خراسان:برای میهمان ویژه کاترین اشتون
«برای میهمان ویژه کاترین اشتون»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سید محمد اسلامی است که در آن می خوانید؛از اولین روزی که خانم اشتون با پرونده ایران روبرو شد، کمی بیشتر از 4 سال می گذرد. او تا چند ماه دیگر از سمت کنونی اش در اتحادیه اروپا بازنشسته می شود و به تاریخ می پیوندد. با این حال قضاوت تاریخ درباره او و سیاست خارجی اتحادیه اروپا در قبال ایران همیشه وجود خواهد داشت.
خانم کاترین اشتون در آذرماه 1388 هنگامی که به عنوان دومین نماینده عالی سیاست خارجی و امور امنیتی این سمت را از خاویر سولانا تحویل گرفت، برای تشریح سیاست هایش یادداشتی را در روزنامه تایمز چاپ لندن منتشر کرد. او در این یادداشت از دیپلماسی آرام اما فعال اروپا با حضور در میدان بحران های جهانی از جمله خاورمیانه سخن گفت. اشتون در این یادداشت تاکید کرد که اتحادیه اروپا خود را به فشار بر ایران برای کنترل برنامه های هسته ای اش ملزم می داند. خانم اشتون در 4 سال ماموریت خود سیاست اعمال تحریم های ظالمانه علیه مردم ایران را ادامه داد. تا جایی که شدت، حجم و اهمیت تحریم های اتحادیه اروپا علیه ایران در تاریخ این اتحادیه بی سابقه بوده است. به عبارت دیگر اتحادیه اروپا از ابتدای تاسیس تا کنون علیه هیچ کشور یا گروهی، تحریم های این چنینی اعمال نکرده است. براساس گزارش های شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا(ECFR)، در 10 سال گذشته شدت همزبانی و اشتراک نظری که اتحادیه و کشورهای عضو در فشار بر ایران داشته اند، بی سابقه بوده و اتحادیه اروپا همگرایی در فشار بر ایران را یک موفقیت بی سابقه در زمینه سیاست دفاعی و امنیتی مشترک اروپایی (European Security and Defence Policy) اعلام کرده است.
بر همین اساس 2 سال پیش در سال 2012 و در میانه ماموریت خانم اشتون، اتحادیه اروپا بر بخش انرژی ایران متمرکز شد و به طور خاص، واردات نفت از ایران را ممنوع ساخت. صادرات گاز طبیعی، فرآورده های پتروشیمی و تجهیزات و فن آوری های کلیدی بخش نفت، گاز و پتروشیمی نیز تحریم شدند. اتحادیه اروپا تبادلات مالی میان موسسات مالی اروپایی و بانک های ایرانی را نیز محدود کرد. شدت تحریم های اتحادیه اروپا در دوره ماموریت خانم اشتون به حدی است که برخی معتقدند این تحریم ها حتی سختگیرانه تر از تحریم های دولت آمریکا است و از حد تحریم های اعمال شده در شورای امنیت سازمان ملل نیز فراتر رفته است.
با این حال موج حضور دیپلمات های کشورهای اروپایی در همین چند ماه گذشته از توافق ژنو، نشان می دهد که سازوکار سیاست خارجی اتحادیه اروپا به روشنی در تامین منافع اعضای این اتحادیه ناکام بوده است. اروپا در زمینه امنیت در حوزه های تروریسم، مواد مخدر و از همه مهم تر انرژی به همکاری ایران نیاز دارد. از این پس دیپلمات های اروپایی مشتاقانه تلاش می کنند تا در فرار از بحران انرژی به ویژه پس از تنش با روسیه، رتبه از دست رفته شان در بازار ایران را احیا کنند. موضوع دیگری که کاترین اشتون در آن به کمک ایران نیاز دارد، بحران بازگشت شهروندان اروپایی حاضر در نبردهای تروریستی در سوریه است. ترانزیت مواد مخدر از افغانستان به سمت بازارهای پر رونق اروپایی نیز از گذشته تاکنون دغدغه اروپا برای دریافت کمک از ایران بوده است.
با این همه امروز خانم کاترین اشتون میهمان مردم ایران است. او به اصفهان رفته است و در برابر جلوه ای باشکوه از عظمت تمدن ایران اسلامی قرار گرفته است. خانم اشتون می تواند در اصفهان، به کلیسای "وانک" در منطقه جلفا برود و نمونه کم نظیر همزیستی برادرانه هم وطنان مسلمان و مسیحی اصفهانی ما را از نزدیک ببیند. نماینده عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپا همچنین می تواند به محله های کلیمی نشین در اصفهان هم سری بزند. برای ایشان شاید بد نباشد وقتی در میدان نقش جهان قدم می زند، به این فکر کند که سختگیرانه ترین تحریم های تاریخ اتحادیه اروپا از جمله تحریم های دارویی بر چه مردمی و با چه فرهنگی تحمیل شده است.
کاترین اشتون در شرایطی میهمان ما ایرانی هاست که برنامه اقدام مشترک براساس توافق ژنو آغاز شده است و ایران براساس این تعهدات در مسیر اعتمادسازی دوجانبه قرار دارد. با این حال در خوشبینانه ترین حالت کارنامه رفتار اتحادیه اروپا و مسئولان سیاست خارجی این اتحادیه از جمله "هرمان ون رومپوی" رئیس شورای اروپا، "خوزه مانوئل باروسو" رئیس کمیسیون اروپا و خانم "کاترین اشتون" نماینده عالی سیاست خارجی و دفاعی این اتحادیه ما را به یاد جمله معروف نلسون ماندلا می اندازد که گفت: «می بخشیم، اما فراموش نمی کنیم.»
کیهان:آرایشگاه شیطان!
«آرایشگاه شیطان!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می خوانید؛فروشندگان کالای بنجل و به درد نخورو دلال هایی که به خدمت گرفته اند، با هزار ترفند و حیله، سعی در مجاب کردن مشتری به خرید کالای بنجل دارند. این ترفندها انواعی دارد؛ گاه، اوصاف و امتیازاتی به کالای بنجلشان نسبت می دهند که دروغ است! گاهی عیب های آن را پنهان می کنند و گاهی هم مشتری را می ترسانند که اگر این کالا را نخری چنین و چنان می شود و فلان مشکل یا زیان و خسارت برایت پیش می آید! خلاصه آنقدر از این روش ها و حیله های دیگر به کار می برند تا به مخاطبان خود بقبولانند که به این کالا با این اوصاف و مزایا احتیاج مبرم دارد و اگر نخرد، خطری حتمی تهدیدش می کند پس دست به جیب می شود و سرمایه اش را می دهد و کلاغ رنگ شده را به جای قناری می خرد و به خانه می برد! اما با اولین قارقار گوش خراش کلاغ، تازه می فهمد چه کلاه گشادی به سرش رفته و البته پشیمانی سودی ندارد!
این تمثیل، حکایت کسانی است که این روزها قصد دارند کالای بنجل و آرزوی بر زمین مانده خود را به هر قیمتی به ملت ایران تحمیل کنند! خواسته ای که نهایت و پایان آن، تسلیم ملت بزرگ ایران در برابر آمریکاست و چون می دانند که تحمیل منافع بیگانگان به ملت رشید ایران غیرممکن و محال است، دست به حیله می زنند و هر از چندگاه مدام ترفند تازه ای به کار می برند تا به خیال خود گامی به پیش آیند و ذره ای در عزم مردم خلل ایجاد کنند. این همان کاری است که رهبر معظم انقلاب با تعبیر «بزک کردن چهره دشمن» از آن یاد کردند و فرمودند: «یک عده سعی نکنند چهره آمریکا را بزک کنند، آرایش کنند، زشتی ها و وحشت آفرینی ها و خشونت ها را از چهره آمریکا بزدایند و در مقابل ملت ما، به عنوان یک دولت علاقه مند و انسان دوست معرفی کنند. اگر سعی هم بکنند سعی شان بی فایده است.»
