ایران اکونومیست- من در خانوادهای رشد یافتم که مهر و محبت در آن موج میزد. روابط پدر و مادرم، خیلی دوستانه بود و آنها عاشقانه زندگی کردند و همیشه به ما آرامش انتقال دادند. خانوادهای که همیشه نظم در آن حرف اول را میزد… به هر حال باید توجه کنیم که در اکثر خانوادههای ایرانی، وابستگی شدیدی بین اعضای آن است و همین مسئله باعث تفاوت خانوادههای ایرانی نسبت به خانوادههای غربی میشود. حس مهربانی، دوست داشتن و احترام به بزرگترها که برای خیلی از ایرانیها عرف است.
به مرحله سوم نرسیدم
هنوز به دوران سوم بازیگریام نرسیدم. در دوره اول بازیگری به خاطر اینکه میخواستم حضورم را تثبیت کنم، سعی میکردم تجربه کسب کنم و در فیلمهای تلویزیونی، سریال و سینما و در هر ژانری بازی کنم، اما خوشبختانه از همان ابتدا نقشهای اصلی به من پیشنهاد شد. بعد از سریال «مسافری از هند»، الهام حمیدی تثبیت شدو من مرحله دوم بازیگری خود را آغاز کردم. همان طور که میدانید «مسافری از هند» بسیار پر بیننده و به طبع، بازی من هم دیده شد. پس از این سریال در فیلم سینمایی «خیلی دور خیلی نزدیک» ایفای نقش کردم که هم در جشنواره فجر و هم در جشن خانهسینما کاندیدای جایزه شدم و فضای بسیار خوبی بود که خودم را نشان دهم و البته جایزه جشن را گرفتم. در این مرحله معمولا سعی میکنم که در پذیرش پیشنهادها کمی بیشتر دقت کنم…
رقـابـت
حس رقابت در هر کاری و هر شغلی وجود دارد، اما من چنین خصلتی نداشتم و در مقابل من هم کسی از بازیگران چنین برخوردی نداشت که برای مثال زیر پایم را خالی کند. زمانی هم که با بزرگان سینمای ایران همبازی بودم، آنان هم چنین برخوردی با من داشتند، مثل سریال «زیر تیغ»، من ۷ ماه در آن مجموعه، نقش دختر پرستویی و معتمد آریا را بازی کردم و خیلی با آنان خو گرفتم… فضای دوستانه زیر تیغ، به شکلی بود که زمان پایان فیلمبرداری همه ناراحت بودند.
درباره سریال یوسف(ع)
اولین بار که وارد دکور عظیم سریال شدم، خیلی برایم خوشایند و جذاب بود! دکور سریال بسیار عظیم بود، همین طور نوع پوشش و گریم… چون من وسط کار به پروژه پیوستم از همان زمان برایم مشخص بود که این سریال برای بیننده هم جذاب خواهم بود.
آن فضاهای بستهای که شما در سریال دیدهاید، مثل کاخ، معبد و منزل زلیخا و… در یک سوله بود در فرهنگسرای خاوران. که قسمت قسمت آن را ساخته بودند، در واقع همه قسمتهای داخلی این سریال در آنجا تصویربرداری شد، اما خانه یوسف(ع) در همان شهرکی بود که بخش اصلی آن شهر را شما در سریال دیدید.
البته دکور شهر اصلی و آن ساختمانهای عظیم از بتن ساخته شده بود که پشت آن چیزی نبود. یعنی در را باز میکردید، فضای خاصی نبود و این از هنر تصویربرداری مرحوم رسول احدی بود که به واقع زیبا تصویربرداری میکرد، روحش شاد.
داستان حضرت یوسف(ع) را همه میدانستند، اما ریز داستان را خیلیها نمیدانستند. آن روزی که به من پیشنهاد بازی در سریال را دادند و گفتند که نقش همسر حضرت یوسف(ع) را بازی میکنی، خودم نمیدانستم که حضرت یوسف زنی دیگر، غیر از زلیخا دارد!
در یک سریال تاریخی دیگر هم به نام مختارنامه بازی کردم که تصویربرداری آن تمام شد. در سریال تاریخی شهریار هم بازی کردم.
«آسنات» زنی بود که ارتباط قوی با خدا داشت و زمانی که زلیخا همسر یوسف(ع) شد، گفت که اگر خواست خدا باشد، من اطاعت میکنم. به همین خاطر در داستان نباید نقش یک زن حسود را بازی میکردم.
گریم خانم کتایون ریاحی سه ساعت طول میکشید. من خودم هر روز ساعت ۴ صبح بیدار میشدم و گریم من هم یک ساعت طول میکشید این برای ما مشکل بود. در این سریال دوست داشتم، همین نقش را بازی کنم.
مصطفی زمانی بازیگر بسیار باهوش و بااستعدادی است، دیالوگها را به خوبی حفظ میکرد و این برای من جالب بود.
