوص در زمينه درمان بيماري ها از جمله مهم ترين عوامل افزايش سن اميد به زندگي در کشور است که اين امر نيز حاصل دستاوردهاي انقلاب اسلامي طي بيش از ۳۰سال گذشته است.
اما در ارتباط با نرخ باسوادي نيز بايد گفت فعاليت هاي صورت گرفته طي دهه هاي اخير حاکي از افزايش اين نرخ در کشور است. اين مهم نيز حاکي از تلاش هاي صورت گرفته به ويژه پس از تاسيس سازمان نهضت سوادآموزي در دي ماه ۵۸ با فرمان رهبر کبير انقلاب بود. براساس آماري که در اواخر سال ۸۹ اعلام شد در طول ۳ دهه فعاليت نهضت سوادآموزي ميزان باسوادي در کشور از 47.5 درصد درسال ۵۵ به 79.51 درصد در سال ۷۵، حدود ۸۵ درصد در سال ۸۵ و 93.2 درصد در سال ۹۰ رسيده است.
گرچه هنوز تعداد افراد بي سواد در کشور بالاست و بنا به آماري در همه گروه هاي سني ۹ميليون بي سواد در کشور داريم که بايد براي کاهش آن تدبيري انديشيده شود اما افزايش نرخ باسوادي طي سال هاي گذشته نقطه اميدي براي ريشه کني بي سوادي است که اين مهم نيز از دستاوردهايي است که طي سال هاي گذشته در حوزه آموزش شاهد آن بوديم و ارائه آموزش هاي لازم براي سوادآموزان در اقصي نقاط کشور به ويژه مناطق روستايي و محروم، افزايش سطح سواد در ميان زنان و کاهش فاصله ميان زنان و مردان به لحاظ برخورداري از سواد و افزايش آگاهي خانواده ها در مناطق روستايي نسبت به اهميت سوادآموزي و رفع موانع فرهنگي از جمله دلايل افزايش نرخ باسوادي است. رشد تحصيلات عالي در جامعه نيز شاخص ديگري است که نشان از فراهم شدن زمينه هاي رشد و توسعه علمي در کشور دارد به گونه اي که طبق آمار ارائه شده تعداد افراد تحصيل کرده دانشگاهي و حوزوي از ۳۱۰ هزار نفر در سال ۵۵ به ۵ميليون و ۴۰۰هزار نفر در سال ۹۰ رسيده است.
هرچند برنامه ريزي هاي مسئولان نظام آموزش عالي براي افزايش جمعيت تحصيل کرده مي تواند عاملي براي افزايش تحصيل کردگان دانشگاهي (از مقطع کارداني به بالا) باشد اما نمي توان عامل مهم اقبال عمومي نسبت به ادامه تحصيل در دانشگاه ها را ناديده گرفت به گونه اي که اکنون در هر خانواده کمتر کسي را مي توان يافت که به دنبال ادامه تحصيل نباشد.
خاصه آن که در حال حاضر اقبال دختران نسبت به اين موضوع بيشتر شده و بيش از ۶۰ درصد ورودي هاي دانشگاه ها را دختران تشکيل مي دهند و اين نشان از ايجاد فرصت هاي برابر براي زنان و مردان در ادامه تحصيل و برقراري عدالت آموزشي دارد هرچند به اعتقاد کارشناسان ادامه چنين روندي يعني افزايش دختران تحصيل کرده نسبت به پسران تبعاتي چون افزايش سن ازدواج در اين گروه را دارد اما در کارنامه نظام آموزش عالي اين موضوع نقطه قوتي است که نمي توان آن را انکار کرد.
سخن آخر اين که در گزارش ارائه شده از سوي مرکز آمار ايران مربوط به سرشماري سال ۹۰ آمار و اطلاعات زيادي در حوزه هاي مختلف اقتصادي اجتماعي و فرهنگي ارائه شده که هرکدام به نوبه خود مي تواند زبان گويايي از ضعف و قوت هاي سياست هاي اجرا شده در حوزه هاي مختلف باشد و از سويي مي تواند منشاء خوبي براي تصميم سازي ها و سياست گذاري هاي آتي باشد که با زبان عدد و رقم بيان مي شود
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛
نخستين هفته از ماه مبارك رمضان نيز سپري گشت، ماه عظيمي كه مظهر جوشش چشمههاي خيرات و مجلاي سفره بيانتهاي ضيافت الهي است. اين ماه تحفهاي بس گرانقدر از بارگاه كبريايي است كه با حلول شكوهمندش، به دلهاي مشتاق مؤمنان روزهدار و شب زندهداران پرابتهاج، لحظه وصل را بشارت ميدهد.
به هر تقدير يك هفته از روضه رضوان رمضان گذشت، روضهاي كه در آن، جان مؤمنان بانسيم روحبخش قرآن به كمال ميرسد و راه و رسم زندگي را به انسان ميآموزد. پس سعي كنيم از همه لحظات آن بهره برده و عاجزانه عذر تقصير به درگاه خالق توبه پذير ببريم و از درگاهش مسئلت نمائيم كه ما را با عطاياي بيكران رحمتش بنوازد.
اعتراض گسترده نمايندگان مجلس به آمارهاي دولت در زمينه اشتغال، بار ديگر به رويدادي بحث انگيزي تبديل شد كه تأملات بسياري را نيز در سطح عموم و هم در ميان كارشناسان اقتصادي و اجتماعي برانگيخت. موضوع از اين قرار بود كه پس از گذشت ماهها از ابراز ترديد جدي نسبت به آمارهايي كه دولت در زمينه ايجاد اشتغال دو و نيم ميليوني در كشور طي سال گذشته ارائه كرده، سرانجام مجلس روز يكشنبه 3 مقام دولتي مرتبط با موضوع اشتغال را به صحن علني فرا خواند تا به ابهامات موجود در اين زمينه پايان دهند، اما پس از يكساعت و نيم بحث، نه تنها مجلسيها قانع نشدند بلكه بردامنه ترديدها نسبت به آمار ارائه شده افزوده شد. وزير كار و رفاه اجتماعي در جلسه روز يكشنبه مجلس ضمن ارائه گزارشي، آماري را در زمينه كنترل بيكاري و ايجاد اشتغال توسط دولت ارائه داد كه با اعتراض قاطبه نمايندگان مواجه شد.
نمايندگان مجلس معتقد بودند كه اصولاً آمار و ارقام، براي تبيين واقعيت ارائه ميشوند ولي دولت براي موفق نشان دادن خود، آماري را ارائه ميكند كه مستند و منطبق با واقع نيست و ميتواند باعث ايجاد بياعتمادي افكار عمومي به نظام اجرايي كشور شود. به عقيده نمايندگان، آمار غيرمنطبق با واقع نه تنها در زمينه اشتغال بلكه در زمينه تورم، توسعه اقتصادي، توليدات صنعتي و كشاورزي نيز ارائه ميشود كه طبعاً علاوه بر معايب ياد شده، كار برنامه ريزي را نيز با مشكل مواجه ميسازد.
واقعيت اينست كه بررسي عملكرد دولت و كارگزاران نظام اجرايي فقط از طريق زبان آمار و ارقام امكانپذير است و اگر عدهاي سعي كنند نظام آماري كشور را دستكاري كرده و آمار را به گونهاي غيرواقعي تنظيم و ارائه دهند تا چهرهاي مثبت از ساختار اجرايي ترسيم شود، نه تنها خدمتي به نظام نكرده و دردي را دوا ننمودهاند بلكه مشكلات كشور را به مسير مزمن و غيرقابل علاجي هدايت كرده و خيانتي بزرگ را مرتكب شدهاند.
هفته گذشته ماجراي اجاره دادن زمينهاي كشاورزي در برخي استانهاي كشور به سرمايه گذاران قطري در كانون توجه مجلسيها و رسانهها بود. اينكه گفته شود ما به دنبال جذب و جلب سرمايههاي خارجي به عنوان يكي از منابع تأمين نقدينگي مورد نياز كشور هستيم، اقدامي موجه و قابل تأييد است ولي اينكه اين عمل، بدون انجام كارشناسيهاي لازم و بدون رعايت مقدمات قانوني و از همه مهم تر، بدون اعتنا به قانون اساسي انجام شده باشد، قطعاً فاقد وجاهت لازم بوده و بايد مورد تجديدنظر قرار گيرد.
