به گزارش ایران اکونومیست، انتشار این تصویر و تایید حضور و حمایت یکی از کلیدیترین چهرههای امنیتی حکومت پهلوی که در دستگیری، شکنجه و تیرباران فعالان سیاسی از چریک و تودهای و خَلقی گرفته تا ملیمذهبی و ۱۵ خردادی مسئولیت مستقیم داشته است، با انتقادات گستردهای از سوی کاربران شبکههای اجتماعی مواجه شد و البته دفاع تمامقد سلطنتطلبان و حامیان رضا پهلوی را هم با خود به همراه آورد.
پرویز ثابتی متولد سنگسر سمنان در سال ۱۳۱۵ از خانوادهای مرفه، فارغالتحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران از ۲۲ سالگی جذب سازمان اطلاعات و امنیت کشور شد و پس از مدتی ریاست در اداره یکم ساواک که کارهای مربوط به ستاد فرماندهی و اداری و استخدامی را انجام میداد، از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ به ریاست اداره سوم که مهمترین رکن ساواک محسوب میشد و مسئولیت امنیت داخلی را برعهده داشت منصوب شد. او پس از کشتار معترضان حکومت پهلوی در میدان ژاله در ۱۷ شهریور ۵۷ و پیش از تیراندازی ماموران حکومتی به دانشآموزان حاضر در محوطه دانشگاه تهران در ۱۳ آبان همانسال با نام مستعار از فرودگاه مهرآباد ایران را به مقصد لندن ترک کرد.
ثابتی به روایت نزدیکانش درست نقطه مقابل سپهبد نعمتالله نصیری، مقام بالادستش در ساواک تلقی میشد؛ او «شیکپوش، مبادی آداب و باهوش» بود و آنطور که از در توصیفش از رضا براهنی نقل شده «اگر به خواستگاری خواهرت میآمد، نمیتوانستی جوابش کنی.» ثابتی نقش «مغز» ساواک را بازی میکرد و نصیری «مشت» سازمان اطلاعات و امنیت کشور محسوب میشد. او در اسرائیل و آمریکا دوره دیده بود و در مقابله ساواک با روشنفکران مخالف حکومت و مواجهه با فعالان سیاسی، ابزار شکنجه و برخوردهای خودسرانه را به عنوان حرف اول به کار میگرفت.
او در طول سالهای ۴۹ تا ۵۶ تمرکز خود را بر پروژهای موسوم به «مبارزه با تروریسم» در ساواک گذاشت که هدف اصلی آن ریشهکن کردن مبارزه مسلحانه علیه حکومت پهلوی بود، روندی که کارنامه خشونتباری برای ثابتی و همکارانش در ساواک به جای گذاشت و نقطه آغازش را میتوان واقعه سیاهکل دانست که در پی حمله مسلحانه سازمان چریکهای فدایی خلق در ۱۹ بهمن ۴۹ به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل برای آزادی یکی از دستگیرشدگان عضو این سازمان، رخ داد. با این عملیات و رخدادهایی مشابه آن بود که ثابتی تصمیم گرفت عملاً هرکسی که ارتباطی چه دورادور و چه نزدیک با گروههای مسلح مخالف داشت از میان بردارد. حاصل این پروژه به کشتهشدن بیش از ۳۴۰ فعال سیاسی انجامید که ۱۷۷ تن از آنان در درگیری با نیروهای امنیتی جان خود را از دست دادند و ۹۱ تن دیگر نیز با یا بدون محاکمه تیرباران شدند، ۴۲ تن هم زیر شکنجه در زندان جان دادند، ۱۵ نفر ناپدید شدند، هفت نفر خودکشی کردند و در نهایت ۹ تن نیز در صحنه ساختگی اقدام به فرار به قتل رسیدند.
در همان زمان تعداد زندانیان سیاسی ایران بین ۴ تا ۵ هزار نفر تخمین زده میشد و رویکرد ساواک در مواجهه با مخالفان حکومت هم این میزان را به افزایش هرچه بیشتر متمایل میکرد. در سال ۱۳۵۴ اعدام بیژن جزنی و هشت نفر از همراهانش بعد از هفت سال محکومیت در زندان در تپههای اوین با هدف نشاندادن ضرب شست به مخالفان مسلح همچنان فعال در کشور یکی دیگر از اقداماتی است که البته ثابتی هرگونه مشارکتی در آن را انکار میکند و علت کشتهشدن آنان را به اقدامشان برای فرار از زندان نسبت میدهد، ادعاهایی که مشابه آن را در مصاحبه یازده سال پیش خود هم تکرار کرد و وجود هرگونه شکنجه، اعدام بدون محاکمه و برخورد خشونتبار با زندانیان سیاسی را از اساس بیپایه خواند. او نه قبول کرد که بازجویی کرده و نه پذیرفت که شکنجهای در کمیته مشترک ضدخرابکاری صورت گرفته است.
حالا رخنمایی ثابتی در تجمع مخالفان جمهوری اسلامی در آمریکا بعد از بیش از ۴۰ سال و انتشار تصویر او در اینستاگرام دخترش که احتمالاً قرار بوده یک مانور رسانهای موفق برای سلطنتطلبان و حامیان رضا پهلوی باشد و توجه رسانهها و کاربران شبکههای اجتماعی را به آن تجمع جلب کند، با بازخوردهای انتقادی و اعتراضی که در توییتر و اینستاگرام گرفته و بهویژه با «منطق» و «ادبیات» خاص دفاعیاتی که از سوی حامیان حکومت پهلوی دریافت کرده، نهتنها به نتیجه مطلوبی منجر نشده بلکه به یادآوری کارنامه جنایات ساواک و به چالشکشیدن آنانی انجامیده که با شعار «آزادی و دموکراسی» پا به میدان مخالفت و مواجهه با جمهوری اسلامی گذاشتهاند اما نهتنها حضور چهرههایی همچون پرویز ثابتی را در تجمعات خود میپذیرند و تصویرش را رسانهای میکنند که مدافع او و اقداماتش در ساواک هم میشوند؛ کسانی که تکتک مسئولان جمهوری اسلامی را در طول چهل سال گذشته شایسته محاکمه و پاسخگویی برای اعمال و تصمیمات مرتبط یا نامرتبط با خود میدانند، در برابر کارنامه ثابتی در ساواک جز تحسین و تشویق و حمایت حرف دیگری ندارند.