رقابت براي قبولي در رشته محلهاي پرطرفدار، فشار رواني ناشي از قبول نشدن در رشته و دانشگاه مورد علاقه و انتظارات برخي از خانوادهها و جامعه از داوطلبان موجب شده است كه آزمون سراسري به يك «مشكل فراآموزشي» تبديل شود كه آثار و پيامدهاي اجتماعي و رواني آن تا ماهها بسياري از دانشآموزان مردود شده در كنكور را آزار ميدهد.
هيجانات منفي را كنترل كنند
بهدليل ظرفيت محدود برخي رشته محلها، همه متقاضيان ورود به رشتههاي پرطرفداري مثل پزشكي، حقوق و مهندسي اين امكان را ندارند تا در اين رشتهها پذيرفته شوند.
در واقع بعد از برگزاري هر آزمون سراسري بايد همواره منتظر شكلگيري اجتماع جديدي از مردوديها باشيم كه درصد بالايي از همين داوطلبان قبول نشده، معمولا تا مدتي درگير مشكلات روحي و رواني حاصل از كنكور هستند.
اما دكتر شهربانو قهاري، كارشناس روانشناسي در گفتوگو با جامجم معتقد است كه اندوهگين شدن پس از قبول نشدن در كنكور تا مدت زمان معيني، كاملا طبيعي است و خانوادهها هم بايد به كنكوريهاي قبول نشده حق بدهند كه تا مدتي مغموم و گرفته باشند.
وي تاكيد ميكند: در عين حال يك دانشآموز با روحيه طبيعي بايد بتواند حداكثر بعد از دو ماه، هيجانات منفي خود را كنترل كند و علاوه بر آن، حتي براي ادامه راه زندگياش نيز تصميمي دوباره بگيرد.
امكان شكست را بزرگنمايي نكنيد
قهاري با بيان اين كه اولين گام براي غلبه بر افسردگي پس از كنكور، پذيرش ناكامي است، عنوان ميكند: دانشآموز بايد در ذهنش حلاجي كند كه هميشه در هر آزموني احتمال شكست وجود دارد، بنابراين نبايد پس از نتيجه نگرفتن در كنكور، مدام خود را با ديگران مقايسه كند، يا قبول نشدن در كنكور را به تمام شخصيت خود يا به بيكفايتي و ناتواني ربط دهد.
اين مدرس دانشگاه بر اين باور است كه دانشآموز رد شده در كنكور بايد در گام بعدي، شكست در آزمون سراسري را بزرگنمايي نكند و در اين خصوص ميافزايد: طرز تلقي ما از عدم موفقيت كاملا نسبي است، حتي تعريف پيروزي و شكست هم در زندگي هر انساني كاملا نسبي است. بايد دانشآموز بپذيرد كه كنكور همه زندگي او و تنها راه موفقيت او نيست، بلكه ميتواند در طول زندگياش راهبردهاي بسيار متعددي براي رسيدن به موفقيت اتخاذ كند.
خانوادهها؛ سركوفت و مقايسه ممنوع
وي با اشاره به نقش مهم خانوادهها در حمايت از كنكوريهاي قبول نشده اضافه ميكند: نقش خانوادهها در اين روزها بسيار حياتي است. نبايد خانوادهها در اين شرايط به دانشآموز فشار روحي وارد كنند، او را با ساير داوطلبان مقايسه كنند يا با سركوفت زدن و منت گذاشتن بر فرزندانشان، يك جو رواني منفي در خانه ايجاد كنند. همچنين والدين نبايد از ياد ببرند كه چنين رفتارهايي، كاملا تاثير معكوس دارد و موجب ميشود كه دانشآموز رد شده در كنكور، استمرار در هدف و شركت دوباره در كنكور را نپذيرد، زيرا نميخواهد كه براي دومين بار مورد تحقير و فشار خانواده قرار بگيرد.
امان از مدركگرايي
بيگمان يكي از عمده دغدغههايي كه داوطلبان كنكور را به جلسه آزمون سراسري ميكشاند، تلاش براي داشتن يك مدرك دانشگاهي از مراكز آموزش عالي كشور است.
به گفته كارشناسان آموزشي، بازار پررونق مدرك گرايي در كشور موجب شده است كه برگزاري كنكور و افزايش كمي دانشجويان، فداي كيفيت آموزش و كاربردي بودن دروس در سيستم آموزش عالي شود.
در همين راستا، مصطفي اقليما، كارشناس امور اجتماعي ميگويد: درد ما اين است كه دانش آموز ما پس از پايان دوره دبيرستان، هيچ تخصصي ندارد كه بتواند در بازار و صنعت كشور حرفي بزند و در نهايت مجبور ميشود كه كنكور را براي ادامه راه زندگي انتخاب كند؛ در واقع ميبينيد كه مدركگرايي در ايران به يكي از آفتهاي بزرگ سيستم آموزشي ما تبديل شده است.
وي ميافزايد: حالا كار به جايي رسيده است كه با مدرك ديپلم به زحمت ميتوانيد يك كار يدي در كارخانهها پيدا كنيد و دانشآموز ما بهدليل نداشتن تخصص پس از فارغالتحصيل شدن در مدرسه و لزوم داشتن مدرك دانشگاهي براي پيشرفت و ارتقا، مجبور ميشود كه شركت در كنكور را به عنوان تنها گزينه موجود انتخاب كند.
رييس انجمن علمي مددكاران اجتماعي ايران با اشاره به تفاوتهاي سيستم آموزش عالي در ايران و ساير كشورها تاكيد ميكند: شما اگر در كشورهاي توسعه يافته متقاضي كار باشيد، اول از شما نميپرسند كه مدرك دانشگاهيتان چيست، بلكه اول از شما ميپرسند چه تخصصي داريد اما در كشور ما اين رويه كاملا برعكس است و متاسفانه به خاطر اين شرايط، در كشور ما فارغ التحصيلان زيادي وجود دارند كه با وجود داشتن مدرك دانشگاهي ، تخصص لازم را براي انجام كارهاي تخصصي ندارند.