در اين هفته مسئولان و كارگزاران نظام با رهبر معظم انقلاب ديدار و از رهنمودهاي ايشان استفاده كردند. در اين ديدار حضرت آيتالله خامنهاي "آرمانگرايي" همراه با "واقع بيني" را رمز حركت پيشرو ملت و نظام اسلامي در 32 سال اخير برشمرده و با تأكيد بر تواناييها و ظرفيتهاي تعيين كننده ملت و نظام اسلامي، به تشريح ضرورتها و بايدها و نبايدهاي مقابله با چالشهاي پيچيده دشمن پرداختند. ايشان فهم دقيق تركيب بسيار حساس وظريف آرمانخواهي توام با واقع بيني را ضروري دانستند و افزودند: تركيب آرمانگرايي با واقعيات، در واقع حركت مجاهدانه در چارچوب تدبير است كه لازمه آن، آگاهي عموم مردم، دست اندركاران و همدلي و همراهي در همه عرصههاست.
رهبر معظم انقلاب اسلامي با اشاره به چالشهاي نظام اسلامي از ابتداي پيروزي انقلاب از جمله ترورها، شورشهاي قومي، جنگ تحميلي، تحريمهاي پي در پي، قضاياي تير سال 78 و ماجراهاي سال 88، خاطرنشان كردند: ظرفيت و تواناييهاي عظيم ملت ايران موجب شد كه نظام اسلامي از همه اين چالشها با موفقيت عبور كند و در هر دوره نسبت به دوره قبل توانمندتر و قويتر شود. رهبر معظم انقلاب همچنين ناديده گرفتن واقعيات جامعه را باعث اشتباه در قضاوت و خطا در انتخاب مسير برشمرده و افزودند: بايد براساس واقعيات، حركات خود را تنظيم كنيم كه در اين مسير، مراقبت از لغزشها و لغزشگاهها بسيار مهم است.
حضرت آيتالله خامنه اي، ملاحظه همه واقعيات كشور در كنار يكديگر را، باعث اميدواري فراوان برشمردند و افزودند: اين واقعيات نشان ميدهد كه اگرچه راه ملت ايران بسوي آرمانها، داراي چالش است اما بن بستي در اين راه وجود ندارد. ايشان به تلاش دشمنان انقلاب براي بن بست نشان دادن راه ملت ايران اشاره كردند و فرمودند: آنها به صراحت ميگويند بايد با تشديد فشارها و تحريمها، مسئولان ايران را وادار كرد كه در محاسبات خود تجديدنظر كنند اما ملاحظه واقعيات باعث ميشود كه ما نه تنها در محاسبات خود تجديدنظر نكنيم بلكه با اطمينان بيشتر به راه مورد نظر ملت ادامه دهيم.
در بررسي رخدادهاي خارجي هفته، نخست به تحولات سوريه ميپردازيم. در سوريه، همزمان با افزايش تحركات گروههاي شبه نظامي كه از سوي غرب و ارتجاع عرب حمايت ميشوند، در صحنه ديپلماتيك نيز فعاليتهاي فشردهاي در جريان بود تا دولت سوريه تحت فشار بيشتري قرار بگيرد. در اين باره اتحاديه عرب در جلسه فوقالعاده بار ديگر با مداخله گستاخانه در امور سوريه، از بشار اسد خواست در ازاي دريافت تضمين جاني خود و خانوادهاش، قدرت را واگذار نمايد، پيشنهادي كه فوراً رد شد. اتحاديه عرب همچنين از مخالفين خواست دولت انتقالي تشكيل دهند.
اين موضع گيري ضد سوري از سوي اتحاديه عرب درحالي صورت ميگيرد كه دولت سوريه طي روزهاي اخير موفقيتهاي چشمگيري عليه شبه نظاميان داشته، از جمله اينكه بخش عمده مناطقي در دمشق را از وجود اين عناصر پاكسازي كرده است. از اينرو ناظران، موضع گيري اخير اتحاديه عرب را متوسل شدن به جنگ رواني ميدانند و دليل آن را شكستهاي پي در پي نظامي خود و عواملشان در سوريه تلقي ميكنند. در واقع اتحاديه عرب ميخواهد چنين وانمود كند كه رژيم سوريه تضعيف شده است و مخالفان درحال توفق هستند كه با توجه به واقعيات جاري و تلفات سنگين مخالفان، اين ادعاها بيپايه است، ضمن اينكه موفقيت دولت سوريه در مقابل؛ توطئهاي كه براي فتح دمشق توسط مخالفان طرح ريزي شده بود و با انفجار مهيب در مقر امنيت ملي آن كشور آغاز شد، مخالفان خارجي دولت سوريه را عصباني كرده است.
اين هفته، بازتاب قتل عام مسلمانان ميانمار ادامه داشت و گوشههاي تازهاي از اين فاجعه هولناك آشكار شد. ابعاد گسترده اين جنايت ضد بشري، لكه ننگ بزرگي را بر پيشاني مجامع بينالمللي گذاشت كه با وجود گذشت زمان همچنان به سكوت شرم آور خود ادامه ميدهند. محافل به اصطلاح حقوق بشري و مجامع مدعي كه براي موارد بسيار جزيي تر، جلسهها تشكيل ميدهند و تومارهايي از بيانيه در محكوميت آن صادر ميكنند، در برابر كشتار هزاران انسان بيدفاع و محروم مهر سكوت بر لب زده و حتي از يادآوري آن نيز اكراه دارند. شوراي امنيت سازمان ملل كه براي كشته شدن چند اسرائيلي و غربي و يا موارد ديگر مورد نظر غرب، نشست برگزار ميكند و براي نقض حقوق بشر سينه چاك ميكند، چگونه است كه نسل كشي و آوارگي، 50 هزار مسلمان ميانماري، وجدان اعضايش را نميآزارد و آنها را به واكنش وانمي دارد؟
در اين ميان، هر چند تنها واكنشهاي موجود از سوي برخي كشورهاي اسلامي بوده است، ولي اين واكنشها با توجه به عمق فاجعه و در خطر بودن جان هزاران مسلمان ديگر در ميانمار به هيچوجه كافي نميباشد. دولت ميانمار كه طبعاً بايد مدافع حقوق اقليت مسلمان آن كشور باشد متأسفانه در كنار عاملان اين جنايت وحشيانه قرار گرفته است. حاكمان نظامي ميانمار با اعلام اينكه مسلمانان، خارجي هستند و بايد اين كشور را ترك كنند مجوز ادامه نسل كشي را به بودائيان افراطي دادهاند. اين شرايط حساس، رسالت تك تك مسلمانان و دولتهاي اسلامي را براي ياري رساندن به مسلمانان تحت ظلم و بيپناه ميانمار سنگين ميكند.
اين هفته، عراق شاهد دوشنبه خونباري بود و تروريستهاي تكفيري با انجام دست كم 26 عمليات انفجاري، صدها نفر را كشته و زخمي كردند. برپايه آخرين گزارشها، در اين انفجارها دست كم 110 نفر كشته و حدود 300 نفر زخمي شدند. آنچنانكه اعلام شده گروه تروريستي القاعده مسئوليت اين انفجارها را برعهده گرفته است. آنچه مسلم است اين است كه عوامل خارجي قدرتمندي پشت اين انفجارها قرار دارند و گروه القاعده بدون حمايتهاي لجستيكي و اطلاعاتي آنها، قادر به حملاتي با اين گستردگي نميباشند. قدرتهاي غربي، برخي دولتهاي عرب و گروههاي زياده طلب و بقاياي عوامل حزب بعث و عناصر تكفيري، جبهه شومي را ايجاد كردهاند و با ايجاد خشونت، ناآرامي و انفجارهاي تروريستي درصدد هستند تا دولت فعلي را كه شيعيان بر آن حاكم هستند بيكفايت جلوه داده و زمينه سقوط آنرا مهيا سازند. اين جبهه شيطاني ابايي ندارد براي رسيدن به مقصد خود، خون هزاران نفر از ملت عراق را بريزد. دولت كنوني عراق، با تكيه بر نظر و حمايت اكثريت مردم اين كشور سياستهاي داخلي و خارجي مشخصي را در پيش گرفته است ولي اين سياستها باب ميل جبهه مخالف نميباشد. و اين، اساس و منشاء خصومتهاي جاري عليه دولت نوري مالكي است. از اينرو قابل پيشبيني است كه توطئهها عليه دولت عراق در آينده نيز ادامه خواهد داشت.
