ايران اكونوميست -قیمت نفت طی 6 ماه گذشته حدود 60 درصد کاهش یافته است. این کاهش در
هفتههای اخیر شتاب بیشتری گرفته و در نتیجه اثر عمیق منفی بر تمام کشورها و
شرکتهای نفتی داشته است. بهعنوان مثال، شرکت «شلامبرگر» - شرکت عمده
تولید نفتی نروژ - اعلام کرده است که احتمالا 9هزار شغل را حذف خواهد کرد،
شرکت BP هم تعدادی از کارکنانش را در دریای شمال حذف میکند، «رویال داچ
شل» هم پروژه پتروشیمی 5/6 میلیارد دلاری خود را در قطر لغو کرده است.
تعداد
ریگهای نفتی (ریگ نفتی همان تاسیسات روی چاه نفت برای استخراج است) در
آمریکا و برای اولین بار در چند سال اخیر کاهش یافته است. بودجه کشورهای
نفتی و ازجمله ایران هم از این کاهش قیمت تاثیر منفی خواهند گرفت. اثر این
کاهش قیمت روی تقاضای انرژی هنوز مشخص نیست و باید کمی منتظر ماند تا آن
اثر را دید. بسیاری از کارشناسان، کاهش قیمت نفت را به انقلاب «نفت شیل» در
آمریکا نسبت دادهاند. در همین رابطه ذکر چند نکته مفید است:
نکته اول اینکه، نه نفت شیل جدیدا کشف شده است و نه روش استخراج آن
(استفاده از تکنولوژی فراکینگ و حفر چاههای افقی) تکنولوژی جدیدی است.
توضیح آنکه اولا، کارشناسانی که به انگلیسی موضوع را مطالعه میکنند متوجه
تفاوت «شیل نفت» و «نفت شیل» هستند، اما به این دلیل که در زبان فارسی و
زبان انگلیسی جای صفت و موصوف عوض میشود، ترجمه این دو با مشکلی ظریف
مواجه است. ثانیا، چاههای شیل به این صورتند که ابتدا بهصورت عمودی و پس
از آن بهصورت افقی و در داخل شیل (سنگ نفتی) به طول مثلا یک مایل حفر
میشوند. ثالثا، تکنولوژی هایدرولیک فرکچرینگ که به اختصار «فراکینگ»
نامیده میشود، عبارت از تزریق با فشار بسیار بالای آب، شن (از نوع شن ریگ)
و مادهای شیمیایی به چاه است تا آنجا که باعث ایجاد ترک و شکافهای کوچک
در داخل چاه میشود و شنها این شکافها را نگه میدارند و همین باعث نشت
نفت داخل شیل به داخل چاه میشود.
اما ترکیب عوامل مهمی مانند قیمت بالای نفت (که شروع سرمایهگذاری روی
استخراج این نوع نفت را توجیهپذیر میکرد) و وجود تکنولوژی فراکینگ و
تکنولوژی حفر افقی چاه (که هر دو اینها انحصارا در اختیار چند شرکت
آمریکایی است) باعث گسترش استخراج این نوع نفت در آمریکا شده است. حجم
استخراج شیل در آمریکا (بیش از چهار میلیون بشکه در روز) بیش از تولید نفت
هر کشور عضو اوپک (به غیر از عربستان) است. بسیاری از کشورهای دیگر، مانند
چین و برخی کشورهای اروپای شرقی هم، مایل به سرمایهگذاری روی این نوع نفت
هستند، اما تاکنون و به دلیل عدم دارا بودن تکنولوژی لازم، موفقیت چندانی
نداشتهاند.
