به گزارش ایران اکونومیست، دستیابی به قدرت سیاسی و حضور در ارکان مختلف قدرت از جمله مواردی است با حضور احزاب ذینفوذ امکانپذیر است و این شرایط را در اختیار کنشگران سیاسی قرار میدهد که با فعالیت هدفمند در گروههای سیاسی دغدغهمند، سازوکاری را برای دستیابی به سلسلهمراتب قدرت به دست بیاورند. فقدان فعالیت کارآمد احزاب و غفلت از روشهای قاعدهمند بر حضور در مراتب حکمرانی کار را به جایی رسانده است که افراد به مدد سابقه فعالیتهای سیاسی، قدرت تأثیرگذاری به فعالان سیاسی با اتکا به پیشینه خانوادگی، برخورداری از توان لابیگری و رایزنیهای پیدا و پنهان میتواند جای پای خود را در عرصههای مرتبط باسیاست و حکمرانی سفت کند و اینجاست که با پدیده «پدرخواندههای سیاسی» روبهرو میشویم مسئلهای که منحصر به دیروز و امروز نیست و قدمت فعالیتهای مغرضانهاش در ادوار مختلف بهویژه در انتخاباتهای گوناگون دیده میشود.
در سالهای پیش صادق خرازی، محمدباقر قالیباف، مصطفی پورمحمدی و دیگر رجال سیاسی ضمن گلایه از پدیده پدرسالاری در سیاست آن را بسیار مخاطرهانگیز و عاملی برای محبوبیت زدایی از فعالیت جریانها و گروههای سیاسی عنوان کردهاند و عجیبتر آنکه خود این منتقدان در سالهای بعدی در قامت پدرخوانده ظاهر شده و حیاتوممات گروههای همفکرشان را به رأی و نظر خودشان گره زدند و اینگونه است که این نگاه قیم مابانه دامن سیاستمداران و سیاستگذاران را گرفت و نتیجه هر انتخابات به میزان رایزنی این افراد و قدرت لابی گریشان ربط داشت و این اقدامات پشت پرده اثرات مخربی بر عنصر همگرایی مردم وارد کرده بود زیرا شخصیت و نام افراد تقدم بر گرایشهای حزبی و عملکرد آنها داشت و همین امر کافی بود تا سرنوشت یک گروه سیاسی و به تبع آن جامعه در حد تصمیمات فردی تنزل کند و بی دلیل نبود که در دهههای اخیر ضریب خطای افراد در سیاستهای کلان افزایش یافته و اثر مخرب آن مستقیماً نصیب مردم شده است.
*شکست پدرخواندهها
انتخابات ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۲ مصداق روشنی از شکست تمام عیار گروههایی دارد که وجاهت فردی آنها به پدرخوانده پیوند خورده و یا به نوعی سیاهی لشکری برای اجرای برنامهها و مطالبات لیدر خود بودند و به منظور تداوم این سیاست انحصارطلبانه راهی نهادهای مختلف میشدند. نگاهی به منتخبان راهیافته به خانه ملت گواه این واقعیت است که مردم از لیستها عبور کردهاند و فرد اصلح خود را از میان کاندیداهای مختلف انتخاب کردهاند. بیاقبالی به لیستها حکایت از این دارد که مردم نسبت به پدرخواندهها بیاعتماد شدهاند و منتخبان خود را از بین تفکرات مختلف و با سنجیدن قول و فعل آنها برای حضور در کرسی قدرت انتخاب کردهاند.
حضور چهرههایی که از یک گفتمان واحد پیروی میکنند و اعتماد مردم به عناصر انقلابی یکی دیگر از پیامهای انتخابات ۱۱ اسفند است؛ شکست کاندیداهای جریان اعتدال و لیست صدای ملت با سرلیستی علی مطهری ناظر بر این مسئله است که رأیدهندگان هیچ نسبتی با سرسپردگانی که ۸ سال ملت را معطل غربیها کردند و اعتقادی به اصلاح روش و منش خود قائل نیستند، ندارند و ناکارآمدیهای این جریان را در زمانی که بر اریکه قدرت تکیه زده بودند را فراموش نکردهاند و دلیلی برای دادن فرصت جدید به آنها وجود ندارد.
تکثر لیست های گفتمان اصولگرایی نیز کار دستشان داد و رأی آنها را شکست بهنحویکه سرلیست آنها که در انتخابات مجلس یازدهم حایز بیشترین رأی در تهران شده بود تا کنون به رده چهارم سقوط کرده است و مردم به نامزدهایی رأی دادهاند که در شعارهای انتخاباتیشان روی موضوعاتی نظیر تحولخواهی، مقابله با فساد و رانتخواری متمرکز بودند و ابایی از طرح موضوعات چالشی و افرادی که بانی وضع کنونی و افزایش مشکلات مردم هستند، نداشتند و خواستار پاسخگویی آنها به ابهامات شدهاند.
*لزوم تقویت سرمایه اجتماعی
انتخابات اسفند ماه پس از پمپاژ شدید دشمنان خارجی و بداندیشان داخلی، برگ دیگری بر افتخارات مردم در اجرای تکلیفشان افزود و آزمون دیگری را برای مسئولان امر و منتخبان مجلس دوازدهم و خبرگان رهبری رقم زد تا بر تعهداتشان در قبال اصلاح امور جامه عمل پوشانده و گامی در جهت احیای سرمایه اجتماعی و بازیابی اعتماد مردم بردارند تا در انتخاباتهای بعدی رقم ۷۰ درصدی مشارکت ثبت شده و زمینه دلسردی دشمنان قسم خورده ایران اسلامی فراهم شود.