تلاش ناکام و رویای تعبیر نشدنی این افراد به روش های گوناگونی انجام می شود که برخی از آنها عبارتند از:
1- گاهی چهره آمریکا را با به کارگیری انواع و اقسام لطایف و ظرایف هنری،
چهره ای اخلاقی و مهربان نشان می دهند. مثلا تلاش آنها برای نجات چند دلفین
به گل نشسته در ساحل را چنان با آب و تاب رسانه ای می کنند، اعزام فلان
هنرپیشه هالیوود به آفریقای گرسنه را در صدر اخبار رسانه شان قرار می دهند،
ساخت یک درمانگاه یا بیمارستان صحرایی در یک کشور محروم و درمان چند بیمار
را در بوق می کنند و... تا به هر زحمتی هست به ما حالی کنند که آمریکا
آنقدر هم که شما می گویید خشن نیست! و این همه کرامت و انسانیت، ذره ای از
کرامات این دولت مهربان است! در این روش، سعی می شود حافظه تاریخی ملت را
پاک کنند و نگذارند کسی گذشته پرجنایت آمریکا را به یاد بیاورد! آنها هرگز
نمی گویند و نمی گذارند رسانه مستقلی هم بگوید که فقر آن مردم گرسنه ای که
فلان هنرپیشه آمریکایی به عنوان سفیر صلح در آنجاست ناشی از جنایت
آمریکاست! نمی گویند بدبختی و بیماری مردمی که برایشان درمانگاه درست کرده
اند، ناشی از بمباران هواپیماهای بدون سرنشین آنهاست و نمی گویند که دست
اندازی آمریکا به ثروت کشورهای محروم و غارت و چپاول آن از سوی حکام دست
نشانده، هرگز با حرکات نمایشی جبران نمی شود و دزدی از مردم و سپس صرف کردن
یک سر سوزن از آن همه دزدی برای بستن دهان غارت شدگان، ترفندی نخ نما و
حیله ای بی اثر است.
2- گاهی به بزرگ نمایی و تبلیغ رفاه و آسایش دشمن روی می آورند و چنان در این مسیر می تازند که گویی بهشت وعده داده شده خدا، همان آمریکاست و هر آدمی باید لااقل آرزوی وصال این بهشت موعود را داشته باشد! صرفنظر از اینکه در هر فرهنگ و ملیت و قومی، ممکن است شاهد درجاتی از رفاه مادی باشیم، این سبک بزرگ نمایی، برای سوق دادن مردم- و به ویژه نسل جوان- به گام زدن در مسیر تعالی نیست و برعکس، در جهت ایجاد حس حقارت و خود کم بینی در مقابل آنها و القای این باور که ما بدون آنها هیچیم و آنها همه چیز دارند و کاش مثل آنها بشویم و...!
اما همین حضرات هرگز از معضلات فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی که سالهاست گریبان آن کشور را گرفته سخن نمی گویند! معضلاتی که به شورش های اجتماعی گوناگون نظیر جنبش اجتماعی و اعتراضی وال استریت- که فریاد اکثریت مردم 99درصدی در مقابل اقلیت بهره مند یک درصدی بود- اشاره ای نمی کنند! راستی اگر آمریکا همان بهشت موعودی است که شما تصویر می کنید، چرا این همه قتل و جنایت و تجاوز در آن است!؟ ممکن است بگویید این فقط یک معضل فرهنگی است پس بگویید چرا با قطع چند ساعته برق و از کار افتادن دوربین ها، فروشگاه های مملو از غذا غارت شده و ساعتی بعد چیزی در آن یافت نمی شود!؟ این علامت رفاه و پیشرفت قبله آمال شماست؟
3- در کنار این روش ها، عده ای برای باز کردن پای دشمن، سعی در تخریب مبانی داخلی مخالفت ما با آمریکا می کنند. تردیدی نیست که روشنگری امام راحل و تبیین مبانی دشمنی ما با آمریکا در کلام مستدل و ماندگار آن عزیز سفر کرده، از محکم ترین برهان های ما و حتی همه ملت های ستمدیده و زجر کشیده از آمریکاست و تا این محکمات و تاکیدات وجود دارد، پای آنها به این کشور باز نخواهد شد. به خصوص که خلف صالح ایشان هم بارها و بارها بر این مبانی تاکید کرده اند. پس چاره چیست!؟ این جاست که عده ای با تحریف نظرات روشن و بی حاشیه امام و بستن پیرایه و دنباله به آن، به زعم خود سعی در متزلزل کردن این مبنای محکم دارند.گاهی از خاطرات خصوصی سخن به میان می آید، گاهی نامه نگاری های شخصی ملاک قرار می گیرد و گاهی نسبت های عجیب دیگر به امام(ره) داده می شود که مثلا ایشان مخالف اعدام فلان کس بوده یا مخالف فلان حرف و شعار و اقدام مردم بوده اند؟ این همه در حالی صورت می گیرد که امام راحل تا آخرین روزهای حیات مبارکشان، بر دشمنی با آمریکا با تکیه بر مبانی دینی و عقلی تاکید و پافشاری داشتند و هرگز سرسوزنی از این موضع عقب نشینی نکردند.
4- افزون بر همه این تلاش ها و البته ناامید از تاثیر آن در عزم پولادین ملت، نمایش چهره ای مقتدر و توانمند از دشمن، نوعی دیگر از اقدامات این جماعت برای تسلیم مردم در برابر آمریکاست. در این شیوه توانمندی های دشمن بیشتر از واقع نشان داده می شود. چه در بعد نظامی و چه در بعد اقتصادی. بدیهی است که یک مدیر مردمی اگر واقع بینانه توانایی دشمن را رصد کند، متناسب با آن برنامه ریزی می کند و خود را برای رویارویی با هر ترفندی آماده می کند؟ اما در تبلیغات طیف مورد اشاره، سخن از واقع بینی نیست! مجریان این روش تلاش دارند که دشمن را به مراتب توانمندتر از آنچه که هست نشان دهند تا ما باور کنیم که تحریم ها اثر کرده و هیچ چاره ای جز تسلیم مطلق و بالا بردن دست ها وجود ندارد! باید بپذیریم که آمریکا در چند دقیقه می تواند تمام زیرساخت های کشور، را از بین ببرد!
و بپذیریم که تحریم حتی جلوی رشد علمی و تحقیقاتی ما را گرفته است! باید این سخنان ناشی از عجز و رعب را پی درپی در سخنرانی های رسمی و در ملأ عام! تکرار کنیم تا مردم مجاب شوند که چاره ای نیست و باید در جامعه جهانی حل و هضم شد و حرمت کدخدا را نگه داشت! و حتی مانور و حرکت نظامی نکرد که به کدخدا بر بخورد و سبب رنجش او بشود! این ادعاها- و در اصل این اوهام- در حالی است که ملت ما هرچه به دست آورده، در سایه ایمان و تلاش و مجاهدت خود در روزهای سخت و تحریم و فشار همه جانبه دشمن برای پشیمان کردن ما از انقلابمان بوده است. بزرگ نمایی قدرت نظامی دشمن در حالی است که افغانستان و عراق، نمونه هایی روشن از این توانمندی پوشالی است، مقاومت یک گروه کوچک از حزب الله بزرگ در لبنان در برابر اسرائیل غاصب و شکست مفتضحانه آنها در جنگ 33 روزه و... ماهیت تهدیدهای نظامی را پیش روی ما گذاشت و تجربه تاریخی و پرافتخار هشت سال دفاع مقدس ، راه بر هرگونه تردید و توهمی بسته است. پس این سخنان، جز جاده صاف کردن و خالی کردن دل مردم- به خیال خام آنها- چه مفهومی دارد؟! گرچه نباید از شناسایی و جدی گرفتن توان دشمن در هیچ عرصه ای غافل شد و در عالم خیال به سر برد اما امروز برخلاف این مدعیان، خود غرب با شگفتی و نگرانی به پیشرفت های علمی و نظامی ما اذعان می کند و همه تلاش خود را برای توقف این روند نورانی و مبارک به کار گرفته است.
این ها تنها چند شگرد دشمن برای آراستن چهره دشمن یا مرعوب کردن مردم و نهایتا پیاده کردن رویای تعبیرنشدنی بازگشت آمریکاست. یقینا ملتی که سخت ترین روزها را با سربلندی پشت سر گذاشته، با این غوغاها میدان را خالی نخواهد کرد چرا که دست دشمن و عوامل داخلی اش برای ما رو شده است.
جمهوری اسلامی:حل ریشه ای مشکلات حقوق بگیران
«حل ریشه ای مشکلات حقوق بگیران»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛اسفندماه هر سال، زمان بحث و گفتگو درباره میزان افزایش حقوق کارگران است. وزارت کار و نمایندگان کارگران و کارفرمایان در جلساتی که لابد به بررسی جوانب امر اختصاص می یابد نقطه نظرهای خود را مطرح می کنند و سرانجام به نتیجه ای می رسند و همان را مبنای حداقل حقوق قرار می دهند و از طریق وزارت کار به مؤسساتی که با قانون کار اداره می شوند ابلاغ می کنند و آن مؤسسات نیز مؤظفند به آن عمل نمایند. هیأت دولت نیز افزایش حقوق کارمندان را مورد بررسی قرار می دهد و به تصمیمی می رسد و با خوشحالی آن را اعلام می کند.