اين هفته، رژيم صهيونيستي شاهد خودسوزي چند اسرائيلي در اعتراض به بيعدالتي اجتماعي و شرايط طاقت فرساي اقتصادي بود. گزارشها حكايت از آن دارد كه موارد ديگري از تلاش براي خودسوزي طي روزهاي گذشته بوده است كه عوامل حكومتي رژيم صهيونيستي از آن جلوگيري كردهاند. وقوع پديده خودسوزي و همچنين تظاهرات گسترده بر ضد رژيم، نگرانيهاي صهيونيستها و حاميان خارجي آنها را در مورد ادامه حيات اين رژيم دو چندان كرده است. صهيونيستها همواره تلاش داشتهاند جامعه اسرائيل را بدون مسئله و موجه جلوه دهند كه در آن، اسرائيليها از وضعيت خود راضي هستند. اين محافل تلاش مستمري را براي القاء اين مدعا داشتهاند كه جامعه اسرائيل يك "الگو" در منطقه است.
وقوع تحولات جديد، اين تلاش را خنثي كرد و واقعيت تلخ حاكم بر جامعه رژيم صهيونيستي را آشكار ساخت. تظاهراتي كه عمده شعارهاي آن، اعتراض عليه بيعدالتي، تبعيض و فاصله طبقاتي بوده است كه طي دو سال گذشته در رژيم صهيونيستي به جريان افتاده و هر روز ابعاد آن گسترده ميشود و خودسوزيهاي اخير بر آتش خشم اسرائيليها افزوده است. اين تحولات، موجب شده است حتي ناظران صهيونيستي نيز نسبت به فروپاشي زودهنگام اين رژيم هشدار بدهند.
رسالت:آرمان گرايي واقع بينانه
«آرمان گرايي واقع بينانه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛يكي از مقولات اساسي در تصويرسازي منسجم از رويكردهاي ملي و بين المللي يك كشور مسئله «اهداف ملي» است. كشورهاي مختلف در عرصه هاي سياسي و اجتماعي اهداف متفاوتي دارند كه تحقق اين اهداف نيازمند شيوه هاي مختلف و از همه مهم تر مسبوق به تامين منابع مادي و معنوي است. اين اهداف در برخي مواقع همسو با اهداف ساير كشورها قرار مي گيرند و برخي اوقات درست در نقطه مقابل آن قرار دارند.
در مسير پيگيري اهداف ملي کشورهاي مختلف به طور طبيعي سه حالت مي توان متصور شد:
1- آرمان خواهي خيال پردازانه که نوعي ذهنگرايي، وهم انگاري و مطلق گرايي بر آن حاکم است.
2- واقع گرايي عملگرايانه که تابعي از منافع مادي، شرايط محيطي متغير و اصالت نفع يا يوتيليتاريانيسم است.
3- آرمانگرايي واقع بينانه که در آن آرمان ها مثل ستاره قطبي قطار جامعه را بر ريل واقعيات به حرکت در مي آورد.
در حالت اول يعني آرمان خواهي خيال پردازانه غفلت از واقعيات جامعه و محيط پيرامون آن سبب برداشت هاي غلط و يا به تعبيري فهم غير عقلاني و يا حتي ضد عقلاني از مسير حرکت يک کشور مي شود که در آن حتي به دليل مطلق گرايي واقعيات وارونه ديده مي شود و منجر به قضاوت هاي غلط مي گردد. در حالت دوم تکيه صرف بر واقعيات و دور از نظر داشتن فانوس راهنماي آرمانها منتهي به انحراف از مسير مي گردد. واقع گرايي صرف پشت کردن به اهداف ملي جامعه است. يک کشور تنها با آرمانگرايي واقع بينانه مي تواند به سمت قله هاي اهداف ملي خود حرکت کند. در واقع آرمان گرايي و واقع بيني در هم تنيده اند مانند تار و پود يک فرش. اگر تار را از پود و يا پود را از تار منفک کنيم حرکت استعلايي يک جامعه ويا حتي يک فرد متوقف مي شود. نه آرمان گرايي صرف مي تواند يک جامعه را به اهداف خود برساند و نه واقع گرايي تنها. مديريت حرکت يک کشور امر بين الامرين است.
جمهوري اسلامي ايران نيز از آن دسته كشورهايي است كه واقع بينانه هم سو با آرمان ها و شعارهاي انقلاب اسلامي، اهداف ملي فعال خود را متناسب با منابع مادي و معنوي موجود صورت بندي كرده و با به كارگيري شيوه هاي مقتضي در عرصه هاي ملي و بين المللي طي سه دهه گذشته حركت رو به جلويي داشته است. البته در سه دهه گذشته پويش هاي افراطي هم به سمت آرمان گرايي و هم به طرف واقع گرايي در برهه و دولت هاي مختلف وجود داشته اما در مجموع برايند حرکت رو به جلو ملت ايران حکايت از آرمان گرايي واقع بينانه دارد. اين موضوع در درجه اول ناشي از فلسفه مترقي هدايت هاي فوقاني، مياني و تحتاني جامعه توسط ولايت فقيه چه در زمان امام خميني (ره) و چه در دوره رهبر معظم انقلاب است. در درجه دوم مرهون سازگاري و يکساني بسياري از آرمانها و واقعيات در جامعه ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي است.
رهبر معظم انقلاب در ديدار اخير کارگزاران نظام در اين خصوص فرمودند:"بعضي وانمود مي كنند كه آرمانگرايي با واقعبيني نمي سازد؛ اين را ما بهشدت رد مي كنيم. بسياري از آرمانهاي جامعه ما و مطالبه آنها جزء واقعيتهاي جامعه است. مردم مايلند عزت ملي داشته باشند، مردم مايلند زندگي ايمان مدار و دين مدار داشته باشند، مردم مايلند در امور اداره كشور و مديريت كشور سهيم باشند - يعني مردمسالاري - مردم مايلند پيشرفت داشته باشند، استقلال سياسي و اقتصادي داشته باشند؛ اينها خواستههاي عمومي مردم است. اين خواستهها، واقعيتهاي جامعه است؛ اين واقعيتها دقيقاً در جهت آرمانخواهي است؛ اينها كه مسائل تحليلي و ذهني نيست، اينها كه موهومات نيست، اينها كه ذهنيات نيست؛ اينها واقعياتي است كه در جامعه وجود دارد."
