جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 13 - ۱۰ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۰۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۵

ردی از خون‌های دهه ۶۰

دهه ۶۰، روزگاری با ماجراهای عجیب و غریب بود. از یک طرف صدام ماشین جنگی خود را روانه مرزهای ایران کرده بود و از منظری دیگر اعضای سازمان مجاهدین خلق یا همان گروهک تروریستی منافقین با ترورهای متعددشان در داخل کشور خون بازی می‌کردند. همچنین برکناری بنی‌صدر و جو ملتهب دانشگاه‌ها و مطالبات گروه‌ها عاملی شده بودند تا تن و روان وطن  زخم‌های زیادی بردارد.
ردی از خون‌های دهه ۶۰
کد خبر: ۵۷۷۳۳۰

موضوع این گزارش از مجموعه خاطره بازی با جشنواره فیلم فجر به خون بازی منافقین است. بر اساس آمارهای موجود، حدود ۱۷ هزار نفر در ایران قربانی اهـداف تــروریســتی‌ این گروهک شده­­‌اند. منافقین همچنین در ترورهای متعدد دیگری از جمله ترور ۷۲ شخصیت سیـاسی انـفجار حزب جمـهوری اسلامی نقـش داشتند.

به گزارش ایران اکونومیست،در فیلم ماجرای نیمروز(۱و۲) ما با ویترینی از اطلاعات و نشانه‌ها روبرو هستیم که هر کدام از آنها از منظر پدیدار شناسانه حاوی نکات مستقل و ارزشمندی هستند. از جمله این نشانه‌ها استفاده سازمان مجاهدین خلق از «زنان» در تشکیلات خود و مساله دیگر «تواب سازی و نفوذ» اعضای جدا شده از این سازمان است که تا کنون در محافل رسانه‌ای کمتر به آن پرداخت شده است.

فیلم «ماجرای نیمروز۱»  در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره، سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه ملی و سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد. همچنین این اثر برنده سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه و لباس شد.

همچنین «رد خون» (ماجرای نیمرو ۲ ) که دنباله ماجرای نیمروز  است که در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و با نامزدی در ۱۲ رشته این جشنواره، توانست سه سیمرغ بلورین بدست آورد. در کنار ژانر اکشن و اطلاعاتی این دو فیلم؛ تعهد به واقعیت تاریخی در حد اقتضائات سینما باعث شد تا  مخاطب در  این دو اثر  با فیلمی روشمند و متراکم از رمز و راز ‌های سیاسی و امنیتی مواجه شود.

ظاهر این دو فیلم نشان می‌دهد انقلاب اسلامی تغییرات بزرگی در نوع پوشش افراد، به‌خصوص زنان ایجاد کرد. به همین دلیل نوع پوشش و حتی مدل لباس زنان و مردان دستخوش تغییرات بزرگی در مدت زمان کوتاهی شد. از طرف دیگر تحولات سیاسی و جنگ تحمیلی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی باعث شد تا لباس‌ها رنگ و بوی ساده و به دور از مد و فشن غربی بگیرند.

ردی از خون‌های دهه ۶۰
یک زن تواب در ماجرای نیمروز

سیبیل، خط ریش پاچه‌ای، پشت مو، عینک کائوچویی، شلوار پاچه گشاد و کت‌هایی با یقه‌ی خرگوشی یا اورکت‌های آمریکایی عمده لباس و مد مردانه را در آغاز دهه ۶۰ تشکیل می‌داد. زنان و دختران هم با مانتوهای بلند و اِپُل‌دار و روسری‌های ساده و رنگ‌های خنثی ظاهر شدند و چادرهای رنگی یا مشکی به کمد لباس‌ها بازگشت. در آن سال‌ها سبک و سیاق  پسران و دختران  به لباس‌های اسلامی نزدیک‌تر شد و مشکلات جنگ باعث شد که افراد کمی به فکر لباس‌های غربی و مد و فشن باشند. از این رو در آن سال‌ها عمده لباس‌ها ساده و به دور از تجمل بود.

از سوی دیگر ما در فیلم ماجرای نیمروز(۱و۲) با ویترینی از اطلاعات و نشانه‌ها روبرو هستیم که هر کدام از آنها از منظر پدیدار شناسانه حاوی نکات مستقل و ارزشمندی هستند. از جمله این نشانه‌ها استفاده سازمان مجاهدین خلق از «زنان» و مساله دیگر «تواب سازی» اعضای جدا شده از این سازمان است که تا کنون در محافل رسانه‌ای کمتر به آن پرداخت شده است.

