پس از دو ماه ناآرامی در ایران با حمایت رسانه ها و سرویس های غربی و حامیانش، این روزها با همان تجویز در شهرهای مختلف چین شاهد ناآرامی هستیم که از آموزش ساخت کوکتل مولوتوف گرفته تا نقشه تجزیه قومیتی چین در کانال ها و رسانه های غیررسمی این کشور را در برمی گیرد.
قضیه از این قرار است که در شرایط کنونی به دلیل شیوع مجدد کرونا در چین، مقامات پکن در حال اعمال نهمین پروتکل مروبط به مهار کرونا هستند. با نگاهی به نمودار زیر اوج وخامت مشخص می شود که بیش از ۷۱ هزار نفر در یک روز (۸ آذر) به کرونا مبتلا شده اند.
اجرای پروتکل در زمینه مهار کرونا زمینه را برای مداخلات خارجی و سنگ اندازی های آنها فراهم ساخت تا نارضایتی ها را به مرحله خشونت سوق دهند.
در ابتدا تعدادی از شهرواندان چینی در شهرهای شانگهای و ارومچی با هدف اعلام خواسته خود مبنی بر انجام اصلاحاتی در سیاست های دولت درخصوص قرنطینه های کرونایی جمع شدند. از آن زمان رسانه های غربی، این موضوع را در کانون توجه خود قرار داده و با استفاده از حربه بمباران رسانه ای و ایجاد موج خبری گسترده در رسانه های نوشتاری، تصویری وفضای مجازی، اعتراض تعدادی از شهروندان چینی را بزرگنمایی کرده اند.
این در حالی است که دولت برای قرنطینه دلایلی موجه دارد. با توجه به ازدحام جمعیت در چین و احتمال وقوع بحران های شدید درصورت کنترل نشدن بیماری های مسری، دولت این کشور به ناچار به سیاست کووید صفر برای مقابله با شیوع انفجاری این بیماری روی آورده و برای اجرای آن، تمهیداتی را حاکم کرده که طبیعتا شرایط زندگی را برای مردم سخت می کند.
یک بام و دو هوای پوشش رسانه ای
به محض شروع اعتراضات در چین، بلافاصله رسانه های غربی همچون بی بی سی، گاردین، فرانس پرس، اسوشیتدپرس و ... وارد گود شده و در گزارش های مشابه، اقدام به انتشار اخبر و گزارش پرتعداد، همراه با بزرگنمایی از رویدادهای یکی چند روز اخیر چین کردند.
رسانه های غربی طوری به این قضیه نگاه می کنند که گویی برخورد ۲ سال پیش پلیس انگلیس را با مردم در زمینه قرنطینه از یاد برده اند. در سال ۲۰۲۰ پلیس انگلیس بیش از ۱۵۰ نفر را مردم را که برای اعتراض به قرنطینه های کرونایی به خیابان آمده بودند، دستگیر کرد. در سال ۲۰۲۱ هم پلیس انگلیس بیش از ۲۰۰ نفر را در جریان اعتراض مردم به مسائل اقتصادی بازداشت کرد. فیلم های واضحی موجود است که پلیس انگلیس بی مهابا معترضان را مورد ضرب و شتم قرار می دهند.
تمرکز رسانه های غربی به ناآرامی ها در چین و همچنین ایران در شرایطی است که طی هفته ها و ماه های اخیرا کف خیابان های بسیاری از شهرهای کشورهای غربی صحنه تظاهرات و اعتراض مردم به تورم شدید و ناکارآمدی دولت ها در مهار این وضعیت است. همین چند ماه پیش بود که سیل جمعیت بیش از ۷۰ هزار نفری در پراگ پایتخت جمهوری چک در اعتراض به سیاست های ناتو و اتحادیه اروپا به خیابان ها آمدند.
