اقتصاد ایران در گرداب افتاده و دور خود میچرخد. رشدهای اقتصادی اندک و ناپایدار راه را بر تولید ثروت و افزایش درآمد سرانه تنگ و تاریک کرده است. تورمهای دورقمی و بالاتر از ۴۰ درصد در چند سال تازهسپریشده خانوادههای ایرانی را در رنج فرو برده و نرخ بیکاری بالای جوانان تحصیلکرده ناامیدی به آینده را فزاینده کرده است.
چرا چنین اتفاقی برای جامعه ایرانی افتاده است؟ اکنون همه کارشناسان و اقتصاددانان به این نتیجه رسیدهاند که اقتصاد ایران در واقع قربانی مقوله سیاست شده است و روزی از گرداب بیرون میآید که گریبان خود را از چنگ سیاست رها کند.آیا کشورهای دیگر چنین نیستند؟ واقعیت این است که در بیشتر کشورهای جهان سیاست بر عنصر اقتصاد استیلا دارد اما آنچه در ایران راه را بسته است کیفیت و ماهیت «ذهن سیاسی» یا آموزهها و راهبردهایی است که بر ذهن سیاستمدار ایرانی غلبه کرده است. به این معنی که ذهن سیاستمداران با ذهن اقتصاددانان و جامعهشناسان تفاوت معناداری را در پویش زمان پیدا کرده و شکاف میان ذهن این گروهها به نظر پرناشدنی است.
اگر بخواهیم بهطور خلاصه و ساده ذهن سیاسی در ایران را واکاوی کنیم به چه عناصر ثابتی دست مییابیم؟ تاریخ ایران نشان میدهد جابهجا شدن قدرت در ایران هرگز بر پایه دموکراسی و آزادی نبوده است. قاجارها شماری از قدرتمندان پراکنده را شکست دادند و قدرت را به دست آوردند. سلسله پهلوی نیز با اندکی تفاوت قدرت را با زور از چنگ قاجارها بیرون آورد. انقلاب اسلامی نیز قدرت را با فروپاشی نهادهای شکلگرفته و حتی قانون اساسی رژیم پهلوی به دست آورده است. دست به دست شدن قدرت در ۵۷ سال رژیم گذشته کار سادهای نبوده و از یک گروه به گروه دیگر با سرسختی و نبرد به دست میآمده است. این راهبرد در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به شکل دیگری دیده میشود. دولتهای پس از جنگ هرگز در امتداد هم نبودهاند و حتی در دوره اصلاحات نیز دیده میشد که ارکان دولت قبل را باید میکوبیدند که کوبیدند. دولتهای احمدینژاد و روحانی و حالا رییسی نیز همان راهبرد را دارند. بنابراین ذهنیت سیاسی در ایران بر پایه قطع با سیاسیون دوره قبل و تضاد با آنها شکل گرفته است. ذهن سیاسی با این ماهیت سقف آرزوهایش جلو زدن واقعی یا آمارسازی برای نشان دادن نیرومندتر بودن نسبت به دولت قبلی است. حالا اقتصاددانان و جامعهشناسان و ناظران و آگاهان هرچه توصیه میکنند که دنیا دگرگون شده و سقف آرزوها باید رقابت با دیگران باشد در ذهن سیاسیون جای نمیگیرد.
ذهن سیاسی در ایران 43 سال است بر اساس راهبرد تضاد با آمریکا شکل گرفته واین ذهنیت به ویژه در دولتهای مستقر سایه اش بر اقتصاد عمل میکند و حرف اقتصاددانان، جامعهشناسان و ناظران آگاه را به درون ذهن خویش راه نمیدهند. روزگار اقتصاد درگرداب افتاده ایران بهبود نمی یابد مگر اینکه ذهن سیاسی درایان دگرگون شود.
ساعت 24