جا دارد از آقای سلحشور و همه عوامل تشکر کنم که این سریال چنین بازتابی پیدا کرده به خصوص برای نوشتن این مجموعه خیلی زحمت کشیدند.
عکسالعمل مردم
من از عکسالعمل مردم همیشه لذت میبرم. مردم به بازیگران توجه زیادی نشان میدهند و این، از لطفشان است. البته بعضی مواقع هم هست که مثلا در رستوران نشستهای و در حال غذا خوردن هستی و میبینی همه به شما توجه میکنند، شاید آن لحظه کمی اذیت شوی، اما این، از توجه و لطف مردم است که همیشه از ما حمایت میکنند و با محبت رفتار میکنند. همین رفتارهای مردم مشخص میکند که آنان مرا به عنوان یک بازیگر پذیرفتهاند که اگر غیر از این باشد و شما رفتار خودخواهانهای از خودتان نشان بدهید، به طور اطمینان مردم شما را پس میزنند.
سینمای تجاری
دوست داشتم بازی در سینمای تجاری را تجربه کنم که فکر کنم در «دلداده» این اتفاق افتاد، اما دوست دارم در فیلمهای تجاری هم بازی کنم. با این حال دلم میخواهد بدون حاشیه باشم.
راحت زندگی میکنم
من با نقشهایم خیلی راحت زندگی میکنم، یعنی سعی میکنم، تکنیک کاریام طوری باشد که مردم باور کنند. هیچ وقت سعی نکردم بازی کنم، بلکه با آن زندگی میکنم. اگر قرار است گریه کنم، واقعا باید گریه کنم یا خنده… برای مثال در سریال «زیر تیغ»، بیننده به واقع نقش مرا حس کرد. از خودم تعریف نمیکنم، اما خودتان دیدید که در زیر تیغ چگونه نقش را باور کردم، یا در سریال یوسف پیامبر(ع). نقش «آسنات» ویژگی خاصی ندارد، اما سعی کردم دیالوگهایم را به نوعی دیگر بیان کنم یا نوع برخوردم با «زلیخا». میخواهم بگویم در آن شرایط خودم را جای «آسنات» گذاشتم تا بیننده این نقش را باور کند.
محیـــا
فیلم «محیا» که در جشنواره اکران شد، رسانهها خیلی به آن پرداختند و خوب هم دیده شد. من برای آن نقش خیلی زحمت کشیدم، اما نمیدانم چرا دیده نشد و من جزو کاندیداها نبودم؟! افرادی که در آن فضا (غسالخانه) کار میکنند، همهشان وجه اشتراکی دارند و آن هم آن بغض فروخوردهشان است. وقتی که با این افراد صحبت میکنی، خیلی از آنها از این موضوع رنج میبرند که جامعه آنان را به خوبی نمیپذیرد و این باعث آزار روحشان میشود، من سعی کردم این بغض را نشان بدهم و برای اینکه به این نقش نزدیک شوم، خیلی زحمت کشیدم، اما دیده نشد! زمانی که کاندیداها را اعلام کردند من ناراحت شدم. هنوز هم به محیا فکر میکنم که چرا حتی جزو کاندیداها انتخاب نشدم و به طور کلی توقعم زیاد بود.
ستارهسـازی
به نظر من خانم نیکی کریمی و آقایان رضا گلزار و رادان جزو سوپراستارهای انگشتشمار سینمای ایران هستند. اما آنچه که میخواهم بگویم، این است که ما در ایران ستارهسازی را نمیدانیم! در واقع روش ستارهسازیمان اشتباه است، وگرنه بازیگران زیادی داریم که مستعد سوپراستار شدن هستند، اما فضا و عرصه را برایشان باز نمیکنیم یا نمیگذاریم که به این مرحله برسند. اگر عرصه را تنگ نکنند و سینما را به یک سری از بازیگران خاص محدود نکنند، شاید ستارههای بیشتری در هنر ایران ظهور کنند و دیده شوند… اما این روزها به یک شکلی همه چیز ثابت شده است.
ارتباط با مطبوعات
رابطهام با مطبوعات بد نیست، اما بعضیها ما را درک نمیکنند. برای مثال من حالا با شما گفتگو کردهام، چند روز دیگر تماس میگیرند و تقاضای یک گفتگو دارند، من دیگر حرف تازهای ندارم بزنم. پس باید مدتی زمان بگذرد. اما نباید از نقش حمایتی مطبوعات به راحتی بگذریم، چون سینما و تلویزیون و مطبوعات مانند یک چرخه هستند که باید به هم مرتبط باشند، اما این را هم باید بگویم که هستند! هستند نشریاتی که گفتگوی ۵ سال پیش شما را چاپ میکنند، شما تصور کنید که عقاید ۵ سال پیشتان با امروز تفاوت دارد! آن وقت آن نظراتتان را الان میخوانید چه ذهنیتی به شما دست میدهد؟! در صورتی که شرایط انسانها عوض میشود. از این رو سعی میکنم با یک سری از نشریات خاص گفتگو کنم. اگر احساس کنم که حرف جدیدی برای گفتن دارم، حتما گفتگو میکنم. گرچه باید عنوان کنم یک سری از نشریات هستند با نامهای مختلف که بیشتر به مسائل ناچیز و کماهمیت میپردازند و این روحیه شما را آزار میدهد.
