دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 May 20 - ۱۱ ذی القعده ۱۴۴۵
۲۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۴

شنبه (کیواندشید آریایی) با تفال حافظ

دیوان حافظ غزل شماره ۳۴۲
کد خبر: ۶۷۸۸۳۷
شنبه (کیواندشید آریایی) با تفال حافظ
 
دیوان حافظ غزل شماره ۳۴۲

  

حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم
دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم

چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس
که در سراچه ترکیب تخته بند تنم

اگر ز خون دلم بوی شوق می‌آید
عجب مدار که همدرد نافه ختنم

طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع
که سوزهاست نهانی درون پیرهنم

بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار
که با وجود تو کس نشنود ز من که منم

معنی لغات غزل:

حجاب : پَرده، پوشش و در اصطلاح صوفیه و عرفانی مانع میان عاشق و معشوق و نقش پذیری صور در دل که مانع قبول تجلی حقایق شود و آن چیزهایی است که مخالف با گوهر نفس بوده و با آن مشابهت و مناسبت نداشته باشد و حجاب چهار مانع باشد: ۱- دوستی مال ۲- دوستی جاه
۳- تقلید ۴- تعصب و چون از آن بگذری به مقامات رسی که این را هم چهار مرحله باشد :
۱- اقوال نیک، ۲- افعال نیک، ۳- اخلاق نیک،
۴- معارف
رفع حجاب به منزله طهارت کردن است و سلوک مقامات به منزله نماز گزاردن. حجاب فصل است و مقام وصل و آدمی تا از اولی نمیرد به دومی زنده نشود (نقل و تلخیص از فرهنگ عرفانی و زبدة الحقایق) .
چهره جان : جان به چهره تشبیه شده است .
غبار تن : تن به غبار تشبیه شده است .
پرده برفکنم : حجاب را برگیرم .
چنین قفس : چنین زندان، چنین تن و جسمی .
خوش اِلحان : خوش آواز .
اِلحان : جمع لحن به معنای آهنگ آواز .
گلشن رضوان : باغ بهشت .
عیان : آشکار، معلوم .
دریغ و درد : افسوس و رنج !
غافل : نا آگاه، بی خبر .
طوف : گشتن، گرد چیزی گشتن .
عالم قدس : فضای پاک برین .
سراچه : سرای کوچک .
سراچه ترکیب : سرای کوچک که از ترکیبات مادّی و عناصر ساخته شده .
تخته بند : پای در بند، محبوس، گرفتار، اسیر، دربند و حبس و اسارت تن .
بوی شوق : نشانه و اثر اشتیاق و آرزو .
نافه خُتَن : کیسه مشک زیر شکم آهوان خُتَن در تاتارستان .
همدرد نافه خُتَن : اشاره به ناف آهوی ختن که در آن خون تبدیل به ماده معطّر مشک می شود و در اثر خارش آن موضع، آهو ناف خود را به سنگ می مالد در نتیجه مقداری از مشک موجود در ناف آهو از آن خارج شده و حیوان آرام می گیرد .
طراز پیراهن : حاشیه کناری پیراهن که از بالا به پایین و از دو طرف با باریکه یی از پارچه متن پیراهن و به صورت بیراهه دوخته می شود و محلّ نصب تکمه بوده به نحوی که هر تکمه مطابق جا تکمه خود طراز می شده است. این باریکه پارچه یی که در کناره دو طرف پیراهن دوخته می شده غالباً یا از جنس همان پارچه منتها با راه راهِ خلاف نقش متن آن پارچه دوخته می شده و یا از جنس پارچه های زربفت یک باریکه انتخاب و بر آن دو طرف جلوی پیراهن می دوخته و بر روی آن تکمه ها را به صورت مطابق هم و طراز نصب می کرده اند .
پیرهن زرکش : پیراهنی که از پارچه زرکش تهیه شده است و زرکش به معنای زربفت است . در قدیم به نساجانی که پارچه های زربفت می بافته اند زرکش می گفته اند و امروز هم این نام فامیل در یزد معمول و متداول است و پارچه زربفت پارچه یی بوده که در آن نخ های نازک و باریک زرد از جنس طلا به صورت تار یا پود به کار می رفته و مخصوص لباس اعیان و اشراف بوده است .
چون شمع : چون پیراهن شمع، مانند شمعی که در زرورق پیچیده و می فروخته اند .
سوزهای نهانی : آتش درون، سوز و گداز پنهانی در دل .
هستی حافظ : وجود و ترکیب ظاهری حافظ که هستی و موجودیت او را به ظاهر می نمایاند .
با وجود تو : با محو شدن در وجود تو .
که منم : که من وجود دارم، که من هستم .
 
نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار