به گزارش ایران اکونومیست، این بازیگر و کارگردان که تجربیات گوناگونی در تئاتر، سینما و تلویزیون دارد، با حضور در کارگاه «بازیگری و کارگردانی در سینما» توضیحات مبسوطی درباره ورود به حرفه بازیگری، چگونه یک بازیگر خلاق بمانیم، ورود به دنیای کارگردانی و تفاوت این دو حرفه و ... ارایه کرد.
در این کارگاه که در سالن «سینما فردوس» موزه سینمای ایران برگزار شد، داریوش فرهنگ با بیان اینکه هنرمندان مایه از جان میگیرند و خرد از خردورزی آغاز میشود، گفت: امیدوارم همگی ما در مسیر پیش رو نلغزیم چرا که لغزش باعث عقب ماندگی و کهنه پرستی میشود. من معتقدم همه انسانها دارای استعداد هستند و این ارزش درونی است که باید پرورش یابد. درخت پرباری را تصور کنید که امسال دارای میوههای خوشطعم و لذیذ است. اگر سال دیگر این درخت خوب آبیاری و رسیدگی نشود، آیا باز هم آن طراوت را خواهد داشت؟ بنابراین در ابتدا نیاز است تا از هر کاری مراقبت شود. یک الماس اگر خوب صیقل داده نشود، ارزش و جذابیت نخواهد داشت.
باید تا ابد به دنبال آموختن بود
کارگردان «طلسم» ادامه داد: سینما دارای زبان و احساسات بینالمللی است. افرادی که میخواهند وارد کار هنر شوند، با عقل، شعور، اندیشه، احساس، روح و جسم رو به رو هستند و باید برای پرورش آنها تلاش کرده تا از یک دورنما برخوردار باشند.
فرهنگ، سینما را هنری هنر بینالمللی خواند و افزود: سینما، برخلاف تئاتر و تصور عمومی، هنر عکسالعمل است و برای تقویت بنیانهای آن الفبایی وجود دارد مانند نقاشی که به طراحی و موسیقی که به نت نویسی نیاز دارد. همه مردم برای یک بار میتوانند خوب بازی کنند اما باید دید صرفا طالب ورود به این حرفه هستیم یا ماندن در آن را میخواهیم. همه میتوانند وارد بازیگری شوند اما برای ماندن در این حرفه خیلی کارها باید انجام شود و رنجهای فراوانی را باید متحمل شد و تا ابد در جست و جوی آموختن باقی ماند، چراکه این حرفه همچون اقیانوسی است که پایانی ندارد.
وی گفت: در این حرفه پس از مدت طولانی میتوانید به نقطه اوج برسید اما نقطه پایانی وجود ندارد. حافظ شعری دارد که در آن میگوید «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بینهایت»...شاملو نیز شعری دارد با این مضمون که «بر سر هر چهارراهی چهارراهی است و در ادامه راه نیز چهارراههای دیگری وجود دارد». این مسیر ادامه دارد و باید بدانیم که از کدام جهت باید به راه خود ادامه دهیم و این تجریبات انسان به او میآموزد از کدام مسیر باید طی طریق کند. از انجام سیاه مشق نمیتوان به جایی رسید اما تجربه به معنی یک قدم جلوتر رفتن است و به همین دلیل تکیه بر آن اهمیت بسیاری دارد.
در ادامه داریوش فرهنگ سوالی را بنابر اهداف کارگاه مطرح کرد که دارای هر دو وجه بازیگری و کارگردانی بود.