معظم له در اين ديدار با تاکيد بر اين مهم که اگر در مسير آرمان گرايي ملت برخي واقعيات را در نظر نگيريم دچار قضاوت هاي غلط مي شويم به برخي واقعيات کشور در پاسخ به اين
پرسش ها که ما در چه وضعي هستيم؟ كجا قرار داريم؟ چه داريم؟ چه نداريم؟ مطرح نمودند که در ذيل به آنها اشاره مي شود:
الف): وجود فشارها و تهديدهاي چند قدرت مستکبر
ب): مخالفت دشمن با اصل انقلاب و نظام اسلامي و واهي بودن مسائلي نظير حقوق بشر و هسته اي
ج): مسبوق به سابقه بودن فشارها و چالشها
د): عبور جمهوري اسلامي از همه فشارها و تهديدات در
33 سال گذشته
ه): پيشرفت ايران در شرايط تهديد
و): قوي تر شدن ايران در مواجهه با چالشها نسبت با سالهاي اول انقلاب
ز): ضعيف تر شدن جبهه دشمن
ح): بحراني شدن وضعيت دشمن به خصوص در حوزه هاي اقتصادي
ط): بيداري اسلامي و گرفتاري هاي دشمن
ي): افزايش قدرت نرم و سخت جمهوري اسلامي
ک): هر گاه جمهوري اسلامي در مواضع خود عقب نشيني کرد دشمن گستاخ تر شد و پيش تر آمده است
ل): کاهلي و تنبلي که ميراث دوران استبداد است
با در کنار هم گذاشتن تکه هاي پازل واقعياتي که مقام معظم رهبري برشمردند که جملگي ناظر به آرمانهاي انقلاب اسلامي نيز هستند تصويري از وضعيت و شرايط حرکت رو به جلو کشور به دست مي آيد که مويد محاسبات گذشته در پيگيري اهداف ملي است. اين واقعيات نشان مي دهد که حرکت رو به جلو ملت ايران اولا در مسير درستي بوده است ثانيا تداوم اين حرکت بسته به پايبندي به آرمانها و فهم درست نسبت به واقعيات است. امروز براي اغلب تحليلگران و کارشناسان بي طرف حرکت رو به جلو جمهوري اسلامي بيش از آنکه يک شعار باشد يک واقعيت غير قابل انکار است و در عرصه هاي مختلفي چون عرصه هاي علمي، اقتصادي، امنيتي، سياسي و ... قابل لمس و ادراک مي باشد. دشمن نيز از اين مهم غافل است که وضعيت سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايران با 33 سال گذشته تفاوت کرده و ايران صدها بار قوي تر از اوايل انقلاب است. در مقابل آمريکا و اقتصاد
سرمايه داري از درون دچار يک زوال و فروپاشي اقتصادي است. اقتصاد غرب حتي تحمل شنيدن تهديدهاي ايران در خصوص بستن تنگه هرمز را ندارد و تهديد يک مقام نه چندان ارشد نظامي ايران قيمت نفت را يکي دو دلار بالا و پايين مي کند. غربي ها در تحليل هاي دروني خود به اين نتيجه رسيدهاند که با وجود اين همه کشور در اطراف مرزهاي ايران و همچنين نقطه نظرات مخالفي که در خصوص تحريمها از جانب کشورهايي مثل چين و روسيه مطرح مي شود، اساسا فشار آوردن به جمهوري اسلامي از طريق فشارها و تحريم ها کاملا بياساس و بي نتيجه است.عزم مسئولين کشور نيز براي اداره شرايط بيش از هر وقت ديگري جزم شده است و حساسيت و احساس مسؤليت مردم در خصوص فشارهاي اقتصادي دشمن هر روز بيشتر ميشود.
مآلا اين روزها کساني که فارغ از واقعيات در داخل و خارج از کشور به تحليل غرض ورزانه شرايط مي پردازند نه آرمان خواه هستند و نه مي خواهند واقعيات کشور را ببينند.
آنها چشمانشان را بر آرمان ها و واقعيات هر دو بسته اند. کساني که مي گويند الان زمان رابطه با آمريکاست، يا آنهايي که مي گويند دست از استقلال کشور يا به تعبير آنها "بومي گرايي" برداريد و به اسم همگرايي در جامعه جهاني هضم شويد نه تحليل درستي از شعارهاي انقلاب اسلامي دارند و نه مي دانند واقعيات ايران و جهان چيست. حرکت رو به جلو کشور تنها با آرمانگرايي واقع بينانه ممکن است و اين راز عبور از گردنه ها در سه دهه گذشته و فراز و فرودهاي پيش رو خواهد بود.
سياست روز:جام زهري در کار نيست
«جام زهري در کار نيست»عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد؛مدتها بود که رسانههاي خارجي فارسي زبان، به ويژه؛ سمت و سوي گزارشهاي خود را به تشبيه پذيرش قطعنامه ۵۹۸ با فضاي کنوني در زمينه موضوع هستهاي ايران اختصاص دادهاند.
آنها با انتشار گزارش و تحليل، قصد داشتند تا اينگونه القاء کنند که ايران به سمت پذيرش خواستههاي غرب و تن دادن به درخواستهاي آنها پيش ميرود. اين رسانهها در حرکتي هماهنگ، مينوشتند و ميگفتند، «آيا ايران جام زهر دوم را خواهد نوشيد؟»
اين خواسته غرب تاکنون محقق نشده است و قطعا محقق هم نخواهد شد.
مقايسه زمان جنگ و پذيرش قطعنامه با حال و هواي کنوني جمهوري اسلامي ايران نيز، يک خطاي محاسباتي بزرگ براي تحليلگران آن رسانههاي غربي و فارسي زبان به حساب ميآيد.
جمهوري اسلامي ايران، هنگامي قطعنامه ۵۹۸ را پذيرفت که حتي يک وجب از خاک ايران در دست عراق نبود و همه نقاطي که ارتش عراق آنها را اشغال کرده بود، در عمليات گوناگون فتح شد.
همين پذيرش قطعنامه توسط حضرت امام(ره) بسياري از توطئههاي بعدي که براي ايران تدارک ديده شده بود، خنثي کرد و آنها را عقيم نمود.
حضرت امام(ره) در نامهاي به مسئولين کشور در سال ۶۷ نوشتهاند؛ «شما عزيزان از هر کس بهتر ميدانيد که اين تصميم براي من چون زهر کشنده است، ولي راضي به رضاي خداوند هستم و براي صيانت از دين او و حفاظت از جمهوري اسلامي ايران اگر آبرويي داشته باشم خرج ميکنم، خداوندا ما براي دين تو قيام کرديم و براي دين تو جنگيديم و براي حفظ دين تو آتش بس را قبول ميکنيم.»
حضرت امام خميني(ره) به روشني و صريح دليل پذيرش قطعنامه را در اين نامه مشخص کردهاند، براي حفظ دين تو آتش بس را قبول ميکنيم.
گرچه تعابير و تفاسير گوناگوني از سوي شخصيتهاي سياسي و نظامي درباره دلايل پذيرش قطعنامه مطرح شده است، که جا دارد به صورت دقيقتري آن گفتهها و ادعاها بررسي شود.
اما نکتهاي که حضرت آيتالله خامنهاي روز سهشنبه درباره موضوع هستهاي و فشارهايي که وارد ميشود فرمودند؛ «دشمنان انقلاب به صراحت ميگويند بايد با تشديد فشارها و تحريمها، مسئولان ايران را وادار کرد که در محاسبات خود تجديدنظر کنند، اما ملاحظه واقعيات باعث ميشود که ما نه تنها در محاسبات خود تجديدنظر نکنيم بلکه با اطمينان بيشتر به راه مورد نظر ملت ادامه دهيم.»
اين جمله قاطع و صريح پاسخي است به همه ادعاهايي که در اين مدت بر سر کوتاه آمدن ايران به خاطر فشارهاي خارجي و احيانا داخلي، مطرح ميشده است.
اکنون که دنيا درحال تغيير و تحول است و کشورهاي اسلامي با خيزشهاي مردمي و خواستههاي اسلامي قيام کردهاند و در کنار آن کشورهاي غربي نيز با چالشها و مشکلات داخلي روبرو هستند، توقع پذيرش و زيربار رفتن ايران به خواستههاي ناحق و غيرقانوني غرب خيالي واهي است.
اکنون براي حفظ ايستادگي و پايداري شرايط بسيار تفاوت کرده است. جمهوري اسلامي ايران به خاطر ويژگيها و پيشرفتهاي بسياري که داشته هزينههاي چانهزني براي غرب را بسيار بالا برده است که توان غرب قادر به پرداخت آنها نيست.
ايران اکنون يکي از مهمترين کشورهاي دنياست که رفتار سياسي آن بر روند تحولات منطقهاي و بينالمللي تاثير دارد و به خاطر همين ويژگي، جام زهري که تشبيه ميشود، به کام غرب خواهد رفت.