چرا زنان جذب سازمان مجاهدین خلق شدند؟

برای پاسخ به این پرسش ابتدا مرور کوتاهی به شکل‌گیری سازمان مجاهدین خلق داریم. محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان در سال ۱۳۴۴ سازمان مجاهدین خلق را تأسیس کردند. نام این سازمان در ابتدا «نهضت مجاهدین خلق» بود. سازمان در ابتدا مخالف ورود زنان بود؛ اما از سال ۱۳۴۸ عضویت زنان به‌عنوان پوشش امنیتی در برابر ساواک و برابری با دیگر رقبای سیاسی موردپذیرش قرار گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی سازمان توانست برخی از زنان و دختران مسلمان را که در برابر انقلاب و جامعه خویش احساس وظیفه می‌کردند به سمت‌وسوی خود بکشاند.

ردی از خون‌های دهه ۶۰
پوستر «رد خون»

مجاهدین خلق با انتشار جزوات، بیانیه‌ها، فعالیت در دانشگاه و مدارس و نیز انتشار دیدگاه‌های خود در نشریه مجاهد، توانست عده‌ای از دختران و زنان را جذب کند. جذب زنان در سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ به سازمان فقط محصول کار آنان نبود بلکه عملکرد ضعیف احزاب اسلامی رقیب نیز از دیگر عوامل پیوستن زنان به سازمان محسوب می‌شد.

ابراهیم خدابنده  یکی دیگر از اعضای جـداشده  سازمان مجاهدین خلق در این رابطه توضیح می‌دهد که یکی از دلایل اعطای مسئولیت بیشتر به زنان در این سازمان عدم ایجاد خطر برای تنها رهبر مرد این گروه است. یک زن در این سازمان حتی اگر مسئولیتی هم تراز مریم رجوی داشته باشد، به عنوان رقیبی برای رهبر تلقی نمی‌شود، چرا که زنان در مقایسه با مردان روحیه استقلال طلبی کمتر و حس مسئولیت پذیری بیشتری دارند. در ساختار سازمانی این سازمان یک مرد برای رهبری بر تمامی معاونین که همگی زن هستند، در نظر گرفته شده تا هیچ کدام از زنان خود را هم رده این رهبر به حساب نیاورند.

کنترل ذهن زنان و مردان

علاوه بر این، مریم سنجابی عضو شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق و مسئول پرسنلی  و از اعضای جدا شده از این سازمان اعلام کرده است که  ساختار سازمان مجاهدین بسیار پیچیده است و حتی افرادی که دو یا سه سال در آن حضور داشته‌اند نمی‌توانند پیرامون آن مطالبی را بیان کنند. آگاهی یافتن از ماهیت اشرف و منافقین ۸ تا ۲۰ سال زمان می‌خواهد. در این سازمان فقط رهبر فرقه کنترل ذهن را در دست دارد و ۱۰۰ در صد اطلاعات ایزوله شده در اختیار اعضا قرار می‌گیرد. آنها با شعار آزادی و عدالت اجتماعی فعالیت‌های خود را پیش می‌برند، اما اهداف سازمان ۱۸۰ درجه با این شعارها تفاوت دارد. ممکن است این سوال پیش بیاید که چگونه این افراد بدون در اختیار داشتن روزنامه و برخورداری از تکنولوژی می‌توانند به عنوان جاسوس فعالیت کنند، اما باید بگویم که  این افراد اگرچه پایگاه اجتماعی ندارند اما آموزش‌های مختلف اطلاعاتی و جاسوسی دیده‌ا ند.

باز شدن خط توبه

برخورد با گروه‌هک‌های تروریستی در دهه ۶۰ یکی از اقدامات مهم نیروهای امنیتی در حفظ و ثبات نظام جمهوری اسلامی ایران بود. در این میان گروهک منافقین با اعمال تروریستی خود دست به کشتار مردم زدند. برخی از جونان فریب‌خورده که با تبلیغات جذب سازمان شده بودند با توبه‌نامه از زندان آزاد می‌شدند. یکی از این نمونه‌ها را می‌توان در آزادی‌های بی‌حساب و کتاب منافقین توسط هیئت‌های عفو دانست که منافقین در بسیاری از موارد با توبه‌های نمایشی آزاد شده و دوباره به مجاهدین خلق می‌پیوستند.