کارگردان «دو فیلم با یک بلیط» افزود: در هر محدوده و اندازهای که هستید، باید درصدد آموختن الفبای این هنر باشید. بهترین روش برای ورود به این حرفه و ماندگاری در آن، در همین نکته نهفته است. هنر یعنی برقراری ارتباط و ایجاد دیالوگ و اول باید بدانیم چه کسی چه چیزی میگوید، چرا و چگونه میگوید و در مقابل، ما چه میگوییم و چگونه باید جواب دهیم و اصلا چرا نیاز به پاسخ گویی داریم. سرعت انتقال و انگشت گذاشتن روی این احساسات مشترک دارای ریزهکاری هایی است که به تدریج به آن میرسیم. یک اتفاق ساده مانند افتادن برگ درخت یا تصویر آشیانه پرندهای که برای اولین بار میخواهد فرزندش را به پرواز درآورد، میتواند جرقهای برای ساخت فیلم باشد. من نزدیک به پنجاه سال است که پیاده روی میکنم. یک بار شاهد پرواز گروهی از کلاغها بودم که در ادبیات و در نگاه ما موجودات چندان دلچسبی نیستند. انبوهی از کلاغها دور هم جمع شده بودند تا به جوجه کلاغی کمک کنند پرواز کند. من معتقدم از موارد خیلی ساده میشود به ایدههای درخشانی رسید.
فرهنگ ادامه داد: به قول عباس کیارستمی، چیزهایی که میبینیم و به سادگی از کنار آن رد میشویم، سرشار از نادیدهها هستند. او میگوید فیلم من وقتی تمام میشود، تازه در ذهن مخاطب آغاز میشود. این جمله نتیجه یک عمر تجربه و شاعرانگی در نگاه کیارستمی به زندگی بود. باید ذهنیت بخشیدن به ایدهها و نوع نگاه را تقویت کرد.
در سینما ایده است که اهمیت دارد
در ادامه کارگاه «بازیگری و کارگردانی در سینما»، فرهنگ در پاسخ به پرسش یکی از حاضران مبنی بر اینکه از چه زمانی متوجه علاقه خود به بازیگری شده است؟، پاسخ داد: شاید افراد زیادی میخواهند بازیگر شوند و ممکن است در خلال این کار متوجه شوند که میتوانستند نقاش با نویسنده خوبی شوند. بازیگری برای دیده شدن است. افراد احساس میکنند نگاه ویژهای دارند که میخواهند آن را با دیگری در میان بگذارند. من شیفته و دیوانه سینما بودم و از کلاس دوم ابتدایی این علاقه در من به وجود آمد. من متولد آبادان هستم و تا ۹ سالگی در آنجا زندگی میکردم. .بعد از فوت پدر به کرمان که سرزمین مادریام بود، مهاجرت کردیم. تمام مدت زمانی که هشت ساله بودم، در سینما گذشت. اولین فیلمی که من را درگیر خود کرد، «مشعل و کمان» بود. پس از مدتی وارد سالنهای سینما شدیم. بلیت سینما آن زمان سی شاهی بود. رفته رفته دیدیم این سی شاهیها در حال مصرف شدن است و در مقابل چیزی به دست نمیآوریم. به فکرم رسید تا فیلمهایی که میدیدم را برای بچهها در مدرسه بازی کنم. آنقدر علاقهمند به این نمایش زیاد شد که معلمان هم به جای آنکه مشغول تدریس باشند، به من خیره میشدند. در آن زمان فیلمها نه دوبله بود و نه زیرنویس داشت، بلکه دارای میاننویس بود. در آن دوران عدهای بیسواد به سینما میآمدند و ما فکر کردیم که متن میان نویسها را برای آنها بخوانیم و از این طریق پولی به دست آوریم .
این فیلمساز ادامه داد: گاهی دو فیلم با یک بلیت میدیدیم که همین موضوع بعدها عنوان یکی از فیلمهای من شد.
کارگردان مجموعه «سلطان و شبان» درباره فرآیند جذب سرمایه توسط هنرجویان فیلمسازی نیز توضیح داد: این مسئله در تمام دنیا و همواره دغدغه جوانهایی بوده است که به فیلمسازی علاقهمند هستند. باید بدانیم که سرمایه اصلی خود ما هستیم. اسپیلبرگ که این روزها شهرت و درآمد هنگفتی دارد، با فلاکت و مشکلات بسیار توانست فیلم اول خود را بسازد. امروزه شرایط تکنیکی در سینما رشد قابل توجهی داشته است و با دوربینهای دیجیتال به سادگی میشود فیلم ساخت. تنها کافی است یکی از دوستان شما دوربین داشته باشد. در سینما فرم و ایده است که اهمیت دارد و یافتن سرمایه گذار به تدریج اتفاق میافتد. سینما در وضعیت حرفهای آن هنری گران است درحالیکه شعر، عکاسی، نقاشی و نویسندگی از لحاظ نیاز به ابزار ارزانتر هستند. میتوان تنها با یک دوربین دیجیتال فیلم ساخت اما برای رسیدن به ایده باید جان کند.