ایرادی به اصل اقدام وجود ندارد، زیرا شرایط کشور در دهه های اخیر که عمدتاً ناشی از عوارض جنگ تحمیلی است بطور طبیعی ایجاب می کرد هر سال حقوق کارگران و کارمندان افزایش یابد تا این دو قشر زحمتکش بتوانند هزینه های زندگی را تأمین کنند. روشن است که زندگی کارگری و کارمندی یک زندگی ساده است و خانواده های کارگری و کارمندی با حداقل ها می سازند و از مواهب مادی زندگی محرومند، ولی مسئولین دولتی نباید تسلیم شرایط تحمیل شده به کشور باشند و تابع متغیرهائی شوند که آنها را و عموم مردم را به دنبال خود می کشاند. دولتمردان باید اقتصاد کشور را بگونه ای سامان دهی کنند که مردم بتوانند برای آینده خود برنامه ریزی نمایند و حوادث را تسلیم خود کنند نه اینکه خودشان مجبور شوند تسلیم حوادث باشند. برای رسیدن به این نقطه مطلوب، اهتمام به این موارد باید مورد نظر دولتمردان جدید باشد.
1- دولت یازدهم باید قبل از هر چیز به ثبات اقتصادی کشور بیاندیشد و راهکارهائی را برای رسیدن به این هدف مهم پیدا کند. اینکه هر سال 15 یا 20 یا 30 درصد بر حقوق های کارگران و کارمندان اضافه شود و به همین میزان، قیمت کالاها و خدمات افزایش یابد، داستان تکراری ملال آوری است که قشر حقوق بگیر را به دنبال خود می کشاند و به آنها اجازه سر و سامان دادن به زندگی خود را نمی دهد. این تسلسل، قابل دوام نیست و تنها با برقرار کردن ثبات اقتصادی است که می توان به این وضعیت ناخوشایند خاتمه داد. دولت یازدهم که قصد دارد مشکلات اقتصادی را حل کند و به این وضعیت بی ثبات پایان دهد، باید به جای ادامه رویه دولت های گذشته بیش از هر چیز به ایجاد ثبات اقتصادی همت بگمارد.
2- دولت، برای تصمیم گرفتن در زمینه افزایش حقوق کارگران باید به عوارض منفی آن نیز توجه نماید. یکی از این عوارض منفی، مشکلاتی است که برای کارفرمایان پدید می آید. وقتی حقوق کارگران مثلا 20 درصد افزایش می یابد، پرداخت این افزوده برعهده کارفرمایان است و کارفرمایان نیز همین مبلغ را باضافه مالیات، بیمه و سایر هزینه های مرتبط با این افزایش بر قیمت کالاهای تولیدی خود اضافه و آن را بر مشتریان تحمیل می کنند. این اقدام اگر موجب کم شدن فروش کالاهای تولیدی نشود، مردم را با عدم تعادل قیمت ها مواجه می کند. اما آن دسته از کارفرمایان که نتوانند قیمت ها را متناسب با حقوق ها افزایش دهند، مجبور می شوند در مورد تعداد کارگران و کارکنان زیرمجموعه خود تجدیدنظر کنند و به تعدیل نیرو پناه ببرند. این اقدام، به جذب نیرو لطمه می زند و میزان بیکاری را افزایش می دهد.
دولت نیز بودجه افزایش حقوق کارمندان خود را از طریق افزایش قیمت حامل های انرژی، مالیات و خدمات تأمین می کند که آن نیز عوارض منفی تورمی دارد. قطعاً این عوارض منفی برای کشور و ملت، خسران بزرگی است و مشکلات زیادی نیز برای دولت پدید می آورد. بنابر این، دولت باید به جای ادامه این رویه زیانبار، راهی برای حل ریشه ای مشکلات کارمندان و کارگران پیدا کند.
3ـ وضعیت مطلوب برای آحاد مردم در امرار معاش، تأمین مسکن وسایر نیازمندی های زندگی اینست که بتوانند برای آینده زندگی خود برنامه ریزی دقیق کنند. این مطلوب فقط هنگامی تأمین خواهد شد که اولا هزینه های سالانه زندگی شهروندان با درآمدهای آنها همخوانی داشته باشد، ثانیاً دخل و خرج ها همواره قابل پیش بینی باشند و ثالثاً قیمت ها دچار نوسان و افزایش های ناگهانی نباشند. فقط در چنین وضعیتی است که می توان برای آینده زندگی برنامه ریزی کرد. خانواده ای را در نظر بگیرید که علاوه بر هزینه های معمولی، والدین در آستانه شوهر دادن دختران یا داماد کردن پسران خود می باشند. تأمین هزینه های چنین اقداماتی به پس انداز نیاز دارد و داشتن پس انداز نیز فقط در صورتی میسر است که دخل و خرج ها دارای همخوانی باشند و هزینه های سرسام آور، خانواده ها را دچار ناتوانی نکنند.
هنگامی که در اثر شدت کاهش ارزش پول و سایر عوارض منفی اقتصادی هیچکس نمی داند در چند روز آینده چه اتفاقی خواهد افتاد، مردم چگونه می توانند پس انداز داشته باشند و نیازهای فوق العاده زندگی را تأمین نمایند؟ حوادث غیرقابل پیش بینی، بیماری و سایر موارد اضطراری این مشکل را حادتر می کنند و وخامت اوضاع خانواده های اقشار حقوق بگیر را افزایش می دهند.
با توجه به این واقعیت ها، تنها راه حل مشکلات اقشار حقوق بگیر اینست که دولت تلاش کند بی ثباتی اقتصادی را از بین ببرد و از این طریق امکان برنامه ریزی جهت تأمین آینده را برای اقشار ضعیف به ویژه کارمندان و کارگران محقق سازد. در اینکه در شرایط بی ثباتی اقتصادی باید با افزایش حقوق اقشار کارمند و کارگر مشکلات مقطعی آنها حل شود، تردیدی وجود ندارد. ولی راه درست اینست که دولت برای ایجاد ثبات اقتصادی تلاش کند به جای تسکین موقتی این درد، آن را به صورت ریشه ای و همیشگی درمان نماید.
رسالت:دولت در سایه و توطئه فرهنگی
«دولت در سایه و توطئه فرهنگی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که ر آن می خوانید؛پنج شنبه گذشته مقام معظم رهبری در دیدار با رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان، تحلیلی جامع از شرایط کنونی کشور و جهان ارائه کردند و باصدور دوازده فرمان، مردم و مسئولان را به توجه و اجرای این فرامین دعوت فرمودند. به نظر می رسد مرکز ثقل این بیانات و آنچه که برای تحقق کامل این رهنمودها بیش از همه اهمیت و کارگشایی دارد، توجه به فرهنگ دینی و انقلابی است که انقلاب اسلامی براساس آن بنیان گذاشته شده است چنانکه معظم له نیز درباره وضعیت مسائل فرهنگی در شرایط فعلی، دردمندانه بیان فرمودند که:
"من هم از مسائل فرهنگی نگرانم و در این نگرانی نمایندگان خبرگان سهیم.
دولت به این موضوع توجه کند و مسئولان فرهنگی هم باید توجه داشته باشند که
چه می کنند، در مسائل فرهنگی نمی توان بی ملاحظگی کرد."
واقعیت آن است که این روزها مردم ما قرائن و شواهدی را مشاهده می کنند که
به نگرانی آنان در زمینه تکرار برخی حوادث تلخ فرهنگ ستیز و حریم شکن گذشته
دامن می زند و هنجارشکنی هایی نظیر شعار راهپیمایی علیه خدا و اسائه ادب
به ساحت قدسی ولیعصر (عج) و اهانت به مراسم و نمادهای عزاداری حضرت
سیدالشهدا و جفا به امام خمینی (ره) را تداعی می کند. از قرائن و شواهد
چنین برمی آید که بقایای جریانات شکست خورده در توطئه ها و فتنه های گذشته
حاشیه امنی یافته اند و "دولت در سایه ای" تشکیل داده اند تا با استفاده از
نفوذ خویش در برخی دولتمردان و جامعه، اهداف شوم و براندازانه خود را
پیگیری کنند.
اگر چه در میان گردانندگان این دولت در سایه، تفاوت هایی را از نظر دیدگاه و اهداف می توان مشاهده کرد اما فصل مشترک جملگی را باید در این واقعیت تاسف آور جویا شد که آنان کافران را به عنوان دوست و سرپرست خود، جایگزین مومنان کرده اند و عزت حقیقی را که فقط از آن خداوند متعال است، نزد کفار و سردمداران نظام سلطه جهانی جستجو می کنند. (1) هر چند برخی از آنان ممکن است به ظواهر ارزش های دینی پایبند باشند.
پیامد این دوگانگی، مجموعه ای از هنجارشکنی ها و بدعت های فرهنگی در دو
عرصه سیاست داخلی و خارجی است. در عرصه سیاست خارجی، چراغ سبز نشان دادن به
دشمن، سکوت در برابر برخوردهای تحقیرآمیز آمریکا و اسرائیل، شبیه سازی
ایران و اوکراین، ارتباط و دیدار و گفتگوهای پنهان با آمریکا از جمله تلاش
های این افراد خودباخته است.