استيصال آمريکا و غرب در مواجهه با ايران به خوبي ديده ميشود. ادامه اين روند با وجود مشکلات عديده در کشورهاي غربي به فرسايش آنها خواهد انجاميد.
تهران امروز:شعار سال، رمز تحقق اقتصاد مقاومتي
«شعار سال، رمز تحقق اقتصاد مقاومتي»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم روح الله بیگی اینانلو است كه در ان ميخوانيد؛جلسه و ديداري كه مسئولين با مقام معظم رهبري داشتند مملو از نكات ارزشمند و مفيد براي همگان بود.مقام معظم رهبري در بيانات خود واقعيتهاي موجود در كشور را بيان كردند كه از چند جهت قابل توجه است.
1 - رهبري عنوان كردند كه تحريم ها بر كشور بي اثر بوده است و بيان اين مسئله از اين رو قابل اهميت است كه گرچه بر اساس گفته كارشناسان تحريم ها بر وضعيت كشور اثر گذاشته است اما با نگاه عميق در مي يابيم كه اعمال تحريم ها موجب شد كشور به سمت خودكفايي سوق پيدا كند و راهكارهايي بيابد كه مستقل تر از گذشته به حيات خود ادامه دهد و متكي به كشور ديگري نباشد. اين همان محقق شدن شعارهاي انقلاب اسلامي است و به همين دليل مي توان تاكيد داشت كه تحريمها نه تنها اثري منفي بر ما نداشته است كه حاوي ثمراتي هم بوده است.
2 - همچنين ميتوان از بيانات رهبري بر اين نكته تاكيد كرد كه مشكل اصلي كشور به دليل برخي بيتدبيريها ايجاد شده و معظمله نيز در بيانات خود اين مسئله را بيان كردند و تاكيد داشتند به دليل اينكه درگذشته مشكلات اقتصادي را پيشبيني ميكردهاند شعارهاي سال را بر اساس مسائل اقتصادي تنظيم مي كردند اما در نهايت برخي بيتدبيريها موجب بروز مشكلات اقتصادي در كشور شد و به جاي رفع مشكلات و برنامهريزي براي حل بحران، آن را به زمين يكديگر انداختند.
3 - اين نكته هيچ گاه نبايد فراموش شود كه مردم و نظام از يكديگر جدا نيستند و بدون هم معنايي ندارند از اين رو مردم صاحبان اصلي انقلاب اند و مردم هستند كه تا به امروز نظام را حمايت و هدايت كرده اند و حافظ نظام و انقلاب بوده اند. مردم براي حفظ نظام خود هزاران هزار شهيد تقديم انقلاب كردند و حق دارند براي چيزي كه خون عزيزانشان را براي آن داده اند مطالبه داشته باشند.
4 - بايد تاكيد شود كه كشور در حال حاضر نيازمند همسويي همگامي وهمدلي مسئولين است كه رهبري نيز در سخنان خود بر اين مسئله تاكيد زيادي نمودند و به مسئولين قوا تاكيد كردند كه بايد بر اساس واقعيت ها براي مشكلات كشور چاره انديشي شود زيرا اداره كشور و رفع مشكلات آن با شعار امكان پذير نيست.
هرچند مطالبه اصلي مردم حفظ نظام است اما رسيدن به حق و حقوق اصلي مردم نبايد از سوي مسئولين ناديده گرفته شود. نبايد اجازه داد كه حق مردم زير چكمه بي ندبيري مسئولين مقام پرست از بين برود زيرا كمترين چيزي كه مردم به عنوان صاحبان اصلي انقلاب از مسئولين انتظار دارند اين است كه خدمت گذار واقعي باشند و از شعارها و اهداف انقلاب دور نشوند. آنچه نبايد ناديده گرفت اين است كه مردم از اختلاف، مشكلات اقتصادي و بيكاري خسته اند و خواستار كسي هستند كه مشكلاتشان را برطرف كند.
5 - رهبري در سخنان ديروز خود بر نكتهاي در باب اقتصاد تاكيد كردند و راه مقابله با فشارهاي اقتصادي را اجراي اقتصاد مقاومتي دانستند و بايد تاكيد شود كه اين مسئله را معظم له در ابتداي سال بيان فرمودند و شعار امسال را نيز به همين دليل توجه به توليد ملي عنوان كردند.محور اقتصاد مقاومتي در توجه به توليد ، كار وسرمايه ايراني نهفته است و با توجه به اين مسئله است كه مشكلات برطرف خواهد شد. مسئولين نبايد گرفتار شعارها و وسوسه ها شوند بلكه بايد براي تحقق شعارها عمل داشته باشند ولايت مداري اين نيست كه فقط بگوييم ولايت مدار هستيم ولايت مداري بايد در عمل ثابت شود.
مردم سالاري:آيا صحبتهاي مبسوط به رفع مشکلات اقتصادي ميانجامد؟
«آيا صحبتهاي مبسوط به رفع مشکلات اقتصادي ميانجامد؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم محمدحسين روانبخش است كه در ان ميخوانيد؛پس از ماهها فشار اقتصادي بر دوش مردم به سبب گرانيهاي بيسابقه و هر روزه، علي لاريجاني رئيس مجلس شوراي اسلامي ديروز اعلام کرد: «ستاد رفع مشکلات اقتصادي فعاليت خود را با حضور دولت، مجلس و قوه قضاييه آغاز کرده است. در اين جلسه طولاني پنج ساعته، موضوعات حساسي که اکنون با آن مواجهيم مانند گندم، مرغ، وضعيت صنعت و شرايط کشاورزان و دامداران، با حضور مسوولان دولتي مطرح شد و درباره اين مسائل به صورت مبسوط صحبت کرديم». آيا واقعا رئيس مجلس فکر ميکند که با اين جور جلسات و صحبتهاي مبسوط، مشکلي حل ميشود؟ در ماههاي اخير رفتار و گفتار دولت در مقابل گرانيها را ديدهايم.
از طرفي کاملا مشخص است که دولت طرحي براي مهار گراني ندارد و در اين زمينه هيچ تواني ندارد، و از سوي ديگر متاسفانه دولتمردان اصلا گراني را به رسميت نميشناسند.محمود احمدينژاد چند روز پيش اعلام کرده که هفدهمين اقتصاد دنيا هستيم و داريم به سمت پانزدهم شدن ميرويم . معاون اولش در چند هفته اخير چند بار، از اينکه مردم در رفاه هستند و مشکلي وجود ندارد، سخن گفته و حتي در برابر انتقادات، از سخن خويش با تمام قدرت دفاع کرده است .
وزيران اقتصادي همچنان به دادن وعدههاي قشنگ ادامه ميدهند، رئيس بانک مرکزي باز هم از ارزان شدن طلا سخن ميگويد و... با چنين وضعيتي توقع رفع مشکلات اقتصادي داشتن از قوه مجريه، آن هم با جلسه و صحبت مبسوط، چندان منطقي نيست. در چنين وضعيتي، چه توقعي از مجلس و ديگر نهادهاي نظارتي ميرود ؟ يکي از وظايف مجلس، نظارت بر عملکرد دولت و توضيح خواستن از دولتمردان و در صورت سوء مديريت و ناتواني، استيضاح آنان است .
مجلس چه زماني بايد از اين امکاني که در اختيار دارد استفاده کند؟ آيا ناتواني دولت در رفع مشکلات اقتصادي آنقدر اهميت ندارد که مجلس نظارتش را جديتر اعمال کند و درخواست پاسخگويي از دولتمردان کند؟ آيا روش احمدي نژاد در شوخي گرفتن سوال نمايندگان از وي در اسفند سال گذشته، نمايندگان و رئيس مجلس را به اين نتيجه رسانده که با دولت کجدار و مريز، رفتار کنند و از قدرت قانوني خود صرف نظر کرده و به صحبتهاي مبسوط در جلسات مشترک بسنده کند؟ اگر چنين نيست، پس دليل اين همه اهمال چيست و اگر چنين است آيا واقعا نمايندگان در قبال رايي که از مردم گرفتهاند، مسئوليتي که پذيرفته اند و سوگندي که خورده اند، کوتاهي نکردهاند؟! آنچه از اين گونه جلسات و صحبتهاي مبسوط آن حاصل ميشود، عموما فقط استفاده تبليغاتي است .
