به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه اعتماد نوشت: «چون دادگاه در نورنبرگ آلمان برگزار میشد، آن را محاکمات نورنبرگ نامیدند. محاکمهای که بیستم نوامبر ۱۹۴۵ شروع شد و تا اکتبر سال بعد ادامه داشت. تصمیم اولیه فاتحان جنگ این بود که همه کسانی را که در جنایتهای نازیها سهمی داشتند ابتدا دستگیر و محاکمه و بعد مجازات کنند، اما در عمل انجام چنین کاری نه دشوار که ناممکن بود. زیرا تعداد آنان بسیار زیاد بود. تا جایی که میدانیم حداقل ۲۵۰ هزار نفر در تشکیلات حکومت نازی نقشی کوچک یا بزرگ داشتند و به اندازه نقششان در جنایتها و بدکاریهای رژیم هیتلر شریک بودند. تازه اگر آنهایی را که غیر مستقیم با نازیها همکاری میکردند نیز حساب کنیم، این عدد از یک میلیون نفر بیشتر میشود.
همچنین همان زمان برخیها میگفتند همه کسانی که جنایتهای نازیها را دیدند و سکوت کردند یا خودشان را به آن راه زدند نیز چندان بیگناه نیستند و اگر از نظر حقوقی متهم نباشند، از نظر اخلاقی مسئولند. اما آنان ترسیده بودند و این ترس مجبورشان کرده بود که ساکت بمانند. جنایتهای نازیها را میدیدند، اما این را هم دیده بودند که نازیها با مخالفان و معترضان چه میکنند و از این رو تسلیم آنان شدند. در جنایتهای هیتلر و دارودستهاش سهمی نداشتند، اما کاری هم برای جلوگیری از آنها نکردند. نکوهش این گروه از آلمانیها که تعدادشان بسیار بسیار زیاد بود به کنار، شمار زیادی از مردان هیتلر پیش از پایان رسمی جنگ کشته شدند و چند نفرشان - از جمله خود هیتلر - پس از قطعیشدن شکست آلمان خودکشی کردند. برخی نیز گریختند و در گوشهای پنهان شدند. اما ۲۲ نفر از آنان که بیشترشان در فهرست بدنامترین چهرههای حزب نازی جای میگرفتند به دام افتادند و زندانی شدند.
بررسی اتهامات این ۲۲ نفر و شنیدن صحبتهای آنان در دفاع از خودشان و سرانجام صدور حکم مجازات برای آنها، جریان کلی دادگاههای نورنبرگ بود. البته همزمان و پس از نورنبرگ دادگاههای دیگری هم برگزار و هزاران پرونده شخصی و عمومی مرتبط با اعضای حزب نازی تشکیل شد، اما آنچه در نورنبرگ میگذشت به دلایلی از دادگاههای دیگر مهمتر بود.
جان دانپورت در کتاب «محاکمات نورنبرگ» در توضیح دلایل این اهمیت مینویسد «دادگاه نظامی بینالمللی در تاریخ بیسابقه بود. پیش از این کشورها هیچگاه منابع خود را صرف طلب عدالت جهانی نمیکردند. جنایات، حتی جنایات سازمانیافته و در مقیاس بزرگ، موضوعی ملی تلقی میشد که به کسانی از آنها که آسیب دیده بودند و نه به مردمان دیگر مربوط میشد. بنابراین مجازات جنایتکاران وظیفه خود کشورها بود. این برداشت که ترور، ویرانگری و کشتار در طول جنگ را باید جرایم کیفری به حساب آورد نیز جدید بود... اینک برای نخستین بار دادگاهی مرکب از نمایندگان کشورهای مختلف وظیفه تعقیب و مجازات مُسببان فجایع زمان جنگ را که به تمام جهان مربوط میشد برعهده میگرفت.»
این ۲۲ نفر به نمایندگی از همه مجرمانی که در جنایتهای نازیها دست داشتند و نه فقط در آلمان که در گوشه و کنار دنیا شرارتهای بسیار کرده بودند محاکمه و مجازات میشدند. اما واقعیت این بود که اگر آنان (یعنی نازیها) جنگ را میبُردند یا حداقل به آن شکل خفتبار شکست نمیخوردند و تسلیم نمیشدند، بحث اجرای عدالت درباره آنان منتفی بود. به عبارت دیگر آنان بهای تبهکاری خودشان را میپرداختند، چون بازی را باخته بودند که اگر میبردند، آنان قاضی میشدند و دشمنان شکستخورده خودشان را در جایگاه متهم مینشاندند. اما باختند. بیشترشان به اعدام با طناب دار (نه چنان که میخواستند تیرباران) محکوم شدند و چند نفرشان حکم حبس ابد یا بیستساله و پانزدهساله گرفتند. سه نفر از آنان نیز تبرئه شدند. اعدامیها را دو هفته بعد به دار آویختند و جسدشان را به اردوگاه داخائو بردند و - در همان کورههایی که نازیها برای سوزاندن زندانیان خودشان به کار میبردند - سوزاندند. خاکسترشان را نیز بدون هیچ تشریفاتی در نهری همان نزدیکی ریختند.»