در عرصه داخلی هم، سیاه نمایی اوضاع کشور، تضعیف روحیه دولتمردان و مردم و
ترسانیدن آنان از دشمن، کمرنگ کردن مرز کفر و ایمان، تضعیف غیرت دینی و
ترویج اباحه گری، شکستن حرمت مقدسات، بی تفاوتی نسبت به هجوم به شاخصه های
استقلال کشور تبلیغ فرهنگ دشمن، تلاش برای تغییر ذائقه فرهنگی مردم از
اسلام به کفر، تلاش برای ایجاد اختلاف بین اقوام و مذاهب، ناچیز انگاشتن
دستاوردهای علمی کشور بخصوص دستاوردهای دانشمندان شهید، نمونه هایی از
توطئه های فرهنگ ستیزانه دولت در سایه است.
شبکه دولت در سایه، با برنامه ریزی تشکیلاتی می کوشد مانع توجه دولت به مشکلات اساسی مردم بخصوص مشکلات اقتصادی و معیشتی آنان شود و در مقابل تلاش می کند با طرح مسائل و موضوعات غیرضروری و انحرافی از قبیل دفاع از حقوق فرقه های "ضاله" از زبان برخی وابستگان تریبون دار خود، چنین وانمود کند که دولت سرگرم بازی های سیاسی و دغدغه های روشنفکر مابانه و اشرافی و دردهای بی دردی خود می باشد و مدیریتی جهادی برای کاهش مشکلات معیشتی مردم اعمال نمی کند.
همچنین تحقیر نیروهای مومن، بخصوص نسل جوان و متدین و کارشکنی در زمینه حضور و بالندگی آنان از طرفی و میدان دادن به افراد خودباخته و خود فروخته از طرف دیگر نیز، از جمله سیاست های دولت در سایه است. در عرصه رسانه ای هم این شبکه تلاش می کند با برداشتن فیلترینگ در فضای مجازی، زبان دشمن را در جامعه ما درازتر کند و یا بار دیگر به روزنامه های زنجیره ای میدان تنش آفرینی بدهد و در حوزه کتاب هم امکانات نظامی اسلامی را در خدمت متاخرین و متقدمینی به کار بگیرد که عمر و قلم خویش را در جهت مقابله با فرهنگ اسلامی و باورهای ملت ایران تلف کرده اند و با انکار ضروریات دین مقدس اسلام و اسائه ادب و باورهای اعتقادی سیاسی مردم، ثابت کرده اند که دیدگاه هایشان با فرهنگ مردم ایران کمترین سنخیتی ندارد. در گستره فیلم و سینما هم تلاش دولت در سایه، منزوی ساختن فیلم های ارزش مدار است اما از فیلم هایی حمایت می کند که خیانت زن و شوهر به یکدیگر، یا صرف مشروبات الکلی و یا ترسیم چهره ای سیاه از جامعه ایران، در آن به نمایش گذاشته می شود تا مبادا در تحقیر ملت ایران از عوامل صهیونیست هالیوود عقب بماند.
در عرصه مدیریت، سیاست دولت در سایه، تلاش برای احیای کانون های صنفی منحله است و در عین حال برای حذف مدیران کارشناس و متدین و خدوم کوشش می کند تا زمینه را برای انتصاب افراد غوغا سالاری فراهم سازد که از مدیریت به عنوان فرصتی برای ایجاد تشنج در جامعه سوءاستفاده می کنند.
قابل توجه آنکه یکی از مهم ترین توطئه های دولت در سایه، طراحی کودتای خزنده و نرم از درون نظام است و نقشه هایی برای نفوذ افراد وابسته به خود در مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی و پست های کلیدی مدیریتی در سر می پروراند.
البته ملت سرافراز ایران، طی 35 سال گذشته در کوره مبارزه با دشمن هر روز آبدیده تر شده است و امروز نیز هوشیارانه روند حرکت خزنده دولت در سایه را زیر نظر دارد و انتظارش از روسای محترم قوا و بخصوص ریاست محترم جمهور و اعضای محترم هیئت دولت، آن است که با توجه به هشدار همیشگی مقام معظم رهبری در زمینه ضرورت پاسداری از فرهنگ اسلامی و ارزش های دینی و ملی، منشور دوازده گانه معظم له را مورد توجه خاص قرار دهند و هیئت دولت آن را دستور کار چند جلسه خود قرار دهد و برای عملیاتی شدن این رهنمودها، تدابیر ویژه بیندیشند و بخصوص هیئتی را برای رصد کردن توطئه های "دولت در سایه" و مقابله با نفوذش، مامور نماید.
پی نوشت:
1- الذین یتخذون الکافرین اولیا من دون المومنین. ایبتغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعا (آیه 139 سوره نسا)
قدس:دو پرونده مهم اشتون
«دو پرونده مهم اشتون»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم آرش خلیل خانه است که در آن می خوانید؛شاید انتظارات و بویژه توقع رسانه ها از نخستین و مهمترین دیدارهای کاترین اشتون مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در تهران با حسن روحانی و محمد جواد ظریف بیش از انرژی مثبت کم سویی بود که پس از این دیدارها و گفت و گوها می شد حس کرد.
اگر چه بارونس بریتانیایی حداقل در دیدار با رئیس جمهور گفت که با پیام حسن نیت 28 کشور اروپایی به تهران آمده و سفرش را آغازی برای توسعه همکاریها میان ایران و اتحادیه اروپایی توصیف کرد، اما آنجا که میدان طرح و پیگیری جدی تر این اهداف است، یعنی در حوزه عمل دستگاه دیپلماسی، دیدار و مصاحبه مشترک او با محمد جواد ظریف حال و هوای دیگری داشت و بیش از آنکه حول روابط ایران و اتحادیه سیر کند، به خط و نشانها در حوزه مذاکرات هسته ای گذشت.
البته اگر همان قاعده «مذاکرات جدی همیشه محرمانه می ماند» در مورد این گفت و گوها صدق کرده باشد، می توان امیدوار بود که کلی گویی دو طرف و در واقع سکوت آنها درباره مسایل طرح شده درباره روابط اتحادیه و ایران جدی است و دوطرف عزم آن را دارند تا این مسأله را به دور از فشارها و کارشکنی هایی که ممکن است از خارج اعمال شوند، دنبال کنند.
در این میان به نظر می رسد، حسن روحانی خوشبینانه ترین دیدگاه را نسبت به سفر اشتون و تغییر در سطح روابط اقتصادی و سیاسی ایران و اتحادیه اروپا ابراز داشت.
رئیس جمهور دیروز به کاترین اشتون گفت که سفر وی به تهران را به عنوان اراده اتحادیه اروپا در یک حرکت جدید تلقی می کند.
اشتون هم تأکید کرد: این نخستین فرصتی است که در خصوص مسأله ای غیر از موضوع هسته ای با مقامهای ایران گفت و گو می کنم و این آغازی برای توسعه همکاری ها میان ایران و اتحادیه اروپایی است. هر چند نباید فراموش کرد سفر اشتون به ایران در واپسین ماه های حضور او در کسوت مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپا صورت می گیرد و بارونس بریتانیایی تا چهار ماه دیگر دوره مأموریتش به پایان می رسد و این مسؤولیت را به دیپلمات دیگری از قاره سبز واگذار خواهد کرد.
از این رو حداقل می توان امیدوار بود و البته نشانه هایی هم وجود دارد که وی مایل و بلکه مشتاق است تا در این چند ماه باقی مانده، دو پرونده «برنامه هسته ای ایران» و «احیای روابط اتحادیه اروپا با ایران» را به سکوی جدیدی برساند و این موفقیت را در آخرین برگهای کارنامه خود به عنوان وزیر خارجه اتحادیه اروپا ثبت کند.
تهران امروز:سفری با دو ماموریت
«سفری با دو ماموریت»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حشمت الله فلاحت پیشه است که در آن می خوانید؛سفر کاترین اشتون به تهران را می توان به عنوان یک ماموریت دو سویه در نظر گرفت از یکسو اشتون به عنوان مسئول گروه 5+1 در مذاکرات هسته ای به ایران شناخته می شود که براساس این مسئولیت گفت وگوهایی درباره مذاکرات را با مسئولان ایرانی برگزار کرده است که آخرین دور از این گفت و گوها به توافق موقت هسته ای ژنو بین ایران و گروه 5+1 منجر شد و در حال حاضر هم گفت و گوها برای توافق جامع نهایی و بلندمدت هسته ای بین دوطرف درجریان است.