دولت سالهاست که دارد با همين تبليغات مردم را دلخوش ميکند که گراني تمام ميشود و روزهاي خوش ارزاني ميرسد؛ اما کاملا واضح است که دو صد گفته چون نيم کردار نيست. با اين حال اگر مجلس واقعا دنبال رفع مشکلات اقتصادي است از صحبت مبسوط به جايي نميرسد و اگر دنبال تبليغ اين شعار است که مجلس هم دارد به مشکلات بي سابقه اقتصادي رسيدگي ميکند، راه همين است: لطفا اين جلسات و صحبتهاي مبسوط را ادامه دهيد!
حمايت:الزام های اقتصاد مقاومتی
«الزام های اقتصاد مقاومتی»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم سید ناصر موسوی لارکانی است كه در آن ميخوانيد؛مقام معظم رهبری در دیداری که مسئولان نظام با ایشان داشتند فرمایشهای بسیار ارزشمندی بیان کردند و برای مشکلات کنونی کشور نیز راهکارهای خوبی پیش روی مسئولان قرار دادند. یکیاز مهمترین بخشهای صحبتهای ایشان قسمتی بود که به اقتصاد ریاضتی یا به تعبیر رساتر اقتصاد مقاومتی تاکید کردند. حضرت آیتالله العظمی خامنهای راه مقابله با فشارهای اقتصادی را اجرای اقتصاد مقاومتی خواندند و الزام های آنرا هم تبیین کردند. یکی از الزام ها اقتصاد مقاومتی مدیریت مصرف است که مقام معظم رهبری هم بدان اشاره داشتند.
به منظور مدیرت صحیح در این زمینه باید پروژهها اولویتبندی شوند و ابتدا پروژههایی که برای آبادانی و توسعه کشور مؤثرترند در دستور کار قرار گیرند، به عبارت دیگر باید بر روی پروژههایی سرمایه گذاری کرد که به شکوفایی تولید و اقتصاد کشور کمک کند. همچنین پروژههایی که میشود فعلاً از آنها چشمپوشی کرد، باید کنار گذاشته شوند و برای عملیاتی شدن پروژه جدید به مسئولان اجرایی فشار وارد نشود. علاوه بر این در هنگام اجرای پروژهها نیز باید هزینههای اضافی کم شود.
مردمی کردن اقتصاد با اجرای سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی و توانمند سازی بخش خصوصی یکی دیگر از الزام های اقتصاد مقاومتی است. باید از طریق بخش خصوصی به مردم این اجازه داده شود که دراقدام های اقتصادی کشور، خود هم تصمیم گیرنده و هم کننده کار باشند. اگر راه برای فعالیت بخش خصوصی هموار شود؛ چون مردم خود وارد صحنه میشوند بسیاری از مشکلات کنونی از سر راه برداشته خواهد شد.
البته تحقق این امر به آن معنا نیست که واگذاری به بخش خصوصی بدون ضابطه و نظارت انجام شود؛ چون ممکن است در این میان افراد سودجویی پیدا شوند که نه تنها کمک به بهتر شدن اوضاع نکنند، با سوء استفادههای احتمالی موجب بروز مشکلات دیگری به مراتب بدتر از وضع فعلی شوند. بنابراین با وجود مدیریت صحیح و برنامهریزی دقیق میتوان با فعال کردن بخش خصوصی باعث رونق اقتصاد ی کشور شد.
نباید از یاد برد تحریمها ی ضد ملت ایران از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران کلید خورده و طی سی و سه سال گذشته با فراز و فرودهایی همراه بوده است حال گاهی شدت تحریمها کمتر و گاهی شدت آن بیشتر شده اما هیچگاه این تحریمها منجر به تغییر مسیر ملت ایران نشده است. این بار هم اگرچه شدت تحریمها افزایش یافته است اما جمهوری اسلامی هم راههای مقابله با آنرا میداند و با برنامهریزی درست و مقاومت تحریمها را بی اثر خواهد کرد.
آفرينش:دوگانگي شخصيت، معضلي در رفتارهاي اجتماعي
«دوگانگي شخصيت، معضلي در رفتارهاي اجتماعي»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛زندگي شهري نيازمند رعايت اصول و رفتارهايي است كه افراد را موظف مي كند تا شخصيت خود را با معيارها و الگوهاي معين شده شكل و تغيير دهند.
البته بايدها و نبايدهاي يك زندگي شهري، اصولاً معيارهاي بدي نيستند و همگي در راستاي انضباط و رفاه حال شهروندان درنظر گرفته مي شوند. اما آنچه مورد بحث ماست و به عنوان چالش در رفتارها و زندگي مدني امروز مطرح است، "دوگانگي شخصيت" افراد مي باشد. امري كه در تعارض با هنجارهاي حاكم باعث به وجود آمدن خصائلي مي شود كه مورد تاييد اصول اخلاقي نيست.
متاسفانه درجامعه امروز افراد براي رتق وفتق امور و درجريان زندگي روزانه، خود را طوري نشان مي دهند كه در واقع آن نيستند، و به گونه اي رفتار مي كنند كه فاصله بسياري با واقعيت هاي شخصيتي آنها ديده مي شود. هركدام از ما هر روز صبح در جريان يك روز كاري با چندين طيف مختلف برخورد مي كنيم، اگر به نوع رفتارمان توجه كنيم، مشاهده مي كنيم كه شخصيت و رفتارما هرلحظه شكل خاصي به خود مي گيرد و رنگ عوض مي كند. البته اين تغيير في الذات امر منفي تلقي نمي شود و لازم است فرد نسبت به جايگاه و محيط هاي گوناگون، رفتار خود را متناسب باآن شرايط تطبيق دهد. اما اگر اين تغيير رفتار در غالب تزوير، ريا، دو رويي و دروغ گويي ظاهر شود چه؟ بازهم مورد تاييد است؟
درمحيط هاي كاري و رسمي افراد خود را به گونه اي جلوه مي دهند كه انگار تمامي مرفوضات ديني و اخلاقي درآنها نهاده شده ، اما در عمل و خارج از محيط هاي مذكور طور ديگري رفتار مي كنند. به عنوان مثال درمحيط كار فرد داشتن ماهواره را امري غيراخلاقي مي داند درصورتي كه درمنزل ازآن استفاده مي كند!، يا دادن و گرفتن ربا را امري غيرشرعي مي دانند،اما خودشان به آن مبتلا هستند. بحث برسراستفاده از ماهواره يا ربا نيست، بلكه دغدغه اصلي نوع رفتاري است كه نمونه بارز تزوير و ريا مي باشد.
اين نوع رفتار و دوگانگي عملكرد در عرصه هاي مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نيز نمود دارد. سياستمداران در ظاهربر اصولي تاكيد مي كنند همگي مورد تاييد و خواسته مردم است، اما عملكردشان بر خلاف اين جريان صورت مي گيرد. توليد كننده، فروشنده و فعال اقتصادي كالاي خود را به گونه اي تبليغ مي كند كه واقعيت ندارد و دروغ را عامل موفقيت خود قرار مي دهد.
اما صدالبته كه مضرات دوگانگي شخصيتي درامر فرهنگي و اجتماعي بيش از ساير موارد براي شخص و جامعه خطرناك است. شايد ناخواسته باشد اما بسياري از خانواده ها از دوران كودكي اين نقش بازي كردن و ماسك به صورت زدن ها را به كودكانمان مي آموزند. به عنوان مثال مدارس براي برخي سنين ابتدايي استفاده از اينترنت و ماهواره را صلاح نمي دانند، اما والدين به كودكانشان سفارش مي كنند كه نگويند درمنزل اينترنت يا ماهواره دارند! ويا بسيار ديده ايم كه والدين درمنزل حضور دارند و كودكان را وادار مي كنند كه درجواب تلفن به دروغ بگويند كه پدر و مادرم منزل نيستند!.