«احمدرضا کریمی» یکی دیگر از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق با اشاره به باز شدن «خط توبه» روایت کرده است: خط توبه از اواخر مردادماه سال ۱۳۶۰ از سوی سازمان اعلام شد اما به زندان نرسید؛ برای همین، بسیاری از اعضای سازمان که اعدام شدند، به دلیل ایستادن بر سر موضع و بد و بیراه گفتن به حاکم شرع بود. هدف خط توبه، در اختیارگرفتن مدیریت زندان‌ها بود؛ تواب‌ها خط خود را از سازمان می‌گرفتند. جریان تابوت‌ها و قفس‌ها و آن ماجراهای عجیب و غریب که به مرگ افراد منتهی می‌شد، همگی کار تواب‌ها بود.
ردی از خون‌های دهه ۶۰
احمدرضا کریمی

جعبه‌ای به شکل تابوت را به طور عمودی، سمت دیوار یا یک تکیه‌گاه می‌گذاشتند و یک آدم را درون آن جای می‌دادند؛ غذا که می‌دادند، آن فردِ درون تابوت به سختی می‌توانست غذا بخورد. معمولا، افراد درون تابوت، قبل از دو یا سه ماه می‌مردند چون دائما در حالت ایستاده بودند. همه این کارها را تواب‌ها انجام می‌دادند. تواب‌ها در ظاهر، به اسم افراد انقلابی که طرفدار جمهوری اسلامی بودند، این کارها را انجام می‌دادند تا چهره انقلابی‌ها نزد زندانی‌ها مخدوش شود. سازمان با این کارها می‌خواست، انگیزه اعضایش در ضدیت با جمهوری اسلامی و نفرت از آن، بیشتر شود. به نظر من زندان‌های سیاسی ایران طی سال‌های ۶۰ تا ۶۷ توسط اعضای سازمان اداره می‌شد.

به دنبال شکست‌­های پی‌­درپی در استراتژی­‌های اعلام شده، بحث­‌های جدیدی به نام «انقلاب ایدئولوژیک» در سازمان مجاهدین خلق به راه افتاد که سرآغاز آن ازدواج «مسعود رجوی» و «مریم قجر عضدانلو» همسر مهدی ابریشمچی بود. از سال ۱۳۶۴ به بعد این سازمان سیاسی ـ نظامی عملاً مسیر تبدیل شدن به یک فرقه تروریستی خطرناک را به سرعت طی کرد و نیروهای خود را به ورطه­‌ای فوق­‌العاده هولناک کشاند.

انتقام خونین روی از مردم ایران

سازمان مجاهدین خلق در تجاوز نظامی خود به ایران به‌ طورجدی دچار عدم شناخت وضعیت و شرایط بودند. رهبری گروه به‌ طور مشخص در فهم خود از شهروندان ایرانی و تمایلات آنها دچار اشتباه ویرانگری شده بود، همچنان که در شناخت وزن خود و گروهش دچار آشفتگی ذهنی شده بود. ایرانی‌ها دو نکته را در آن بازه زمانی از یاد نبرده بودند و رجوی از شناخت و درک صحیح آنها غافل بود؛ اولی ترورهای گسترده این گروه در دهه ۶۰ علیه شهروندان و مقامات ایرانی بود که فضای رعب و وحشت فوق‌العاده‌ای را در شهرهای مختلف ایران به‌وجود آورده و دومی نفرت مردم ایران از صدام دیکتاتور متجاوز عراق بود که جنگی طولانی و پرخسارت را متحمل مردم ایران کرده بود.

ردی از خون‌های دهه ۶۰

حالا این گروه، درکنار متجاوز قرار گرفته بود و در یک خطای محاسباتی، انتظار داشت پس از انجام عملیات مرصاد و ورود به ایران با استقبال ایرانی‌ها مواجه شود. شاید قتل‌عام شهروندان و بیماران در بیمارستان شهر اسلام‌آباد غرب توسط واحدهای نظامی مجاهدین در ماجرای مرصاد و زنده سوزاندن آنها در محوطه بیمارستان، واکنش رجوی به این غافلگیری و نوعی انتقام‌گیری از مردمی بوده است که به‌اشتباه گمان می‌کرد با او همراه خواهند بود.

 

آخرین اخبار