اما از سوی دیگر اشتون به عنوان مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به ایران سفر کرده است که ظاهرا سفرش به ایران از این جنبه مورد توجه بیشتری از سوی رسانه ها قرار گرفته است.چرا که اتحادیه اروپا تا انتهای دهه 1990 میلادی در برابر سیاست های فرامرزی آمریکا مقاومت نشان داد اما سرانجام در شرایطی قرار گرفت که این قوانین را پذیرفت قوانینی که براساس آن آمریکا ایران را مورد تحریم های اقتصادی قرار داد و با توجه به شرایط ایران و موقعیت جغرافیایی آن اتحادیه اروپا بیش از هر کشور دیگری از تحریم های ایران ضرر کرد.
در واقع آمریکا با صدور قطعنامه های تحریمی علیه ایران عملا بیشترین آسیب را به اتحادیه اروپا وارد کرد.که در نهایت اینگونه متضرر شدن اروپایی ها باعث ایجاد چالش هایی در روابط اروپا و آمریکا شد که اوج این چالش ها را درزمان توافق ژنو و برداشته شدن برخی از تحریم ها و استقبال شرکت های اروپایی برای تجارت با ایران شاهد بودیم.
در شرایط کنونی به نظر می رسد کاترین اشتون تحت فشارهایی از سوی اتحادیه اروپا قرار گرفته باشد که بر اساس آن وی باید تلاش کند روابط تجاری ایران و اروپا به دوران قبل از دهه نود برگردد.از سوی دیگر باید به این نکته توجه داشت که در همان دهه نود نیز روابط تجاری ایران و اروپا با برخی چالش ها مواجه بود که به عنوان دخالت در امور داخلی ایران تعبیر می شد.این اقدامات اروپایی ها تحت عنوان گفت وگوهای انتقادی مطرح می شد.
اکنون اتحادیه اروپا تلاش می کند از شرایط به وجود آمده استفاده کند و از شرایط جدیدی که به وجود آمده است نهایت استفاده را ببرد و از رقبا عقب نماند.اما نکته ای که باید از سوی دولتمردان ایرانی مورد توجه قرار گیرد این است که با توجه به اینکه در این دور از تعاملات نیز بحث هایی مطرح شده که به امور داخلی ایران مربوط می شود و با توجه به اینکه اروپایی ها شرایط چندانی برای پیگیری چنین بحث هایی ندارند و منافع اقتصادی شان اهمیت بیشتری دارد،به همین دلیل سیاستمداران ما نباید اجازه بدهند شرایطی به وجود بیاید که آنها بخواهند چنین موضوعاتی را دنبال کنند.چرا که شکل گیری چنین شرایطی باعث می شود موانع تازه ای در روابط تجاری ایران و اروپا شکل بگیرد.
سیاست روز:بازی جدید عربستان
«بازی جدید عربستان»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن می خوانید؛خاندان آل سعود که در درون با جنگ قدرت میان شاهزادگان و در عرصه جهانی نیز با شکست های گسترده ای مواجه شده در حوزه اجتماعی و مردمی نیز شرایط نابسامانی را سپری می کند. مردم عربستان از سه سال پیش برای احقاق حقوق خویش اعتراض های مسالمت آمیزی را آغاز کرده اند که پاسخ آل سعود به آنها سرکوب و بازداشت بوده است. عفو بین الملل از وجود ۳۰ هزار زندانی سیاسی در زندان های آل سعود خبر داده اند.
بررسی کارنامه سه ساله عرصه داخلی عربستان به ویژه منطقه شرقیه و عوامیه، نشانگر ناتوانی آل سعود در برابر اعتراض های مردمی است که با سانسورهای گسترده خبری و حمایت های غرب به دنبال پنهان سازی آن است. این حقیقت زمانی آشکارتر می شود که ریاض ابزارهای جدید سرکوب مردم را به کار گرفته است. بخشی از این تحرکات را تصویب قانون مبارزه با تروریسم تشکیل می دهد. براساس این طرح هر فردی که به حمایت از گروه های تروریستی در داخل و خارج عربستان بپردازد به ۲۰ سال زندان محکوم می شود.
هر چند که ریاض با این اقدام به دنبال کم رنگ نشان دادن نقش خود در سوریه و ناامنی های منطقه است اما در ورای آن طرح سرکوب مردم را نیز اجرا می سازد.
نکته قابل توجه در این عرصه پخش تصاویر و اعتراف های افرادی است که ادعا می شود از سوریه به عربستان بازگشته اند. آل سعود چنان عنوان می کند که در عرصه مبارزه با تروریسم قرار دارد و با این ادعا نیز سرکوب مردم را اجرایی می سازد. نکته دیگر در سرکوب گری جدید آل سعود را قرار دادن نام اخوان المسلمین در لیست گروه های تروریستی تشکیل می دهد. ریاض با این اقدام از یک سو تلاش دارد تا دخالت های خود در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و شمال آفریقا را توجیه نماید و از سوی دیگر با نام مبارزه با اخوان سرکوب مردم را اجرایی می سازد. همزمان با عربستان کشورهای مصر، بحرین، امارات نیز اخوان را در لیست تروریست ها قرار داده اند تا مهر تاییدی باشد بر سرکوب گری های آل سعود به نام مبارزه با اخوان.
چالش های جدید میان قطر و عربستان نیز در حالی روی داده که آل سعود از این ماجرا نیز برای اهداف داخلی بهره می گیرد. آنها با ادعای مقابله با دخالت های قطر برآنند تا سرکوب و بازداشت مردم را توجیه نمایند. مجموع این تحرکات هر چند که در ظاهر قدرت آل سعود را نشان می دهد اما رویکرد آنان به ابزارهای جدید سرکوب نشانه ای به ناتوانی آنان در برابر اراده مردم است که جوسازی رسانه ای و تحرکات حاشیه ای به دنبال پنهان سازی آن می باشند.
آفرینش:نگرش منفعت محور را خط قرمز خود کنیم
«نگرش منفعت محور را خط قرمز خود کنیم»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛آنچه موجب می شود که "دوست و دشمن دائمی" در روابط بین الملل وجود نداشته باشد، و حکومت ها درمقاطع مختلف رویکردهای متفاوت ازخود نشان دهند، بحث "منافع" می باشد.
براساس همین رویکرد سیاست خارجی ایران نیز قابلیت و پتانسیل انعطاف پذیر بودن را در چند ماه گذشته از خود نشان داده است. اما آنچه هنوز برای برخی سیاسیون ما به عنوان یک اصل درسیاست خارجی تفهیم نشده، ارجحیت منافع ملی بردیگر مسائلی همچون گرایشات و نقطه نظرات حزبی و سیاسی است.
با حضور کاترین اشتون مسول سیاست خارجی اتحادیه اروپا درتهران و دیدار با مقامات کشورمان، شاهد جبهه گیری های مختلف از طیف های سیاسی بودیم که به زعم هرکدام نحوه موضع گیری وزارت خارجه درتعامل باغرب حاوی پیام هایی بود. برخی معتقدند که تعامل باغرب سرمنشا تمام مشکلات می باشد و هرگونه ارتباط را به منزله تسلیم و بی توجهی به ارزش ها تلقی می کنند. ازسوی دیگر برخی طیف های سیاسی این حضورمقامات غربی در ایران را بهترین راه حل برای رفع مشکلات و نوش داروی بسیاری از معضلات داخلی می دانند.
اما آنچه همیشه دربرخوردهای ما باعث متضرر شدن کشور وملت گردیده، نگاه یکسو و صرفاً حزبی به مسائل و رخ دادهای داخلی و خارجی بوده است. درحالی که الویت سیاست خارجی ما باید بحث منافع ملی باشد و منتقدان و موافقان آن نیز باید برمحور این موضوع اظهارنظر کنند.
درحال حاضرپرونده هسته ای ایران به توافقی دوجانبه با غرب دست یافته است. جدای ازاینکه ابهامات بسیاری درباره این توافق وجود دارد، اما برادعای مقامات کشورمان اعتماد می کنیم و درمقطع فعلی آن را امری مثبت می شماریم تابعد...! اما ضرورت نگاه ما به غرب نباید صرفاً درجهت همراهی برای جذب نظرآنها باشد. بلکه نیاز امروز کشور ما در تحولات جهانی بحث اعتماد سازی و ساختن وجهه ای مثبت از ایران به عنوان کشوری متمدن و صلح جو می باشد. درگام بعدی ما باید قدرت دیپلماتیک خود را تاحدی ارتقا دهیم که کشورهای دیگر در رابطه با ایران منافع کشورمان را مد نظر قرار ندهند و احتمالا از ادبیات دستوری استفاده نکنند.