ما با اين رفتار خود عملاً به او ياد مي دهيم و وادارش مي كنيم كه شخصيتش را در لايه هاي مختلف جامعه پنهان كند و ابايي از دروغ و ريا نداشته باشد..
بروز اين رفتارهاي دوگانه دلايل بي شماري دارد، اما مي توان از ميان آنها به شرايط نابسامان و نامتعادل جامعه درسطوح مختلف اشاره كرد. عدم احساس امنيت افراد نسبت به آينده و ثبات زندگيشان باعث مي شود تا نقش هاي مختلف را ايفا كنند تا به زعم خود از همنوعان خود عقب نيفتند. يا در نوع رفتارهاي اجتماعي، ارائه الگوهاي غلط براي نهادينه كردن اصول اخلاقي و اسلامي باعث مي شود كه فرد پذيرش اين اصول را به چشم جبر و اجبار تلقي كند. درصورتي كه رعايت و اجراي صحيح اين اصول و هنجارها براي سلامت فرد و جامعه امري مفيد تلقي مي شود.
البته اين مشكل چيزي نيست كه به يكباره به وجود آمده باشد و ماهم بخواهيم با يك نوشته و يك نسخه انتظار بهبود وضع را داشته باشيم. اما اين مي تواند تلنگري به خودما باشد تا قدري نسبت به رفتار و كردارمان تامل كنيم و مانع از آن شويم كه اصول اخلاقي و ارزش هاي اسلامي به عنوان ماسك هاي موقتي بر صورت و صيرت ما جاي بگيرد و صرفاً دستمايه اي براي اميال مادي تلقي گردد.
آرمان:اصلاحطلبان و لزوم حضور در صحنه
«اصلاحطلبان و لزوم حضور در صحنه»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم جلال جلالیزاده است كه در آن ميخوانيد؛روال معمول این بوده که یک سال مانده به انتخابات ریاستجمهوری، مساله رقابتهای انتخاباتی گرمتر میشود. وقتی بحث شرکت در انتخابات و اعلام کاندیداها به میان میآید، همه نیروهای سیاسی احساس میکنند باید فعال شوند.
البته داغ شدن بحثهای سیاسی تنها در آستانه انتخابات یک آسیب است، اما در کشور ما رسم معمول همیشه این بوده است. در این محیط است که افراد زیادی چه به شکل مستقیم و چه غیرمستقیم وارد صحنه میشوند یا پیشنهاد حضور بعضی شخصیتها را میدهند.
پس مساله رقابت از گذشته بین جناحهای مختلف کشور به همین شکل بوده است اما در انتخاباتی که در پیش است وضعیت با گذشته به دلایلی فرق میکند و مسائلی رخ داده که باعث تغییرات اساسی در معادلات انتخاباتی شده است. موضوعی که رخ داده این است که اصلاحطلبان هنوز جای پایی برای خود باز نکردهاند و بر همین مبنا برخی، این جریان مهم سیاسی را به طور کلی از صحنه خارج میدانند اما اصلاحطلبان خود را در قبال نظام مسئول میدانند.
واقعیت هم این است که این تفکر برای نظام هزینه داده است، در زمان شاه زندانی سیاسی بوده و بعد از انقلاب هم در ارگانهای مختلف خدمت کرده است. این نیروها در زمان جنگ هم حضور فعال داشتهاند و دقیقا به همین دلیل است که احساس مسئولیت میکنند بنابراین این جریان با احساس مسئولیت در برابر تعیین سرنوشت کشور و داشتن برنامه برای حل مشکلات، نمیخواهند که صحنه را ترک کنند و بیتفاوت باشند.
از این رو فعالیتهایی که از سوی برخی اشخاص مستقل صورت میگیرد، شاهدی بر این مدعاست که اصلاحطلبان نسبت به آینده نظام، احساس دلسوزی دارند. اصرار بر بودن در عرصه هم، از همین نگاهشان نشأت میگیرد. انتخاباتی که در پیش داریم از برخی جهات کار را برای اصلاحطلبان سختتر کردهاست که میتوان به بیبرنامگی گروهها و احزاب اصلاحطلب اشاره کرد.
از طرف دیگر تصوری است که اصولگرایان دارند و احساس میکنند اجازه دادن به اصلاحطلبان برای حضور در صحنه، نوعی منت گذاشتن به اصلاحطلبان است. به نظر من اینکه بخواهند حق اصلاحطلبان را به شکل صدقه به آنها ارزانی کنند، توهین است. این انتخابات حق اصلاحطلبان هم است و ما نباید حق را با صدقه اشتباه بگیریم.
فعلا بحث حضور اصلاحطلبان در حد شایعه و بحثهای محفلی و خانوادگی است و موضوع آنقدر جدی نیست در حالی که مردم با کارنامه اصلاحطلبان آشنا هستند و فراموش نکنیم که انتخابات همانطور که از تعریف آن مشخص است یعنی اراده آزاد مردم در انتخاب فرد موردنظر خود. در این فضا اصلاحطلبها به طور مشخص کاندیدای خود را اعلام نکردهاند و آنچه در مطبوعات مطرحشده، بیشتر گمانهزنی بوده است.
ورای این مسائل به نظرم موضوع برنامهها مطرح است که باید به آن توجه کافی بشود. درمورد دولت آینده با این رویکرد که کاندیدای مطرح چه برنامهای دارد و در حوزههای مختلف به طور مشخص دیدگاهش چیست باید تصمیمگیری شود تا بتوان با رقابت حداکثری و مشارکت همه گروههای سیاسی درون نظام، مدیریت اجرایی را برای چهار سال دیگر سامان داد.
دنياي اقتصاد:اقتصاد سیاسی و بازیهای المپیک
«اقتصاد سیاسی و بازیهای المپیک»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم سیدیاسین اسدی است كه در آن ميخوانيد؛بازیهای المپیک از ابتدای پیدایش تاکنون تنها یک رویداد ورزشی صرف نبوده، بلکه این رویداد بینالمللی از جنبههاي اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مختلفی قابل توجه بوده است.
حتی در بعضی دورهها همچون 1986 مکزیک و 1980 مسکو انعکاس فضای سیاسی، اجتماعی آن دوران در بازیها جنبه ورزشی آن را به حاشیه برد. این رویداد مهم ورزشی همواره تحت تاثیر تفکرات و ایدئولوژیهای اجتماعی، سیاسی و نیز پیشرفتهای فنی بوده که به نوعی توانسته تغییرات اساسی در آن ایجاد نماید. همواره استفاده ابزاری از این رویداد توسط کشورها و گروههای مختلف مورد توجه بوده است. المپیک نمایش قدرت اقتصادی، سیاسی و فرصتها است. میزبانی بازیها به دلیل تمرکز شدید رسانهای که بازیها را همراهی میکند، میتواند راهی برای عرضه دیدگاه سیاسی باشد. نظام فاشیستی آلمان در المپیک 1936 برلین تبلیغات وسیعی به راه انداخت. در طول دوران جنگ سرد هر دو المپیک 1980 مسکو و 1984 لسآنجلس توسط اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا برای نشان دادن قدرت اقتصادیشان مورد استفاده قرار گرفت.
کره جنوبی از بازیهای 1988 سئول برای نشان دادن بلوغ اقتصادی و سیاسیاش استفاده کرد. المپیک پکن در 2008 به عقیده بسیاری به عنوان ابزاری برای پذیرش سیستم سیاسی چین در جامعه جهانی خصوصا توسط مردم و پاسخی به انتقاد عدم رعایت سیستماتیک حقوق شهروندی نظام حاکم و طریقی برای نمایش رشد اقتصادیاش استفاده شد. گروگانگیری و کشته شدن چند تن از اعضای کاروان ورزشی اسرائیل در المپیک 1972 مونیخ حادثه پراهمیتی در تاریخ المپیک بود.
