به گزارش ایران اکونومیست، جام جم نوشت: در چنین شرایطی، غزه تبدیل به کانون شکست سنگین و بزرگ دیگری برای واشنگتن و تلآویو در منطقه شده است. جنگغزه بهگونهای مشهود ناتوانی آمریکا و اسرائیل در مدیریت تحولات منطقه را آشکار کرد. چنین امری چنان مشهود بود که تلآویو هنوز برای جبران کاستیهای خود تلاش میکند جنگ را ادامه دهد.
مصادیق هفتگانه شکست صهیونیستها در غزه
اسرائیل هرچند با قتلعام و نسلکشی در غزه میکوشد خود را برنده این جنگ معرفی کند اما خود و حامیانش بهخوبی میدانند که این رژیم شکستی مفتضحانه از مقاومت فلسطین خورده و به هیچیک از اهداف خود در این نبرد نرسیده است.
اول: اسرائیل در برابر طوفان مقاومت فلسطین در هفتماکتبر ناتوانی خود را به نمایش گذاشت و از نظر اطلاعاتی بیحیثیت شد.
دوم: اسرائیل نتوانست گروگانهای خود را آزاد کند و از این بابت بهشدت متحمل شکست شد. ناتوانی در رسیدن به مهمترین هدف این جنایتها، اسرائیل را کاملا مغلوب کرد.
سوم: جنگ غزه نتوانست نیاز اسرائیل به گشایش جبهههای جدید و دخالت تمامعیار حامیان و تکرار تجربه اشغال را برآورده کند. افراطیون صهیونیست میخواستند به بهانه این جنگ، اشغال جنوب لبنان و تجاوز به سوریه را از سر بگیرند که با هوشمندی گروههای مقاومت ناکام ماندند.
چهارم: اسرائیل از حیث اقتصادی، سرمایهگذاری و توسعهای بازنده این جنگ بود. این رژیم در طول جنگ متحمل خسارتهایی شد که وابستگیاش به دولتهای غربی را بیشتر کرد.
پنجم: از حیث حقوقبشری اسرائیل در بین افکار عمومی جهان بیآبرو شد. این رژیم که پس از جنگ جهانی دوم کوشیده بود چهرهای مظلوم از خود به نمایش بگذارد، حالا چهره واقعی خود را به نمایش گذاشته است.
ششم: اسرائیل موفق به نابودی حماس نشده است. مقاومت فلسطینی انگیزه بیشتری برای مبارزه گرفته و با قدرت و اعتمادبهنفس بیشتری در آینده رودرروی تلآویو خواهد ایستاد.
هفتم: و درنهایت، نتانیاهو نتوانسته است بهواسطه جنگ برای خود مشروعیت داخلی بسازد. او با اعتراضات عریان داخلی در اراضی اشغالی روبهروست و منتقدانش هیچ بیمی از تکرار خواسته حذف وی ندارند.
شراکت آمریکا، اروپا و سازمان ملل در شکست صهیونیستها
با درنظرگرفتن همه این شرایط، روشن است که اسرائیل ناتوان از پیشبرد اهداف خود در جنگ بوده و با همه جنایتهایی که کرده، در برابر مقاومت فلسطینی شکست کامل خورده است. دراین شکست سنگین باید آمریکا واتحادیه اروپا رانیز سهیم کرد. بازیگرانی که در حمایت از کودک کشی وقیحانه و توحشآمیز صهیونیستها در نوار غزه سنگ تمام گذاشتهاند. در این معادله، علاوهبر دولتهای آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه نمیتوان نقش سازمان ملل متحد و رویکرد منفعلانه این سازمان را نادیده انگاشت. در تحلیل ماجرا همین بس که امروز مقامات سازمان ملل متحد در حال مخابره سیگنالهای وقیحانهتری به صهیونیستها درخصوص استمرار جنایت در نوارغزه هستند. گوترش و همراهانش بدون تمرکز بر عمق فاجعه، میگویند نباید چنین مواردی تبدیل به روندی عادی در فلسطین تبدیل شود. به عبارت بهتر، اصل ماجرا برای مدعیان حقوقبشر محلی از اعراب ندارد و آنچه آنها را (صرفا در ظاهر) نگران میسازد، تبدیل شدن بمباران مراکز سازمان ملل به یک عرف جنگی در نوار غزه است. میان انفعال سازمان ملل متحد و دیگر سازمانهای بینالمللی و اقدامات تروریستی رژیم اشغالگر قدس ارتباط مستقیمی وجود دارد. درچنین شرایطی که مقامات ارشد سازمان ملل متحد صرفا در کسوت یک بیانیهنویس بیخاصیت و بدون دغدغه ایفای نقش میکنند، تسلسل جنایات صهیونیستها علیه فلسطینیان تبدیل به یک عادت شده است. در این معادله، به نظر میرسد نوعی تقسیم نقش میان سازمان ملل متحد، آمریکا، اتحادیه اروپا و رژیم اشغالگر قدس صورت گرفته وخروجی نهایی این معامله وقیحانه، افزایش تصاعدی تعداد شهدای کودک و دانشآموز در نوار غزه است. این همان پدیدهای است که از آن تحت عنوان نسلکشی سیستماتیک یاد میشود. در این جنایت نظاممند، سازمان ملل متحد صرفا تماشاگر نیست، بلکه یکی ازبازیگران اصلی محسوب میشود. اکنون یک گزاره عینی در برابر دیدگان بشریت تثبیت شده است: اینکه سازمان ملل متحد در جنگ غزه حتی حساسیتی واقعی نسبت به اماکن تحت پوشش خود ندارد. بر همین اساس، رژیم اشغالگر قدس کمترین نگرانی ودغدغهای بابت مواضع گوترش ودیگر مقامات این سازمان به اصطلاح بینالمللی درقبال نسلکشی درغزه ندارد. درچنین شرایطی نامهای نتانیاهو، گالانت، بایدن، اولاف شولتس، مکرون، سوناک و گوترش به عنوان حامیان جنایات اسرائیل در نوارغزه موردشناسایی نظام بینالملل قرار خواهد گرفت...