درسخنان دیروز اشتون جمله ای بیان شد که نشان از زبدگی و بابرنامه بودن وی به عنوان یک سیاستمداربین المللی داشت. او درسخنان خود درجمع خبرنگاران ابراز داشت که "هیچ تضمینی برای موفقیت مذاکرات وجود ندارد". البته این جمله دست مایه ای برای برخی گرایشات مشخص سیاسی شد تا برعملکرد تیم مذاکره بتازند و اقدامات آنها را برخلاف منافع ملی قلمداد کنند!. اما واقعیت این است که اشتون درکلام خود به صراحت بحث منافع را مورد اشاره قرارداد و نشانی از خصومت دربیان وی نبود.
اما رویکرد ما همواره به این رویه غرب با نگرشی افراطی همراه بوده است. درحالی که مانیز باید با منطق و اصول احترام متقابل منافع ملی خود را برای آنها توجیه کنیم. ما باید با طرز رفتارخود به غرب و دیگر کشورهای منطقه بفهمانیم که باید درعرصه بین الملل منافع متقابل و دوسویه مد نظر باشد تا سطح روابط حفظ و ارتقا یابد.
اینطور نیست که ما حضور اشتون یا دیگر مقامات غربی را به منزله وادادگی سیاست خارجی کشور درمقابل غرب دانسته و یا افزایش تعاملات را راهگشای تمام مشکلات قلمداد کنیم. بلکه نیاز کشور درابتدا بحث اعتمادسازی و بازتعریف وجهه مکدر شده کشور بوده و در گام بعدی باید منافع ملی خود را برای دیگر کشورها معین کنیم، تا خط قرمزی برای زیاده خواهی ها و منافع یک طرفه غرب ترسیم گردد.
پس ازتحریر:
مشکل کشورما این است که احزاب سیاسی ازدل مردم نیستند، بلکه ساخته شده ازوالیان قدرت وثروت می باشند. اگر این چنین نبود حداقل برسرمسائل سیاست خارجی که جز منفعت کشور چیزی مد نظر نخواهد بود، وحدت رویه داشتیم، نه دغدغه منافع!.
حمایت:برخورد انسانی با زندانیان راهبرد شرعی و قانونی
«برخورد انسانی با زندانیان راهبرد شرعی و قانونی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می خوانید؛رییس محترم قوه قضاییه طی بخشنامه ای به دادستانهای سراسر کشور شرایط بهره مندی زندانیان از تسهیلات ویژه نوروز را اعلام کردند.
آن گونه که در متن این ابلاغیه آمده است طیف وسیعی از زندانیان در سراسر کشور این امکان را پیدا می کنند تا در تعطیلات نوروزی در کنار خانواده های خود باشند و بار دیگر از نزدیک احساس کنند که پیوستگی با جامعه و دوری از خلاف ها و ارتکاب جرایم چه زیبایی هایی دارد و چرا باید حتماً از دوره تحمل زندان تنبّه لازم را برد تا دیگر هیچگاه خلاف ها تکرار نشود و حقوق شخصی یا جمعی دیگران مورد نقض و تجاوز قرار نگیرد.
در بخشنامه رییس محترم قوه قضاییه افرادی از بهره مندی از این مرخصی محروم مانده اند از قبیل مرتکبان جرایم سازمان یافته و باندی، مجرمان به جاسوسی و اقدام علیه امنیت، سارقان و قاچاقچیان مواد مخدر و مواردی از این قبیل. این مجرمان قطعاً از این محرومیت باید درس بگیرند که دیگر با اتمام دوره تحمل کیفر مرتکب هیچ خلافی نشوند تا این همه سختی دوری از خانواده وجامعه را متحمل نشوند.
موارد پیش بینی شده در بخشنامه رییس قوه قضاییه همانند بخشنامه های مشابه سنوات گذشته در واقع هم به حقوق فرد مجرم توجه دارد و هم به حقوق جامعه. این بخشنامه و موارد مشابه، در واقع جلوه هایی از راهبردهای قانونی جمهوری اسلامی و نگرش دینی ما به زندانیان را نشان می دهد.
برابر راهبردهای شرعی و قانونی کشورمان، بازداشتی و زندانی اگرچه برابر قانون محکوم به محرومیت از آزادی شده است اما او نیز صاحب حق است وهیچ کس نمی تواند حقوق انسانی او را نقض کند.قانون اساسی در اصل 39 به صراحت اعلام داشته که «هتک حرمت وحیثیت کسی که به حکم قانون بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع وموجب مجازات است».
حیثیت وحرمت فرد گستره وسیعی هستند که هم ابعاد جسمی و هم ابعاد روحی و روانی افراد را در بر می گیرند. این تاکید بر ضرورت صیانت از کرامت انسانی هر فرد بازداشتی و زندانی، برابر اندیشه اسلامی امری غیر قابل نقض است که بارها از سوی ائمه معصومین علیهم السلام مورد تاکید واقع شده است.
تاکیدات اسلام در زمانی انجام شده و در دوره ای بر زندان زدایی وشخصی بودن مجازات ها تاکید شده که هنوز خبری از اسناد حقوق بشری کنونی در حیطه رعایت حقوق زندانیان نبوده و اکثر برخوردها در فرهنگ های مختلف آن زمان با زندانیان، بسیار غیر انسانی و وحشیانه صورت می گرفته است.
اگر از نگرش محبت آمیز اسلام به زندانیان و سیره معصومین(ع )در گذریم، در حال حاضر نظام قانونی ما راهبرد برخورد انسانی با زندانی و نه خرد کردن و زجر دادن زندانیان (مانند برخی سیستم های زندانبانی برخی را به شکل های مختلف مورد توجه قرار داده است. در آیین نامه اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی مصادیق متعدد حقوق زندانیان به تفصیل بیان گردیده آن گونه که اگر یک یا چند زندانبان این مقررات را نقض کنند برابر قانون مجازات اسلامی مستحق کیفر خواهند بود چرا که حقوق قانونی دیگران را نقض نموده اند.
علاوه براین موضوع لازم است به چند نکته اشاره شود.اول اینکه نباید فراموش کنیم که تعداد مجرمان به نسبت جمعیت کشورمان تعداد بالایی است که همین امر باعث می شوند تا تعداد زندانیان نیز کم نباشند؛ خصوصاً ارتکاب جرام مواد مخدر مصیبتی است که نمی توان به راحتی از جمعیت کیفری کشور خارج کرد.
برای حل این معضل که در واقع مسسب اصلی تراکم جمعیت در زندان ها و عدم تناسب امکانات با مقدورات با نیازهای اصلاحی زندانیان است باید فکری اساسی اندیشید تا فرایند پیشگیری از جرم در کشور به کیفیتی انجام پذیرد که روز به روز تعداد ارتکاب جرائم کمتر شود.گرچه دستگاه قضایی در سال های اخیر اقدامات ارزشمندی را در این خصوص انجام داده است .
دوم اینکه لازم است در اطلاع رسانی به موقع و مناسب تلاش های مثبت و قابل توجه نظام زندان بانی جمهوری اسلامی اقدامات قابل توجهی انجام پذیرد تا مخاطبان داخلی و خارجی دریابند که نظام زندان بانی ایران با لحاظ چه معیارهای کرامت بخشی اداره می شود.
سوم اینکه لازم است در خصوص برخی زندانیان مشخص که نگاه های جهانی بیشتر متوجه آنهاست که عمدتا زندانیان دارای شخصیت سیاسی اجتماعی و مجرم در حیطه جرایم علیه حاکمیت است، دقت و احتیاط بیشتری معمول شود تا ضمن رعایت شفافیت وضعیت آنها از حیث رعایت حقوق انسانی، این امکان برای برخی مخالفان کشور و دستگاه های تبلیغی آنها فراهم نیاید که وانمود کنند این گونه زندانیان زیر فشار و برخورد نامناسب قرار می گیرند.
چهارم اینکه لازم است قضات محترم محاکم مختلف نظارت بیشتری بر عملکردهای
خود از جهت ارجاع افراد به عنوان بازداشتی و تحت قرار اعمال کنند تا برخی
خبرهای منفی دیگر تکرار نشود و آخر اینکه آموزش زندانبانان و ارتقای فرهنگ
رفتاری وصبوری زندانبانان حرفه ای همواره مانند آن چه در حال انجام است
ادامه داشته باشد.
امید آنکه روز به روز نظام زندان بانی ما ارتقا یابد. اقداماتی شبیه
بخشنامه اخیر رییس قوه قضاییه در حیطه زندانها آشکار می کنند که تا چه
اندازه مسئولان کشور رعایت حقوق زندانیان و امتیازات ذی ربط در جهت اصلاح
را امری راهبردی و مستمر می بینند نه تاکتیکی و زود گذر.