دست گذاشتن روی مفاهیم بزرگ باعث شکلگیری اثر فاخر نمیشود
فرهنگ درباره اصول اساسی ساخت یک فیلم گفت: تکنیک در سینما از حیث اهمیت در آخرین مرحله است. من ظرف دو روز میتوانم همه تکنیکهای سینمایی را به شما یاد دهم. اما اصل در سینما، تکنیک یا سبک نیست. سبک یعنی سادهترین روش برای بیان یک مطلب. در سادگی، حصول و ناب بودن نهفته است و نباید سادگی را با واژه آسان اشتباه گرفت.
وی ادامه داد: یک مسئله ازلی و ابدی وجود دارد و آن این است که چه فیلمی بسازیم که هم خود آن را دوست بداریم، هم تایید شود و هم مخاطب از آن استقبال کند؟ رویکرد کلاسیک به این معضل پاسخ داده است. «کلاسیک» به معنای تعادل، توازن و تناسب است. این سه کلمه را جدی بگیرید و روی آن فکر کنید.
این بازیگر سینما در ادامه با اشاره به دشواریهای خلق یک اثر هنری اضافه کرد: آیا فکر میکنید بزرگان و نوابغ ادبیات ما به راحتی شعر گفتهاند و نبوغ خود را به رخ کشیدند؟ اینگونه نبوده است. نوابغ نیز همه این مسیرها را طی کردهاند. در حرفه سینما، همیشه ناملایمات بیشتر بوده و به خصوص در شرایط امروزی اوضاع پیچیدهتر شده است. تنها دو راه وجود دارد. یا باید همچنان کارکرد و یا تسلیم شد. کتابها و فیلمهایی وجود دارند که توانستهاند با وجود همه دشواریها، راه خود را باز کنند. من فیلمی به نام «طلسم» در ژانر دلهره و گوتیک ساختهام که حال و هوای سنگینی برای سینمای ایران داشت. هدفم از ساخت «طلسم» این بود که راه متفاوتی را تجربه کرده و بتوانم برای دل خود و مطابق با سلیقهام اثری را تولید کنم. امروزه چنین کاری بسیار مشکل است. متاسفانه اگر از پاورقی نشریات فیلمنامهای نوشته شود مخاطب بیشتری جذب فیلم میشوند تا اثری که در آن شعر و شعور است.
فرهنگ درباره چگونگی رسیدن به نگاه شخصی و ایدههای بکر، بیان کرد: من هیچ وقت با اکثریت موافق نیستم. اینکه هم رنگ مخاطب و جمعیت شویم، هیچگاه سلیقه من نبوده است. ما نمیتوانیم فکرهای مبهم داشته باشیم. برای بهره بردن از ویژگیهای ممتاز و عبور از تکراری نشدن، کارهای زیادی را باید صورت داد. یک فرم تکراری راه به جایی نمیبرد. برای انجام این کار، اول باید خود را در آینه ببینیم تا بدانیم مسلح هستیم یا خیر. یک ورزشکار هم برای فعالیت حرفهای، مدتی وارد قرنطینه میشود. نمیشود کم کاری پیشه کرده و به تاریخ نیز نگاهی نداشته باشیم. چه میشود که اثری شاهکار همچون شاهنامه فردوسی شکل میگیرد و باعث زنده شدن غرور ملی میشود. قدم اول این است که باید خود را مسلح کنیم.
