به گزارش ایران اکونومیست، وطن امروز در مطلبی در بیستوهفتمین سالروز درگذشت علی حاتمی کارگردان مؤلف سینمای ایران نوشت:
حاتمی، فیلمساز صاحب سبک ایرانی و به نوعی ایرانیسازترین فیلمساز معاصر، سال ۱۳۲۳ به دنیا آمد. در اواخر دوره متوسطه به اداره هنرهای دراماتیک رفت، کلاسهای نمایشنامهنویسی را گذراند و بعد از مدتی از دانشکده هنرهای دراماتیک فارغالتحصیل شد. وی کار هنری خود را از سال اول تحصیل در دانشگاه با نمایش دیب آغاز کرد. بعد از آن هم نمایشنامههای ساتن، قصه حریر، ماهیگیر، حسن کچل، چهل گیس و شهرآفتاب و مهتاب را برای تئاتر نوشت.
از دیگر نمایشهای وی میتوان به خاتون خورشیدباف و آدم و حوا اشاره کرد. تجربههای سینمایی حاتمی مانند فیلم سینمایی حسن کچل (۱۳۴۹) یا طوقی و… اگر چه با فیلمهای سینمای بدنه و فیلمفارسیهای رایج آن دوران متفاوت بود اما امضایی از یک فیلمساز مولف و صاحب سبک نداشت و صرفا تلاشی برای ساخت فیلمهایی با تکنیک بالا در ساخت بود.
حاتمی زمان انقلاب ۳۴ساله بود؛ در سنی که تفکر پرورشیافته او در مسیر آرمانهای انسانی انقلاب قرار گیرد و پا به پای بقیه برای رسیدن به هنری اصیل، ناب و برگرفته از آموزههای ایرانی اسلامی تلاش کند.
از همان اوایل انقلاب و با نخستین تلاشهایش برای ساخت فیلم و سریال، امضای او مشخص میشود؛ امضایی که باعث شد حتی فیلم زندگی حاجی بابا سفیر ناصرالدینشاه در آمریکا جذاب شود و پس از آن شاهکاری به نام هزاردستان با شخصیتهایی که به گفته خودش باید در و گوهر از دهانشان بیرون میآمد و نه حرف و کلمه و جمله.
شخصیتهای سینمای او در بسیاری از آثارش وجهی اسطورهای و نمادین دارند و به تعبیر خودش همواره سراغ سنگهای بزرگ رفته است، چرا که «اگر میخواهیم پیشرفت کنیم و اندازههای سینماییمان را بزرگتر کنیم باید دست به کارهای بزرگتر بزنیم و باید کمی خطر کنیم».
* سعدی سینمای ایران
او با بهرهگیری از قصهها و باورهای عامیانه و کوچهبازاری ایرانی، سعی داشت با شناساندن فرهنگ و معماری ایرانی - اسلامی حرف تازهای مبتنی بر فرهنگ بومی در سینمای ایران بزند. بسیاری حاتمی را به بهانه بهره بردن از زبان تصویر و خلق شخصیتهای شاعرانه از فرهنگ بومی، «سعدی سینمای ایران» میدانند.
تصویر حاتمی در سینمای ایران را بسیاری با «مادر» و موسیقی ایرانی، رنگهای لاجوردی، معماری قاجاری و حوض آب میشناسند و همین باعث شده منتقدانش او را به خلق نماهای کارتپستالی و طبیعت بیجان متهم کنند. آنها معتقدند حاتمی در سینمایش به فرهنگ جاری ایران نمیپردازد، بلکه نگاه حسرتباری به گذشته فرهنگی ایران از خلال روایت دوران قاجاریه دارد.
حاتمی درباره وجوه اسطورهای شخصیت تختی نیز معتقد بود: «مطالعه و بررسی شخصیتهایی چون غلامرضا تختی در آغاز کار آسان است، چرا که پژوهش درباره افراد سرشناس معاصر حداقل مدارک و مستندات زنده و تازهای را در دسترس پژوهشگر میگذارد اما شاید مورد تختی استثنایی و شگفتانگیز باشد. «جهان پهلوان» در ذهن و باور تودهها نشانه قهرمانیها و پهلوانیها بود».
او در فیلمهایش به موضوعات مختلف تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با نگاه اسطورهای میپرداخت.
اوایل دهه ۷۰، علی حاتمی که آن زمان ۴۶ساله بود، روبهروی منوچهر نوذری نشست و درباره آثارش با او سخن گفت.
حاتمی در بخش پایانی این گفتوگو به فیلمهای بعد از انقلابش اشاره کرد و گفت: در این کارها بیشتر به زمینه کار هنری پرداختم، در «هزاردستان» خوشنویسی، در «کمالالملک» نقاشی و در «دلشدگان» به موسیقی پرداختم.
او آن زمان که تا این حد به تاریخ معاصر اهمیت داده نمیشد، گفته بود: کاری که این روزها فکر میکنم لازم است بهوسیله من انجام شود، پرداختن به تاریخ معاصر ایران است؛ خاطرههایی که رجال قدیمی مینویسند یا مطالبی که مورد توجه مردم دنیا قرار گرفته است.
سرانجام هنگامی که او در حال ساخت اثری برای تختی و کار روی فیلمنامه پیامبر اعظم (ص) بود سرطان سراغش آمد و کار تختی نیمهتمام ماند و روز ۱۴ آذر ۱۳۷۵ بر بال پرندههای مینیاتوری نشست و در ۵۲ سالگی تصمیم گرفت از زاویه بالا ایران و سینمایش را نگاه کند.