قهرمانی در تورنمنت کافا؟ قهرمانی در مسابقات چهارجانبه اردن؟ بدون باخت بودن تیم ملی از روز حضور او؟ گلزنی ملیپوشان در تمامی مسابقات با هدایت او؟ صعود از مرحله گروهی جام ملتها بهعنوان صدرنشین؟ رسیدن به یکچهارم نهایی؟ به جرأت میتوان گفت هیچیک از اینها مخاطبان تیم ملی را در مورد ارزشهای فنی و عملکرد امیر قلعهنویی متقاعد نکرده بود.
توجیه و تفسیرها بجا بود و خیلیها مثلا به رقبای ضعیف تیم ملی در این بازه زمانی اشاره میکردند. صفبندی موافقان و مخالفان او همچنان ادامه داشت و اصلا به همین دلیل هم بود که بخش زیادی از نشستهای خبری قلعهنویی پیش و پس از هر مسابقه به رویارویی او با مخالفان اختصاص مییافت. سرمربی تیم ملی ناچار بود مدام برای دقایق طولانی خودش را «پرزنت» کند و به مخالفان برچسب بزند؛ اتفاقی که در شرایط عادی و اگر روی او اجماع وجود داشت، نباید رخ میداد. قلعهنویی برای کوبیدن میخ خودش نیاز به یک دستاورد بزرگ داشت؛ یک موفقیت حسابی که مو لای درزش نرود و این روز بزرگ، سرانجام در مصاف با ژاپن از راه رسید.