او، سینما را همچون سفری دانست که دارای مبدا و مقصد است و ادامه داد: در میان این راه تنهایی، رنج، گرسنگی، هوای بد و ناخوش وجود دارد. بنابراین یا باید تسلیم شرایط شد و یا مبارزه کرد و در جست و جوی پیدا کردن راه بود. هرگز نباید تلاش کنیم تا قدمهای بزرگ برداریم. برای مثال فیلم ساختن درباره خلقت به دلیل آنکه مفهوم بزرگی است، الزاما باعث شکل گیری یک اثر فاخر نمیشود. در این حرفه تماشای فیلم، کتاب خواندن، نقاشی و عکس دیدن به یکدیگر مربوط است و بر روی کیفیت خروجی نهایی موثر است.
این کارگردان درباره ویژگیهایی که یک بازیگر باید واجد آن باشد، نیز گفت: همه چیز برای یک بازیگر لازم و ضروری است. ورزش، خوب دیدن، هماهنگ کردن زبان بدن با احساسات برای او بسیار مهم است. مواردی چون بهرهمندی از آمادگی جسمانی مطلوب روزی در بازیگری به کار میآید. پس ضروری است تا آسان از کنار هر مسئلهای عبور نکنید.
فرهنگ درباره پروسه ساخت یک فیلم که باید از جانب کارگردان رعایت شود، توضیح داد: برای کارگردانی یک فیلم باید فکر و ایده را تقویت کرد و با فراد مورد اعتماد، آن را در میان گذاشت تا با مفهوم دیالوگ کردن آشنایی پیدا کنیم. پیش از هر چیز به فکر تغییر خود باشید نه جهان. آنقدر باید بنویسم تا به به آنچه میخواهیم، دست پیدا کنیم. نمیشود یک نفر همه کاری را بلد باشد. اصلا دلیلی برای این اتفاق وجود ندارد. هیچگاه در اندیشه فتح قله نباشید، بلکه این مسیر صعود است که میتوان از آن آموخت.
وی افزود: سینما یعنی توجه به جزئیات و به معنای حذف کردن است. باید توجه داشته باشیم هنری که چیزی به این جهان اضافه نکند، ارزشی نخواهد داشت. اگر نمیتوانید به این جهان بیفزایید، حداقل چیزی هم از آن کم نکنید.
بازیگر نباید درگیر لنز و موقعیت مکانی دوربین باشد
فرهنگ با ارایه توضیحاتی درباره نخستین فیلم خود «طلسم» یادآوری کرد: این فیلم در روزگاری ساخته شد که حتی بیان کلمه عشق ممنوع بود و به جای آن از واژه محبت استفاده میشد. فیلم درباره دو زن دربند است و به همین دلیل، خانمها با آن ارتباط بیشتری برقرار کردند. دختر نوجوانی که تازه میخواهد زندگی را شروع کند با زن پژمردهای رو به رو میشود که زندگی برایش تمام شده است. با وجود اینکه در آن مقطع سنتها بر جامعه حاکم بودهاند، اما دختر دست به عصیان میزند. خانمها توانسته بودند نکته این فیلم را درک کنند.
وی درباره کارکرد فیلمنامه در تولید یک فیلم نیز گفت: فیلمنامه یک کتاب راهنما و یک مشت حروف مرده روی کاغذ است . باید دید چه فلسفهای وجود دارد که قصد داریم آن را در یک فیلم طرح کنیم. فیلمسازی اتفاق پیچیدهای نیست. اینکه به نقطه نظر و جهانبینی ویژهای دست پیدا کنیم مسئلهای است که اهمیت دارد. کارگردان اگر در جریان دیدگاه یک متن نباشد، راه به جایی نمیبرد و این بازیگر است که نوشته روی کاغذ را زنده میکند.
فرهنگ ادامه داد: یک بازیگر اول باید به این نکته توجه کند که چه چیزی را به چه کسی، چگونه و چرا میگوید. این نکته کلید واژه بازیگری است. بازیگر اگر این چند کلمه را بداند، به جان مایه کار پی میبرد. کاراکترها انواع مختلفی دارند و دارای ریزهکاریهایی هستند که اگر بازیگر متوجه نباشد، کارگردان آن را با او در میان میگذارد. ما در ایران بازیگران بسیار خوبی داریم. به قول مارکز در نامه آخرش ،من هر فکری را به زبان نمیرانم اما یقینا وقتی به زبان میآورم دربارهاش فکر میکنم و بازیگران این مطلب را خوب متوجه میشوند.