با این حال وجه بارزی که در میان جنبههای مختلف این رویداد خود را بیشتر نمایان میسازد، اهمیت اقتصادی آن است که به طور قابل توجهی افزایش یافته است و عمدتا ناشی از افزایش اهمیت این رویداد و فراگیر شدن آن و نیز تحول در ارتباطات و گسترش رسانههای جمعی است.
در میان جنبههای مختلف اقتصاد سیاسی بازیهای المپیک، موشکافی جوانب اقتصادی بازیها برای کشور میزبان دارای اهمیت ویژهای است. مطالعاتی که روی اهمیت اقتصادی بازیهای المپیک، بر کشورهای میزبان انجام گرفته نشان میدهد که تا قبل از المپیک 1984 لسآنجلس اثرات اقتصادی چندانی مشاهده نمیشد. بعد از المپیک 1984 بود که اثرات اقتصادی این رویداد مورد توجه قرار گرفت.
اهمیتی که عمدتا خود را در تغییرات ساختاری همچون سرمایهگذاریهای زیربنایی، توریسم و گسترش تسهیلات توریستی، ورزشی و اثرات قابل ملاحظه روی اشتغال و درآمد، منافع حاصل از حامیان مالی بینالمللی و قراردادهای فروش حق پخش تلویزیونی بازیها نشان میدهد.
همچنین این رویداد میتواند پایه و اساسی را برای بازتوسعه و نوسازی زیربناهای اقتصادی، اجتماعی همانگونه که در المپیک بارسلون 1992 و در المپیک پکن 2008 در چین اتفاق افتاد، فراهم آورد. هرچند این فرآیند بازتوسعه به دلیل ساختارهای اقتصادی، اجتماعی از سوی برخی شهروندان مورد این انتقاد قرار گرفته که لزوم سرمایهگذاری در بخشهای ضروریتری نیز وجود دارد! اهمیت و فراگیری این رویداد ورزشی سیاستگذاران کشورهایی که میزبانی این بازیها را عهدهدار بودهاند و نیز کشورهایی را که تمایل به میزبانی دارند با چالشهایی مواجه میکند که منتج از هزینه فرصت میزبانی این بازیها است. در این زمینه سیاستگذاران باید سوالهایی اساسی را پاسخ دهند: آیا منافع ناشی از این رویداد هزینههای سرسامآور میزبانی را پوشش میدهد؟
نحوه تامین مالی هزینهها باید از بخش خصوصی باشد یا عمومی و نیز این تامین مالی باعث انتقال و گرفته شدن منابع از بخشهای اساسی اقتصاد همچون خدمات و آموزش نمیشود؟ آیا نیاز به افزایش مالیات برای تامین هزینهها وجود دارد، از چه کسی باید گرفته شود و تاثیرات آن بر ساختار اقتصادی، اجتماعی چیست؟
افزایش فزاینده هزینههای برگزاری این رویداد فرصت میزبانی را برای کشورهای در حال توسعه فراهم میکند؟ و نیز پرسشهای دیگری که ناشی از اثرات این رویداد بر ساختارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است که برای پاسخ به آن نیاز به فهم اقتصاد سیاسی این رویداد مهم ورزشی است.
گسترش صنعت:توجه به تجارت بهترین جواب«توجه به تجارت بهترین جواب»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم محمد رضا ایزدیان است كه در آن ميخوانيد؛اگر تا پیش از این اقتصاددانان، حقوقدانان و سیاستمداران برضرورت حذف موانع تجاری برای ارتقای جایگاه ایران در رتبهبندی بانک جهانی تاکید میکردند، اکنون این بحث به یک ضرورت تام تبدیل گشته است.
کشورهایی که در حال حاضر از جایگاه مناسبی در اقتصاد دنیا برخوردار هستند و کمتر تغییری بازار داخلیشان را با تنش مواجه میکند برای تجارت خود نه تنها درپی رفع موانع تجاری غیر ضرور برآمدهاند بلکه در راستای تسهیل تجارت در حال حرکت هستند. چرا که به این باور رسیدهاند که آنچه در دنیای امروز شاخص برتری کشورها محسوب میشود، میزان یا خودکفایی در تولید نیست. تولیدی که به بازارهای فراملی توجهی نداشته و نگاهش را فقط به بازار ملی محدود کرده باشد بهطور قطع حیات کوتاهی خواهد داشت و دیری نخواهد گذشت که رقبای بینالمللی سهمش را حتی در بازارهای داخلی از او خواهند ربود. نقش، جایگاه و ضرورت توجه به تسهیل تجارت در اقتصاد ایران از دو منظر اساسی قابل بررسی است.
اول آنکه وجود پتانسیلهای منحصربفرد ژئوپولیتیک همچون واقع شدن کشور در مرکزیت ارتباطی سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا، توانایی بالقوه تبدیل کشور به مرکزیت تجارت منطقه غرب آسیا، قرار گرفتن در مسیر کریدورهای ترانزیتی شمال- جنوب و دسترسی به آبهای آزاد، پیش نیازهای بالقوه توسعه تجارت در ایران و امکان تبدیل شدن آن به هاب تجاری منطقهای و بینالمللی را فراهم ساخته است.
دوم آنکه تک محصولی بودن اقتصاد ایران (وابستگی به نفت) به عنوان ریشه بسیاری مشکلات ساختاری موجود، راهحلی جز توجه همهجانبه به مقوله تنوع بخشی، رشد صادرات غیرنفتی و توسعه تجارت باقی نگذارده است. حال در شرایطی که مساله تحریم نفتی ایران مطرح است و کشورهای غربی درصدد بستن درب چاههای نفت ما به عنوان رویکردی که مدتهاست از سوی مقامات ارشد نظام مورد توجه بوده است، برآمدهاند، بهترین پاسخ به تحریمکنندگان جمهوری اسلامی ایران تسهیل تجاری و برداشت غل و زنجیر از دست و پای فعالان اقتصادی است. باید تسهیل تجاری را با سرعت و شدت بیشتری دنبال کنیم.
در چرایی توجه به این مهم باید گفت که تسهیل تجارت پیامدهای متعددی را برای اقتصاد ملی به همراه خواهد داشت. به عنوان نمونه تحقق این مهم منجر به کاهش زمان و هزینه ورود مواد اولیه، واسطهای، کالاهای سرمایهای و مصرفی خانوار در بازارهای داخلی میشود.
این در حالی است که اگر تسهیل تجارت مورد توجه قرار نگیرد در نهایت منجر به افزایش قیمت تمام شده کالاها در داخل کشور و تشدید رشد تورم و زیان تولیدکنندگان میشود چراکه بخشی از تورم وارداتی بهدلیل افزایش قیمت جهانی کالاهاست ولی بخش دیگری از این تورم به دلیل بالا بودن هزینههای واردات به مصرفکنندگان و تولیدکنندگان داخلی تحمیل میشود. از این رو باید به سمتی حرکت کنیم که با تصویب هر قانون و اجرای هر مصوبه فعالان اقتصادی بتوانند با سهولت هرچه بیشتر کار خود را انجام دهند.
به عبارت دیگر هر مانعی از سرراه شاهرگ حیاتی اقتصاد کشور که همان تجارت است برداشته شود و با افزایش سرعت جریان تجاری موفق به افزایش درآمد ارزی کشورمان شویم و اگر تسهیل تجارت را به جایی برسانیم که کالایی را وارد کرده و بدون اینکه هیچگونه فرآوری روی آن انجام دهیم آن را صادر کنیم (همچون کشور امارات) درآمد حاصل از آن حتی میتواند جایگزین فروش نفت شود که نشان دهنده ضرورت توجه به این مهم برای رشد اقتصادی است. درمجموع باید گفت که شرایط حاکم بر اقتصاد فضایی را بهوجود آورده است که دیگر هیچ عذر و بهانهای برای اینکه مانع جریان تجارت در کشور شویم، وجود ندارد. چراکه به اندازه کافی با موانع تجاری در خارج از کشور مواجه هستیم و دستگاهها باید درصدد رفع این موانع برآیند.