شرق:اشتون و تحریم های غیرانسانی
«اشتون و تحریم های غیرانسانی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم یوسف مولایی است که در آن می خوانید؛سفر خانم کاترین اشتون، هماهنگ کننده سیاست خارجی کشورهای عضو اتحادیه اروپا، شاخص مهمی در ارزیابی میزان موفقیت سیاست خارجی دولت یازدهم است. توجه و کنجکاوی کارشناسان مسایل منطقه ای و بین المللی را به خود جلب می کند و قطعا بازتاب جهانی گسترده ای خواهد داشت. در برنامه مذاکرات خانم اشتون با مقامات ایرانی همان طور که عرف دیپلمات های اروپایی است، مسایل حقوق بشر ایران نیز گنجانده شده است. به عنوان فعال حقوق بشر، طرح مسایل حقوق بشری با رعایت حق حاکمیت ملی و اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها را سازنده تلقی کرده و فرصتی برای تقویت پایه های صلح جهانی می دانم.
مقامات غربی با وجود شور و هیجان زیادی که در طرح مسایل حقوق بشری در خود نشان می دهند، آنجا که پای عمل پیش می آید، اصول حقوق بشر را یکجا پای منافع سیاسی و اقتصادی خود قربانی می کنند. وقتی موضوع قراردادهای نفتی و فروش اسلحه و صدور کالا و خدمات به کشورهایی همچون عربستان مطرح می شود در آنجا گفتمان حقوق بشر به عنوان گفتمان مزاحم و غیرسازنده تلقی شده و به راحتی و سادگی کنار گذاشته می شود. تحریم های اعمالی علیه رژیم صدام حسین هزاران کودک بی گناه را به علت سوءتغذیه و بهداشت به کام مرگ فرستاد و بیماران و سالمندان زیادی به خاطر عدم دسترسی به دارو و درمان جان باختند یا به صورت اسفباری زندگی پر از محنت و بدون طراوتی را تحمل کردند. تحریم های اعمالی علیه ایران هرچند بعضا با پسوند هوشمندانه ای صورت گرفت ولی در عمل با نقض آشکار و فاحش حقوق بشر همراه شد. از جمله انسان های زیادی در سوانح هوایی و جاده ای جان خود را از دست دادند که یکی از دلایل عمده آن عدم رعایت استانداردهای ایمنی در ناوگان حمل ونقل هوایی و جاده ای بود که مسوولیت آن مستقیما متوجه دولت هایی است که با تحریم صنعت حمل ونقل ایران از نوسازی ناوگان حمل ونقل و ایمن نگهداری ناوگان موجود جلوگیری کردند. ای کاش خانم اشتون فرصت این را پیدا می کرد در برنامه بازدیدهای خود از ده ها فروند هواپیمای مسافربری ایران که به علت نداشتن قطعات یدکی زمینگیر شده اند، عکس یادگاری تهیه کند و برای نشان دادن احترام واقعی خود به حقوق بشر برای انسان هایی که خطر مسافرت با ناوگان هوایی فرسوده را به جان خریده و هرگز به مقصد نرسیده اند، قطره اشکی نثار کند. خانم اشتون می تواند در مراکز درمانی و دارویی لحظه ای به انسان هایی بیندیشد که به علت عدم دسترسی به دارو و تجهیزات پزشکی، هر لحظه با مرگ دست وپنجه نرم می کنند.
آیا ممکن است که خانم اشتون حین سفر به اصفهان فرصتی برای فکرکردن به
دغدغه های واقعی حقوق بشر اختصاص داده و درحالی که با هواپیمای کاملا سرحال
و ایمن مسافرت می کند از خود سوال کند که آیا از نظر موازین حقوق بشر
مسافرت با هواپیمایی ایمن و سالم حق هر انسانی نیست و آیا بین انسان ها از
این جهت تبعیضی وجود دارد یا خیر؟ امیدوار خانم اشتون در رویکرد خود به
گفتمان حقوق بشری، به یکپارچگی و غیرقابل تجزیه بودن حقوق بشر بهای لازم را
داده و احترام به حقوق بنیادین بشر و به خصوص حق حیات انسان، همکاران خود
در مجموعه 1+5 را برای رفع کلیه تحریم ها از صنعت حمل ونقل را تشویق و
ترغیب کند. مسلما دستاورد خانم اشتون در این حرکت انسانی اعتبار زیادی برای
او به همراه داشته و راه او را برای گفت وگو پیرامون ابعاد دیگر مسایل
حقوق بشر و از جمله حقوق مدنی و سیاسی شهروندان ایرانی یاری خواهد کرد.
آرمان:وحدت ملی در برابر اشتون
«وحدت ملی در برابر اشتون»عنوان یبادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مهدی محتشمی است که در آن می خوانید؛
سفر اشتون به ایران اهمیت ویژه ای دارد. از سال 2003 زمانی که علی لاریجانی
دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و مذاکرات هسته ای را پیگیری می کرد بخصوص
طی 8سال گذشته چنین مقامی در سطح اروپا به ایران سفر نکرده بود. سفر اشتون
به ایران را نمی توان صرفا در بحث هسته ای بررسی کرد. اشتون وزیر خارجه
اتحادیه اروپاست و مورد تایید 28 کشور این اتحادیه و دارای مسئولیت بسیار
مهم و استراتژیکی در اتحادیه اروپاست. این سفر به نمایندگی از همه کشورهای
اتحادیه اروپا به ایران انجام می گیرد و می توان نتیجه گرفت که سفر مقامی
در این سطح نشان دهنده این است که شرایط گذشته ایران واتحادیه اروپا دگرگون
شده است.
باید در خاطر داشته باشیم که در دولت قبلی حتی مدیران کل وزارت خارجه کشورهای اروپایی برای سفر به ایران منع شده بودند و ایران در یک موضع انفعالی از جانب اتحادیه اروپا قرار گرفته بود لذا انجام این سفر اهمیت ویژه ای دارد. همچنین سفر اشتون از دو منظر قابل بررسی است؛ از یک جهت مناسبات کلی ایران با اتحادیه اروپا اهمیت دارد، که در گذشته اتحادیه اروپا شریک اول تجاری ایران بوده و بالای55 درصد مناسبات تجاری ایران با اتحادیه اروپا انجام می گرفته است که با شروع بحث هسته ای ایران در گذشته این مناسبات تعدیل شده و به سطح حداقلی خود رسیده و همچنین در مناسبات سیاسی نیز اتحادیه اروپا شریک شماره یک ایران بوده است.
به نظر می رسد در تجدیدنظری که اتحادیه اروپا با روی کار آمدن دولت روحانی در رابطه خود با ایران داشته، شاهد یک چرخش کلی در مناسبات اتحادیه اروپا نسبت به ایران هستیم. گرچه اروپایی ها منتظرند تحریم های ایران کاهش پیدا کند تا بتوانند از بازار ایران استفاده کنند. این سفر در فاز اول در مورد روابط ایران با اتحادیه اروپا تلقی و ارزیابی می شود و موضوع دوم بحث پرونده هسته ای ایران با گروه 1+5 است که اشتون نمایندگی این گروه را بر عهده دارد. رایزنی ها در مورد چگونگی پیشبرد مذاکرات در قالب گروه 1+5، برای رسیدن به موافقتنامه جامع و یک سند همکاری مشترک به انجام خواهد رسید و فرصت خوبی است که اشتون خارج از هیاهوهای تبلیغاتی ضمن اینکه با واقعیت های داخلی جامعه ایران آشنایی ملموس تری پیدا می کند با مقامات جمهوری اسلامی از نزدیک ارتباط برقرار کرد و درک کند که مساله هسته ای ایران ضرورتی است که یک اجماع ملی در حول موضوع هسته ای برای آن شکل گرفته است.
جمهوری اسلامی ایران حق هسته ای خود را دنبال می کند تا تحریم ها برداشته شود و به هیچ وجه از اصول و قوانین بین المللی تخطی نخواهد کرد. همچنین این فرصت برای اشتون ایجاد شده است تا با واقعیت های کشور ما به لحاظ سیاسی و اقتصادی آشنا شود و ما باید از این سفر استقبال کنیم و در جهت بالا بردن منافع ملی، به جای تبلیغات منفی باید یکپارچگی و وحدت جناح های سیاسی مختلف حول بحث هسته ای، تیم مذاکره کننده و دولت را نشان دهیم. این رویکرد بهترین پیامی است که می توان به جامعه جهانی و کشورهایی اروپایی از طریق سفر اشتون منتقل شود.