فرهنگ درباره نسبت میان تکنیکهای فیلمسازی و بازیگری، توضیح داد: به نطر من بازیگر نباید درگیر لنز و موقعیت مکانی دوربین باشد. چراکه به مرور زمان و بر اثر تجریه به تکنیکها آگاه میشود. این تمرکز، سرعت عمل و به کار گیری ظرافت در بیان مطلب است که برایش اهمیت دارد. بازیگر به تدریج و در گذر زمان و با کسب تجربیات گوناگون به آگاهی میرسد. گاهی دانستن ریزه کاری تکنیکی به ضرر بازیگر است. او باید به دنبال احساسات نهفته خود در بازی باشد تا بتواند عاطفه درونی فیلم را پیاده کند. تفاوت میان مجریان تلویزیونی و بازیگران در این است که مجری باید دائما به دوربین و حرکت آن توجه کند، در صورتی که بازیگر به هیچ عنوان نباید مرتکب این عمل شود چراکه رفتار او تصنعی میشود. پرده سینما اولین کسی است که بازیگر را به خود و به بیننده نشان میدهد.
این کارگردان با بیان اینکه به جمله «بازی برای دوربین» اعتقادی ندارد، افزود: یکی از منتقدان سر صحنه فیلمی از جان فورد که نابغه سینما بود رفت تا رابطه او با دوربین و بازیگرها را ارزیابی کند. جان فورد به فیلمبردار نمیگوید از چه لنزی استفاده کند. بلکه قصه را تعریف میکند و نقطه نظر خود را شرح میدهد. بازیگر یا از دکوپاژ آگاهی دارد یا نه. اما به مرور زمان از آن آگاهی پیدا میکند. در زمان قدیم برخی از هنرپبشهها حتما باید از اندازه نما مطلع میشدند، چراکه پیش از هر چیز به دنبال زیبایی چهره خود بودند و گریمورهای خاص برای لنزهای نزدیک داشتند تا جذابتر جلوه کند.
او در این باره اضافه کرد: زندگی و عاطفه درون فیلم است که اهمیت دارد و بازیگری مقابل دوربین، جمله درستی نیست. سینما زمانی که به وجود آمد، به داستانی برای ارائه نیاز داشت به همین دلیل به تئاتر روی آورد و به همین دلیل بازیگران تئاتر وارد سینما شدند. بازیگر خوب سینما، فردی است که بلد باشد بازی نکند. در مقابل بازیگر خوب تئاتر، بازیگری است که بلد باشد بازی کند و این نکته ظریف و حساسی است.
فرهنگ درباره معیار انتخاب بازیگران برای یک فیلم گفت: هر کارگردانی راه و روش ویژه خود را دارد. برای من مهم نیست که کدام یک از بازیگران بیشتر اهل مطالعه بوده یا زیباتر هستند. برای من ملاک اصلی انتخاب یک بازیگر، مناسب بودن آن فرد برای نقش است. اگر بازیگری برای یک نقش مناسب نباشد، بهترین بازیگر جهان هم کاری را از پیش نخواهد برد.
اولین و مهمترین شرط برای یک بازیگر، بیان است
وی درباره تمرینهای شخصی بازیگر در استفاده از بیان و لحن و چگونگی رسیدن خود به چنین کیفیت ویژهای، تصریح کرد: قوت بیان در من نتیجه سالیان دراز کار بر صحنه تئاتر است و من قبل انقلاب تعمدا تنها به تئاتر مشغول بودهام. من معتقدم صدای خوب و بد نداریم. صدای هر فردی، شخصیت اوست و شخصیت صدا است که اهمیت دارد. یاد گرفتهام که در سینما بیجهت نباید بلند صحبت کرد.یکی از نکات مهم بیان، تلفظ کلمات است. باید حروف تمام و کمال بیان شوند.بازیگری که متوجه گفتار خود نباشد، در شنیدن هم مشکل خواهد داشت. تمام حروف صدای خاص خود را دارند.
