اگرچه فعلا مسابقات لیگ در جریان است و تیم ملی تا فروردین بازی ندارد، اما به هر حال طبیعی است که جامعه فوتبال علاقهمند باشد هر چه زودتر نام سرمربی جدید این تیم را بداند. چه بسا برای خود مربی هم بهتر باشد که سریعتر حکم بگیرد، کارش را آغاز کند و بر شرایط فوتبال کشور مسلط شود. فدراسیون فوتبال اما فعلا عجلهای برای این کار ندارد و حتی فشار وزارت ورزش هم منجر به تسریع فرآیند انتخاب سرمربی نشده است. حالا «زمان» در برهه فعلی آنقدرها مهم نیست؛ اتفاق ناگوارتر در حقیقت اسمهایی است که به عنوان نامزد احتمالی حضور روی نیمکت تیم ملی به گوش میرسد.
درِ این حصار بشکن!
طی چند هفته گذشته، از بین گزینههای داخلی به نامهایی مثل علی دایی، یحیی گلمحمدی، جواد نکونام، فرهاد مجیدی و امیر قلعهنویی اشاره شده و گفتهاند اینها شانس تصاحب نیمکت تیم ملی را دارند. حتی مهدی تاج هم تلویحا مدعی شد هیاترئیسه در حال بررسی شرایط همین گزینههاست. از این جمع البته میدانیم که دایی و گلمحمدی بنا به دلایلی شانس چندانی ندارند، جواد نکونام اخیرا مصاحبه تندی علیه تاج کرده و بعید است دعوت احتمالی او را قبول کند، فرهاد مجیدی تازهکار است و کارنامه او در برهه فعلی قدرت اقناع مردم برای هدایت تیم ملی را ندارد؛ در نتیجه اسم امیر قلعهنویی پرتکرار شده و گفته میشود اگر قرار باشد تیم ملی را به مربی ایرانی بدهند، امیر از اولویت بالاتری برخوردار خواهد بود.
او در سومین فصل حضورش روی نیمکت گلگهر هم نتایج خوبی گرفته و از مدعیان قهرمانی به شمار میرود. همین مساله احتمال اقبال فدراسیون به قلعهنویی را افزایش داده است. همزمان با گزینههای داخلی، از برخی نفرات خارجی هم به عنوان نامزد احتمالی فتح نیمکت تیم ملی سخن به میان میآید که مهمترین آنها برانکو ایوانکوویچ است؛ یک مربی کروات در نزدیکیهای ۷۰ سالگی که هر چه در چنته داشته قبلا برای پرسپولیس و تیم ملی گذاشته و حالا هم هدایت عمان را در دست دارد. این مطلب، نافی ارزشهای هیچیک از گزینههای مطرحشده نیست، اما بهطور جدی عقیده دارد فدراسیون فوتبال باید جسارت به خرج بدهد و سراغ یک مربی خوب خارجی با توانایی ایجاد رنسانس در فوتبال ایران برود. در نیمه اول دهه ۹۰ کارلوس کیروش سرمربی تیم ملی ایران شد، برانکو هدایت پرسپولیس را پذیرفت و خولیو ولاسکو هم روی نیمکت تیم ملی والیبال نشست.
در مورد هر سه مربی بیم و امیدهایی وجود داشت، اما گذر زمان نشان داد انتخاب آنها درست و منطقی بوده و فواید خوبی را نصیب ورزش ایران کردند. امروز هم میشود جسارت کرد و سراغ مربیانی رفت که هنوز تجربه همکاری با آنها را نداشتهایم. اینکه یک دوره یکی مثل مارک ویلموتس با سهلانگاری فدراسیون انتخاب شده، قرارداد بدی بسته و غرامت سنگینی به ما تحمیل کرده، نباید دلیل شود که ما دیگر سراغ مربیان جدید نرویم. با درایت و اطلاعات درست و ضمنا عقد یک قرارداد مناسب، میشود یک تفکر فنی جدید و سودمند را برای تیم ملی استخدام کرد. هرچند چنین انتخابی ابتدا مستلزم در کار بودن مدیریتی صحیح و جسور است؛ همان نقطهضعف بزرگ ساختار فعلی فوتبال ایران!
دنياي اقتصاد