اقتصادایران با کمبود بودجه روبه رو است. این پدیده پس از سال 1397 وبه دنبال سقوط درامدهای حاصل از صادرات نفت خام بیشنر وبیشتر شده است و در سال 1401 بع مرزهای وحشت نزدیک شد. سهم کسری بودجه از کل بودجه درحال حاضر هم به مرزوحشت رسیده و دولت راهکاری برای مداوای این درد بزرگ پیدا نمیکند و فقط تاکتیکهایش را تغییر میدهد.
دولت سیزدهم مثل دولتهای یازدهم ودوازدهم ونیز دولتهای پس از جنگ دست درازی به منابع بانکی ونیز تحمیل اراده سیاسی به بانک مرکزی برای دراختیار گذاشتن ریال به دولت با شناب بیشتری عمل میکند و رشد بهت برانگیز پایه پولی در این دوسال نمودی از اراده گرایی دولت است. مهدی پازوکی استاد دانشگاه در همین زمینه به «جهانصنعت» گفته است : دولت نمیتواند با ارزپاشی در بازار انتظارات تورمیرا به شکل منظم کنترل کند و این اقدام نهایتا بتواند یک تسکین موقتی به بازار ارز بدهد.
در واقع ما باید بدانیم منابع ارزی نامحدود ما نباید صرف به اصطلاح لنگرسازی ارزی شوند، بلکه باید این منابع را به سمت فعالیتهای اقتصادی مولد و سرمایهگذاری زیربنایی سوق دهیم. در نتیجهاین اقدام دولت در آینده نهچندان دور به وبال دست و پای خودش بدل خواهد شد و شاید به یکسری تحولات ناخوشایند ارزی در چندماه آینده منتهی شود، مگر اینکه گشایشی در سیاست خارجی ممکلت شود و کشور هم بتواند به منابع ارزی خارجی خود دسترسی پیدا کند و هم بتواند آزادانه و به مقادیری که نیازهای ارزی کشور را مرتفع سازد، نفت بفروشد. این اقتصاددان در پایان خاطرنشان کرد: دولت باید از رفتارهای مسامحتآمیز در امور پولی دست بردارد. شما ببینید که بانکها به علت وضعیت پیشآمده تا چهاندازه مجبور به حرکت به سمت فعالیتهای سوداگرانه میشوند! در واقع بانکها به دلیل فشار دولت برای استقراض از بانکها چه به شکل مستقیم و چه به شکل فروش اوراق بدهی، مجبور به حرکت به سوی سفتهبازی و عملیاتهای سفتهبازانه و غیرمولد میشوند.
اگر دولت به جای اینکه منابع خود را هدفمند و روشمند هزینه کند، همچنان بخواهد به بیبندوباری بودجهای تداوم ببخشد و به میزان منابعی که از درآمدهای پیشبینیشده حاصل میشود، بیشتر خرج کند، این تاوانی جز فروش آینده ندارد. در واقع دولتهایی که میکوشند تا در طول عمر سیاسی خود با بدهی کشور را اداره کنند، در حال نابود کردن سهم آیندگان از اقتصاد و منابع کشور هستند، زیرا بدهیها بالاخره باید در یک زمانی پرداخت شود. منتها وقتی ریسک پرداخت بدهیها و حجم آن، به مقادیر شگفتانگیزی افزایش بیابد، ما ناگزیر از فروش آینده در ازای تسویه بدهیها خواهیم بود.