او ااضفه کرد: اولین و مهمترین شرط برای یک بازیگر، بیان است و بیان ناشی از تلفظ دقیق و تمام و کمال حروف و مهمتر از آن تمرین با آواهای بالا و پایین رفتن های حروف است. درباره فیلم «روز برمیآید» نحوه بیان برملا کننده شخصیتی بود که ایفای آن را برعهده داشتم. در سناریو هم قید شده بود که یک زندانی زن، بازجویی خود را از روی صدا تشخیص میدهد. بنابراین بیان و لحن یک بازیگر، انتقال دهنده شخصیت آدمی است. در این میان حتی انتخاب کلمات هم تاثیر زیادی دارد. مکثها تامل، تمرکز و توجه یک شخصیت را میسازد. کلمات باید شمرده شده ادا شوند. تئاتر بهترین فرصت برای آموختن بیان است تا فرد با زیر و بم احساسات بشری آشنا شده و بتواند آن را صیقل دهد. باید از صداهای غیر آرتیستیک و غیر هنرمندانه پرهیز کرد و شرط اول آن، تلفظ دقیق و کامل یک کلمه و حروف است.
وی درباره تمرینهای شخصی در بازیگری نیز گفت: در سینما هر کس روش خاص خود را دارد. من با بازیگر مقابل تمرین میکنم تا یک ساز ناکوک نواخته نشود. ما تا ابد نیاز به آموختن و تمرین کردن داریم. اگر اینطور نباشد، آغاز سقوط رقم میخورد.
این بازیگر خاطرنشان کرد: در کارگردانی دکوپاژ بهترین تمرین برای یک کارگردان است اینکه چگونه صحنه آرایی کرده و بتواند حرکات و رفتار دوربین را با حس درونی فیلم هماهنگ کند.
فرهنگ ادامه داد: برای بازیگری هیچ وقت دیر نیست بلکه همیشه زود است. باید همواره به خود فرصت تراش خوردن و صیقل یافتن دهیم. «شلیک نهایی» اولین کار من به عنوان بازیگر در یک سریال بود. این مجموعه جز اولین سریالهای پلیسی بود که خیلی از آن استقبال شد. برای فیلمی به شهرستان رفتم با پیرزنی برخورد کردم که دست من را محکم گرفت و گفت تمام مدت پخش«شلیک نهایی» که دزدان تو را زندانی کرده بودند برای آزادی تو دعا میکردم و این مسئله یعنی این سریال برای مخاطب بسیار باور پذیر بود. شکست در این حرفه بیشتر از موفقیت حاوی نکاتی برای آموختن است. شما زمین میخورید و این مهم نیست. اصل بر بلند شدن است که حرکت بعدی را رقم میزند و این یعنی موفقیت.
تئاتر پایگاه فوقالعادهای برای آموختن، خودسازی و تمرین است
فرهنگ در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: هر فیلم مانند یک سفر است و تا مقصد بعدی که دوباره آغازی دارد و فاقد پایان است. میان این مسیر، سرشار از آموختنیها است و در نطر داشته باشید که سینما یعنی حذف کردن. به یاد بیاورید که سینما در ایران چگونه آغاز شد و پیشینیان چگونه این راه ناهموار را هموار کرده و به ما تحویل دادند و ما هم باید همین کار را انجام دهیم. در این حرفه تعداد رنجها بیشتر از لذتها است و البته گاهی رنجها مایه لذت هستند. من هر کاری را شروع میکنم احساس میکنم اولین کار من است و همان شور و شوق، اشتیاق و کنجکاویها همچنان در من وجود دارد.