نکته دوم اینکه، برآورد ذخیره نفتهای غیرمتعارف (مانند شیل و نفت شنی که
عمده نفت کانادا است) بسیار متفاوت است، اما بعضی از برآوردهای دست بالایی،
حجم ذخایر غیرمتعارف را تا 10 برابر ذخایر متعارف نشان میدهد. مثلا میزان
نفت شنی در ونزوئلا (که دستنخورده باقی مانده است) بسیار بیشتر از نفت
متعارف این کشور است. تصور همهگیر شدن تکنولوژیای که در آمریکا و کانادا
برای استخراج نفت شیل و شنی استفاده میشوند و تاثیر آن بر قیمت نفت، باید
مو را بر بدن صادرکنندگان عمده نفتی سیخ کند. این کشورها احتمالا فرصت
زیادی برای استقلال از کالای نفتی خود نخواهند داشت.
نکته سوم، تفاوت دیگر نفت شیل با نفت متعارف آن است که سیکل سرمایهگذاری
در نفت شیل کوتاه است. برای نفت متعارف، از زمان شروع سرمایهگذاری تا زمان
استخراج فاصلهای حدود 5 سال است. مثلا میدان آزادگان مثالی از پروژهای
است که به دلایل مدیریتی و تحریم و سرمایهگذاری نامناسب، زمان بسیار
بیشتری را هم لازم خواهد داشت، اما در نقطه مقابل، سیکل سرمایهگذاری در
نفت شیل حدود 60 روز است. همین سیکل کوتاه، نفت شیل را صنعتی مانند آب
معدنی میکند. وقتی قیمت بالا است، ریگهای نفتی سر در میآورند و وقتی
قیمت کاهش یافت، ریگها برچیده میشوند. همین مساله، تصور بازگشت قیمت نفت
به بالای 100 دلار را بسیار مشکل میکند.
نکته چهارم، فقط تولید نفت شیل نبوده که باعث کاهش قیمتها شده است. در
نوشتههایی که من دیدهام، بر تاثیر کاهش مصرف نفت بر قیمتها، کمتر تاکید
شده است. مثلا اگر آمریکا همان روند افزایش مصرف نفت در دو دهه قبل از سال
2007 را ادامه میداد هماکنون و هر روز چهار میلیون بشکه نفت بیشتری مصرف
میکرد. این میزان صرفه جویی حدودا معادل همان تولید نفت شیل است. بهراحتی
میتوان دید که مجموع تولید نفت شیل و صرفهجویی در مصرف نفت در آمریکا،
حدود هشت میلیون بشکه نفت از قسمت تقاضا برای نفت تولیدکنندگان غیرآمریکایی
کاسته است. منظور من آن نیست که تقاضا برای نفت تولیدکنندگان
غیرآمریکایی کاهش یافته است؛ زیرا تقاضای کشورهایی مانند چین، یا حتی
کشورهای تولیدکننده نفت اوپک و ازجمله ایران در این مدت افزایشی بودهاست.
علت عمده کاهش مصرف در آمریکا، افزایش بهرهوری خودروها است که همچنان هم
ادامه دارد.
نکته پنجم، مثلی در محافل نفتی است که میگوید: «پایان عصر پارهسنگی به
دلیل اتمام سنگ نبود.» در واقع، بشریت هنوز هم از سنگ استفاده میکند، اما
سنگ در محاسبات اقتصادی، سیاسی، و ژئوپلیتیک جایی ندارد. سرنوشت نفت هم
همین خواهد بود. پایان عصر نفت با پایان نفت همراه نخواهد بود. بلکه در
زمانی در آینده، نفت دیگر در محاسبات اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیک نقشی
نخواهد داشت. قبل از آنکه چنین اتفاقی افتد از نفت باید بهعنوان سرمایه و
ابزاری برای استقلال از نفت بهره برد (توجه کنید که بدترین نوع استقلال
نفتی، بستن چاههای نفتی است). اگر نقطه ثقل ارتباط ما با همسایگان و دیگر
جهانیان، همچنان بر پایه قیمت و صدور این کالا بماند، نسلهای آینده از
بیتدبیری ما خواهند گفت.