وقتی حرف ها و گلایههای مردم را می شنوید و در مورد اقتصاد کشور با آن ها صحبت می کنید آنها همیشه بر یک چیز تاکید میکنند: چرا مردم ایران با این همه ثروت خدادادی باید فقیر باشند و از بی تفاوتی مدیران و ثروتاندوزی سرمایهداران شکایت می کنند.
این ذهنیت از کجا سرچشمه گرفته و هنوز ادامه دارد و چرا هیچ مقام مسوولی هم نیست این ذهنیت را به تعادل برساند ؟آیا این اندیشه و فکر ایرانیان نادرست است؟ واقعیت این است که ایران از نظر داشتن منابع طبیعی که ثروت به حساب میآیند در میان صدها کشور جهان جایگاه ممتازی دارد، اما تنها کشور و بزرگترین نیست و حتی شاید در میان همه کشورها قرار داشته باشد.
مدیران ارشد سیاسی- اقتصادی ایران نیز دهههاست برای نشان دادن عظمت ایران به این گزینه فرصت برنده شدن داده و میدهند و برای امیدوارسازی شهروندان همواره از نیرومندی ایران میگویند.از سوی دیگر یک حقیقت تلخ را نمیتوان نادیده گرفت و آن یک تصور نادرست ملکهشده در ذهن ایرانیان و به ویژه مدیران و ادارهکنندگان است. بیشتر سیاستمداران ایران خود را به این باور عادت دادهاند که دنیا میایستد تا ایرانیان همه گرفتاریهای خود را در حوزه اندیشه، سیاست داخلی و خارجی حل کنند و آنگاه با هم به سوی پیشرفت و بهرهبرداری از طبیعت گام بردارند.
شاید ملموسترین مثال در اینباره مقوله تاسفبار نفت و گاز ایران است. ادارهکنندگان ایران تصور درستی از تغییرات در درون کشورها و نیز تحولات جهانی نداشته و تصور میکردند چون ایران نفت دارد دنیا به ایران نیاز دارد، اما حالا میبینیم دنیا نهتنها به نفت ایران نیاز ندارد، بلکه حتی از نفت روسیه نیز میتواند چشم بپوشد. مساله این است که هیچ کشوری در دنیا نمیایستد تا کشورهای دیگر از راه برسند و با هم به سوی پیشرفت گام بردارند و در دنیای امروز هر روز یک فرصت برای جلو زدن به حساب میآید و همچنین عقب ماندن.
آیا کرهجنوبی که حالا با وجود نداشتن هیچ ذخیره نفت و گازی چند برابر ایران فرآوردههای پتروشیمی صادر میکند همسطح ایران مانده است؟ آیا کشور کوچک قطر در همسایگی ایران همسطح شد تا ایران از نظر تامین سرمایه و تولید گاز از پارسجنوبی به این کشور برسد یا زودتر و تندتر شروع کرد و بازارهای جهانی را به تسخیر خود درآورد. آیا سرمایهداران آمریکایی منتظر ماندند ایران به تکنولوژی روزآمد استخراج و تولید نفت برسد تا پس از آن با تکنولوژی روزآمد و کارآمد از ماسهها نفت استخراج کنند و تولیدشان را به اندازهای افزایش دهند که در صدر بایستند؟
میتوان از این دست مثالها فراوان زد و غصه خورد، اما چه فایدهای دارد؟ سیاستمداران در ایران آیا میخواهند بازهم همانند نیمقرن اخیر تصورات غیرمنطقی از تواناییهای ایران و جهان را جایگزین واقعیتها کنند؟ این بدترین روش برای اداره کشوری است که همسایههای آن به فاصله و پس از آن به دنبال پیشرفتهای سریع هستند و هرگز اجازه نمیدهند ایران یا هر کشور دیگری به سرعت از آنها بگذرد؟ آیا حسرت ملی ۴۴ساله برای رسیدن به ظرفیت تولید ۶ میلیون بشکه در روز که داشتیم و از دست دادیم کافی نیست؟
کد خبر 614217