لابـهلای کـلام
گذشتهها که گذشته، امامهم این است که تو در آینده، شرایط گذشته را حفظ کنی و حتی بهتر شوی.
معمولا در فیلمهای جدی بازی کردم، اما دوست داشتم ژانر طنز را هم تجربه کنم و به همین خاطر در فیلم سینمایی دلداده بازی کردم، تازه در آن فیلم هم نقش جدی داشتم!
ترجیح میدهم، در یک سریال تلویزیونی بازی کنم تا اینکه در کارهای سطح پایین سینمایی بازی کنم.
منتقدان این نکته را مطرح میکنند که چرا تنها در نقشهای مثبت بازی میکنم، اما من معتقدم که بازیگر بنا بر روحیات خود، نقشهایش را انتخاب میکند، مثلا من نقشهای صددرصد منفی و منفور را دوست ندارم.
من بیشتر نقشهای خاکستری را دوست دارم، از طرفی نقش مطلق مثبت را هم دوست ندارم، با اینکه نظر منتقدان را قبول ندارم، اما به نظرشان احترام میگذارم.
نقاشی را به شکل حرفهای دنبال نمیکنم، اما خیلی خوب نقاشی میکشم. چرا که دوست دارم به جز شغل اولم که بازیگری است، حرفه دیگری هم داشته باشم، در واقع یک دل مشغولی دیگر داشته باشم.
به بازی گوهر خیراندیش و فاطمه معتمدآریا علاقه فراوانی دارم، در دوران نوجوانی عاشق بازی او بودم و فیلم هنرپیشه با بازی او را چند بار دیدم.
بازی در کنار بازیگران دیده شده و مطرح در بین مردم به شما کمی استرس وارد میکند. درست مثل بازی در زیر تیغ، اما اگر از این فرصت، خوب استفاده کنید، تجارب بسیار خوبی از این بزرگان به دست خواهید آورد.
هر بازیگر دوست دارد که همیشه نقشهای خوبی ایفا کند، امیدوارم در سال ۸۸ هم نقشهای پیشنهادی باعث رشد در کار هنریام شود.
بازی با کارگردانان زن را بیشتر دوست دارم، مثل خانم میلانی که یک سکانس کوتاه در فیلم وی بازی کردم و البته بگویم بازی در بچههای ابدی خانم پوران درخشنده…
خیلی از منتقدان هم به من لطف داشتند و من به راحتی با آن کنار آمدم. شما هم همیشه نباید انتظار داشته باشید که از شما تعریف و تمجید کنند، اما بعضی مواقع میبینید که انتقادات به حق نیست و شما ناراحت میشوید.
تاکنون به دنبال مدیر برنامه و مشاور نبودم، اما فکر میکنم خیلی خوب است که این موضوع باب شود، چون به واقع بعضی زمانها شما احتیاج به یک مشاور خوب دارید تا درست تصمیم بگیرید.
در حال حاضر در مجموعه تاریخی «سرزمین کهن» به کارگردانی کمال تبریزی بازی میکنم که فکر کنم، دو سالی، ساخت آن طول بکشد. در ضمن مشغول مطالعه دو، سه فیلمنامه هستم.
سینمایی:
راه بهشت (۱۳۹۰)
اخلاقتو خوب کن (۱۳۸۹)
سه درجه تب (۱۳۸۸)
دلداده (قدرتالله صلحمیرزایی، ۱۳۸۷)
ملک سلیمان (شهریار بحرانی، ۱۳۸۷)
محیا (اکبر خواجویی، ۱۳۸۶)
بچههای ابدی (پوران درخشنده، ۱۳۸۵)
سرگیجه (علیرضا زریندست، ۱۳۸۵)
شهر آشوب (۱۳۸۴)
خیلی دور، خیلی نزدیک (رضا میرکریمی، ۱۳۸۳)
روزگار سپری شده (۱۳۸۲)
وعده دیدار (۱۳۸۲)
تیک (۱۳۸۰)
دنیا منوچهر مصیری، (۱۳۸۰)
سریال:
مسافری از هند(۱۳۸۲)
زیر تیغ (۱۳۸۵)
یوسف پیامبر (۱۳۸۷)
آخرین دعوت (۱۳۸۷)
تبریز مه آلود (۱۳۸۹)
مختار نامه
موج و صخره (۱۳۸۹)
شوق پرواز (۱۳۸۹-۹۰)
راز پنهان
تله فیلم:
ای دوست مرابه خاطرآور
جوایز:
برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از نهمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک – ۱۳۸۴
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از بیست و سومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک – ۱۳۸۳
به مالت نناز ، به يك شب بنده
بانک ملی سیفی
۰۹۳۹۳۷۸۰۹۶۹