حال این پرسش به ذهن می رسد که در این مقطع، چرا غرب و بازوهای رسانه ای آنها چین را هدف گذاری کرده اند؟
باتلاق اوکراین و هراس غرب از قدرت روزافزون چین
غرب به محوریت آمریکا که همواره از قدرت یابی رقیب قدرتمندی همچون چین هراسان است و بر اساس پیش بینی ها پکن را قدرت بلامنازع سال ۲۰۵۰ میلادی می بیند، در مقطع کنونی در صدد فشار بر متحدان اروپایی با هدف کاهش سطح تعاملات شان با چین برآمده است.
چین که با سرعت در حال تبدیل شدن به اولین قدرت اقتصادی جهان و سبقت گرفتن از آمریکا است، به پیشرفت های خیره کننده ای در عرصه فناوری های گوناگون، اقتصاد، علوم و صنایع مختلف و ... دست یافته و این روند به شدت نگرانی های آمریکا و هم پیمانان غربی اش را به دنبال داشته است. از این غربی ها با استفاده از ابزارهای گوناگون از جمله ابزار رسانه در تقلا برای مانع تراشی در مسیر پیشرفت چینی ها هستند.
از نگاه ناظران، سیاست های مهار چین که از دوره ترامپ آغاز شد نه تنها ناکام ماند بلکه پکن در عمل نشان داده که به رشد اقتصادی خود همواره با سرعت ادامه می دهد که ضربه بزرگی برای واشنگتن تلقی می شود. موضوع دوم در مورد ناآرامی های اخیر در چین که نوک حمله خود را متوجه «شی جین پینگ» کرده اند شکستن اقتدار داخلی و خارجی او است.
شی در سال های اخیر نشان داده سیاستمداری توانمند است که ضمن توجه به حل مشکلات داخلی و ارتقا سطح زندگی مردم موفق به مهار بسیاری از سیاست های تهاجمی امریکا از جمله در مورد تایوان شده است. همچنین چین در سایر امور همچون طرح راهبردی یک جاده یک کمر بند نیز موفقیت های مهمی داشته که رییس جمهوری این کشور را به عنوان فردی قدرتمند ترسیم می کند. این موضوع نوعی تحقیر مقامات امریکایی بخصوص شخص بایدن است.
نگرانی آمریکا و ناتو نسبت به قدرت یابی روزافزون چین دیگر بر کسی پوشیده نیست و نمونه بارز آن، سند جدید راهبردی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) است که در ماه ژوئن امسال انتشار یافت و در آن، چین به عنوان قدرت اقتصادی و نظامی که از نظر راهبردی، اقتصاد و تقویت نظامی خود شفافیت ندارد، چالشی برای منافع، امنیت و ارزش های این ائتلاف دانسته شده است.
این سند نشانگر تغییری در الگوی ناتو است، زیرا در راهبرد پیشین اتحاد آتلانتیک شمالی در ۲۰۱۰ حتی نام چین برده نشد و در آن هنگام، غرب این کشور را عمدتا به عنوان شریک بازرگانی بی خطر و پایگاه تولید میشناخت.
همچنین آمریکا و متحدان غربی در اوکراین دچار خطای محاسباتی شدند و اینک رویکرد آنها درگیر کردن کشورهای حامی روسیه در بحران مزبور است. ابتدای این بحران امریکا تلاش کرد با متهم کردن چین به کمک های نظامی به روسیه میان انها تفرقه ایجاد کند که در این راه ناکامی ماند. پیروزی روسیه در مهار تحریم های غرب که با کمک شرکایش از جمله چین صورت گرفته است، غرب بخصوص امریکا را بسیار عصبانی کرده است.
در این شرایط، آمریکا و همپیمانان آن با تکیه بر بازوی رسانه ای وجریان سازی های هدفمند در پی انتقام از محور شرق برآمده اند. غربی ها تضعیف متحدان روسیه را با بهره گیری از تاکتیک ناآرامی های داخلی در دستور کار دارند؛ پروژه ای که با فاصله زمانی بسیار کوتاه در ایران و چین به عنوان دو متحد روسیه اجرایی شده است.