وی با اشاره به انواع شخصیت در سینما نیز گفت: شخصیتها یا تاریخی و یا معاصر هستند. از نظر تاریخی وقتی به تاریخ مسلط نباشیم، نمیتوانیم طراحی لباس و چهره انجام دهیم. امروز هوش مصنوعی به مرحلهای رسیده که بازیگری و فیلمسازی را زیر سوال میبرد و نگاه دیگری به آن دارد. امروزه بیشتر گریمها در سینمای جهان خصوصا در گونه علمی- تخیلی به صورت افکتیو انجام میشود.
فرهنگ که تجربیات متعددی در تئاتر داشته است، ادامه داد: در گذشته تئاتر و سینما منبع الهام یکدیگر بودند و امروز ادبیات هم به آن وارد شده است. تئاتر پایگاه فوقالعادهای برای آموختن خودسازی و تمرین است و به همین دلیل است که میگویم پایه کار تئاتر است اما این مدیومها بسیار متفاوت هستند. کار سینما مانند ریاضیات نیست که حتما استدلالی پشت استدلال دیگر وجود باشد. هیچکاک میگوید سینما یک پرده نقرهای بی احساس است که باید از احساس پر شود.
فرهنگ درباره دیگر تفاوتهای تئاتر و سینما نیز توضیح داد : در تئاتر بیشتر با کاراکتر رو به رو هستیم در صورتی که در سینما خود شخص بازیگر برجسته است. در تئاتر به اندیشه و افکار هملت کار داریم اما در سینما بازیگر آن نقش مهم است. دوره اغراق در تئاتر مربوط به دوران کلاسیک است و امروز از آن عبور کردهایم و وجود آن کار را تصنعی میکند. اغراق در تئاتر آن زمان، به دلیل فاصله زیاد تماشاگر از صحنه نمایش بود. امروزه باید به درجه باورپذیری یک نقش برای تماشاگر رسید. شخصا معتقدم همه چیز از صفر شروع میشود. در سینما تجربهای چون اشتغال به حرفه منشی صحنه، در رشد و تکامل یکی فیلمساز بسیار موثر است و نباید بدون هیچ پیش زمینهای وارد کارگردانی شد. منشی صحنه ناظر به هر چیز است. پیشنهاد من برای شروع این کار، فعالیت به عنوان منشی صحنه است و پس از آن نیز تجربه کردن دستیاری کارگردان.
وی ادامه داد: من تنها یک بار برای بهرام بیضایی در فیلم «باشو غریبه کوچک» دستیاری کردم و آنقدر آموختم که به من اعتماد به نفس فعالیت به عنوان یک کارگردان را داد. البته پیش از ساخت فیلم بلند تجربه ساخت سریال «سلطان و شبان» را در کارنامه داشتم. عدهای در این سینما تجربه نکرده و نیاز بوده دست به عمل میزنند که رویکرد صحیحی نیست. منشی صحنه یعنی خالق و مدیر صحنه پیش و بعد از کارگردان و برای شروع کار در سینما، بهتر این است که از این حرفه شروع به کار کرد.
این کارگردان درباره روند نگارش فیلمنامه نیز گفت: باید خلاصه طرح از ابتدا تا انتها نوشته شود و پس از آن جرقههای مربوط به آن پیدا میشود. در قدیم ظهور عکس آیینی داشت و رفته رفته یک عکس در فرآیندی ظهور میشد تا عکس کامل شود. این اتفاق درس بزرگی برای فیلمنامه نویس و کارگردان است تا بداند چگونه باید خلاصهای از آنچه را میخواهد داشته باشد. فیلمنامه در حکم یک قطب نماست که اگر نباشد، شیرازه امور از هم میپاشد.
فرهنگ در پایان درباره تجربه بازیگری و کارگردانی توامان نیز بیان کرد: من یاد گرفتهام که وقتی بازی میکنم به خود اجازه ندهم که دانش کارگردانیام مزاحم بازیگری ام شود. در بازیگری خیلی بیشتر توانستم عصیان ها و ناگفته های درونی خود را نشان دهم ضمن اینکه شرایط ساخت یک فیلم بسیار پیچیده است و هنوز نتوانستهام فیلم دلخواه خود را بسازم.