حالا که مجلس به حرفهای فاطمیامین و دفاعیه رییس دولت و موافقان وی بیاعتنایی و او را از ساختمان سمیه به بیرون هدایت کرد میتوان با جرات گفت کار از بیخوبن خراب است و این یا آن وزیر دردی از دردهای صنعت و معدن و تجارت درهمفرورفته و منزوی ایران را درمان نخواهد کرد و سرپرست یا وزیر بعدی نیز همین دردسرها را دارد.
یکی از دردهای درماننشده در ادبیات اقتصاد سیاسی اذعان به وجود مافیا در داستان شگفتانگیز صنعت و اقتصاد خودرو در ایران است.این اصطلاح که بهطور گسترده و با هدفهای مشخص نخستینبار از سوی محمود احمدینژاد در جریان مناظرههای انتخابات سال ۱۳۸۴ درباره مافیای نفت به کار گرفته شد، در ادبیات اقتصاد سیاسی جاگیر شده است، چندین بار از سوی وزیر به کار رفته و در روزهای تازهسپریشده نیز از سوی رسانههای هوادار وی عنوان شده است.اقتصاد و سیاست در نظام جمهوری اسلامی اکنون در نقطهای ایستاده است که شهروندان ایرانی از مقامهای سه قوه انتظار دارند در این باره روشنگری و برای همیشه این مافیا را به مردم معرفی کنند. مافیایی که گفته میشود در اقتصاد و صنعت خودرو وجود عینی دارد و بر دادوستد دهها هزار میلیارد تومان اقتصاد خودرو از صنایع پیشین تا تولید و بازار و لوازم یدکی را دربر میگیرد، نمیتواند شناختهشده نباشد و مقامهای مسوول نشانی از آنها نداشته باشند.
در این باره دو حالت سرمرزی وجود دارد: یک حالت این است که اصولا مافیایی وجود ندارد و این بازتاب ذهنی برخی از مدیران از جمله مدیران فعلی وزارت صمت است که هرگاه در منگنه ناکارآمدی گرفتار میشوند پای این پدیده خیالی را به وسط معرکه میکشند. در این صورت میتوان تا آخر رفت و این حالت را بررسی کرد و خیال همه را راحت کرد که مافیایی وجود دارد.حالت دوم این است که مافیایی که به آن اشاره شد وجود دارد و آنقدر نیرومند است که هیچ کدام از قوای سهگانه نمیتوانند سرنخی از آن به دست بیاورند و یا اینکه از آنها شناخت کافی دارند اما توانایی برخورد با این مافیا را ندارند.چیزی که آشکار است عبور داستان خودروسازی در ایران از مسیر یک فعالیت اقتصادی سالم به سوی دالانهای تنگ و تاریک است.
شهروندان ایرانی اما بیپناهترین شهروندانی هستند که در گم شدن مافیا آسیب روحی و روانی خورده و در آرزوی خودرودار شدن از مسیر سالم بهسر میبرند و کسی هم به دادشان نمیرسد.