مردم سالاری:ضعف نهادهای نظارتی؛عامل ایجاد دژ پولادین برخی رسانه ها
«ضعف نهادهای نظارتی؛ عامل ایجاد دژ پولادین برخی رسانه ها»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدفاضل موسوی است که در آن می خوانید؛رییس جمهور در اختتامیه بیستمین جشنواره ملی مطبوعات، خبرگزاری ها و پایگاه های اطلاع رسانی اظهار کرد که «اگر در جامعه ای دهان ها بسته شود و قلم ها شکسته شود اعتماد عمومی در آن جامعه از بین خواهد رفت و چشم ها و گوش ها به سمت امکانات ارتباطی بیگانگان می رود.» دراین راستا باید به این نکته اشاره کرد که مردم کشورمان بسیار هوشمند هستند و عصر امروز هم عصر ارتباطات است و در این عصر رسانه های فراوانی در عرصه اطلاع رسانی فعال هستند.بنابراین اگر کوچک ترین خطایی از سوی رسانه های داخلی در انتقال اطلاعات سر بزند و این رسانه ها صادقانه و در محور قانون عمل نکرده و تحلیل های یکسویه و ناقص ارائه کنند قطعا مردم به سمت رسانه های خارجی گرایش پیدا می کنند. دانستن حق همه مردم است وخداوند این حق را به همه مردم اعطا کرده است و نباید عده ای به نام مصلحت مانع انتقال صحیح اطلاعات به مردم شوند.
برخی رسانه ها در حال حاضر مبالغ هنگفتی را دریافت می کنند در حالیکه تیراژ پایینی هم دارند و مدام به دنبال ایجاد تشتت و تفرقه در جامعه هستند. رییس جمهور نگران عملکرد چنین رسانه هایی است زیرا این رسانه ها آب در آسیاب دشمن می ریزند و موجب گرایش مردم به رسانه های بیگانه می شوند. در واقع اگر رییس جمهور این نگرانی را نداشته باشد باید در صداقت رییس جمهور شک کرد.آقای روحانی باید به دنبال مطالبات جمهور مردم باشد و به نظر نمی رسد تفرقه و تشتت خواست مردم باشد.
رییس دولت تدبیر و امید همچنین گفت که «رسانه ها باید دارای امنیت باشند و برای کشور امنیت آفرین شوند، چرا برخی مطبوعات دارای دژ پولادین هستند و هیچ کس حتی قوه مجریه و قضاییه جرات ندارد به آنها نزدیک شود و حتی بالاتر از دژ پولادین، خود را قیم می پندارند و نه تنها قیم برای دولت، احزاب و جناح ها و حتی قیم برای مردم.» اگر اکنون احساس می شود که بعضی رسانه ها در کشور دارای دژ پولادین هستند به این دلیل است که نهادهای نظارتی در گذشته و حال مصلحت اندیشی های بی دلیلی داشته اند. در حالیکه نهادهای نظارتی باید گزارش دهند که این چنین رسانه ها چگونه با تحلیل های غیرکارشناسی و نادرست خود وحدت ملی را نشانه گرفته اند.این رسانه ها خود را قیم مردم می دانند و به راحتی دیگران را تخریب می کنند و نهادهای نظارتی حتی تذکری به آنها نمی دهند. اگر یک یا دوکلمه در روزنامه ای جابجا شود،آن روزنامه بسته می شود اما برخی رسانه ها انواع تهمت ها را به شخصیت هایی که داری پایگاه اجتماعی هستند وارد می کنند اما نهادهای نظارتی واکنش خاصی در این زمینه از خود نشان نمی دهند.
رییس جمهور بارها بیان کرده است که از نقد سازنده استقبال می کند اما در عمل هم ثابت شده این رسانه ها واقع گرا نیستند و یکسویه عمل می کنند و معتقدند از جانب حضرت حق اظهار نظر می کنند و مدام به منتقدان خود انگ می زنند.به همین دلیل تحلیل های آنها نادرست است.در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی هنگامی که دلار به هزار تومان رسید همین رسانه ها در کشور جنجال آفریدند اما هنگامی که دلار به چهار هزار تومان رسید،هیچ صدایی از سوی آنها شنیده نشد.در واقع آنها جرات و جسارت نقد منصفانه را ندارند.در حالیکه آنها رسانه های متعددی داشته و همواره امکان برگزاری تجمع و میتینگ را دارا بودند اما صداقت و انصاف ندارند زیرا اگر انصاف داشتند به جای پخش سی دی در تجمعات، انتقادات خود را از راه های قانونی مطرح می کردند.چون اهداف این رسانه ها درانتخابات 24 خرداد محقق نشد بنابراین آنها به دنبال تضعیف دولت هستند.
در پایان باید به این نکته تاکید کرد که رییس جمهور سوگند خورده است که پاسدار قانون اساسی باشد. در قانون اساسی هم به حقوق ملت اشاره شده است پس رییس جمهور باید از رسانه هایی که به دنبال اطلاع رسانی دقیق به مردم هستند و در چارچوب قانون اساسی فعالیت می کنند حمایت کند.
دنیای اقتصاد:در آرزوی ستاره های اقتصادی
«در آرزوی ستاره های اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمد مهدی نایبی است که در آن می خوانید؛بهمن ماه امسال شاهد برگزاری همایش سالانه IMI-100 بودیم؛ همایشی که درآن هر ساله صد شرکت بزرگ و برتر کشور معرفی می شوند. نگاهی به این لیست، نشان می دهد که اکثریت قریب به اتفاق این شرکت ها، خصوصی به معنای واقعی نیستند. این در حالی است که 8 سال از ابلاغ سیاست های اصل 44 توسط مقام معظم رهبری می گذرد. آیا پس از 8 سال که اراده نظام بدان تعلق گرفته است که از اقتصاد دولتی به سمت اقتصادی که در آن بخش خصوصی نقشی مهم و اساسی دارد حرکت کند، توانسته ایم سهم مهمی از اقتصاد را در دست بخش خصوصی قرار دهیم؟
نگاهی به برنامه ریزی های بیست ساله گذشته دولت چین که هنوز عنوان کمونیست را یدک می کشد(!) نشان می دهد که برنامه ریزی های دولت بر پرورش قهرمانان ملی (national heroes) بوده است. یعنی دولت وظیفه خود را این قرارداده است که با تقویت بخش خصوصی، شرکت های میلیارد دلاری بپروراند. همچنین شاهد آن هستیم که کشور تایوان با تولید ناخالص داخلی نزدیک به کشور ما، 6 شرکت بزرگ را در میان 500 شرکت بزرگ جهان دارد.
به یاد دارم که در آغاز انقلاب، روحیات سوسیالیستی نه تنها در گروهک های افراطی بلکه حتی در بچه مسلمان های ناب نیز نفوذ داشت. نگاه مجددی به کتب دکتر شریعتی (که نگارنده خود در سال های اولیه انقلاب جزو شیفتگانش بوده است) عمق رسوخ نظریات سوسیالیستی ولی با تمسک به برخی از آیات قرآن و شماری از فراز های نهج البلاغه را نشان می دهد. خوانندگانی که در سن 50 سال به بالا هستند به یاد می آورند که در آن روزها هر سرمایه داری را زالویی می دانستیم که خون محرومین را به شیشه کرده است. تصور همگانی این بود که برای جلوگیری از تجمع ثروت، باید کسب و کارهای عمده توسط دولت اداره شود و این امر نه تنها در قانون اساسی اول بلکه در قانون اساسی بازنگری شده سال 68 نیز به وضوح به چشم می خورد.
سال ها گذشت تا به این تجربه برسیم که دولت بنگاهدار خوبی نیست و تصدی گری دولتی جز ضعف در بهره وری به دنبال نخواهد داشت و کسب این تجربه، نهایتا زمینه اعلام سیاست های مترقی اصل 44 را در سال 84 فراهم کرد؛ ولی نکته ای که از آن غفلت شده این است که تغییر یک فرهنگ بی اندازه سخت است و کار می برد. با اینکه بارها رهبری معظم انقلاب طی چند سال اخیر در سخنرانی های گوناگون کوشیده اند ذهنیت بد بودن تولید ثروت و زشت بودن کارخانه دار و کارآفرین را بزدایند، اما همچنان ذهنیت غالب برجامعه و برخی مسوولان در تمامی رده ها (ولو آن را اظهار نکنند) قبح تولید ثروت (حتی از راه حلال) است.
در چنین جامعه ای و در چنین فرهنگی حتی اگر بخش خصوصی بزرگ به وجود آید، باید برای او نگران شد که مبادا آن را از بین ببرند و مبادا بگویند تو این همه پول را از کجا آورده ای؟ فعلا بازداشت باش تا بررسی شود ثروتت مشروع بوده یا نه! من همان روز که آقای الف درخواست خرید فولاد خوزستان را داد، برایش نگران شدم. من همان موقع که تبلیغات وسیع شرکت پ را در فرودگاه ها و در تلویزیون دیدم برایش نگران شدم (و هنوز هستم) و من هنوز نمی دانم که آیا جرم اصلی بعضی از آنهایی که فعال اقتصادی بوده اند و دستگیر و محکوم شدند، در واقع بزرگ شدن بیش از اندازه بوده است یا نه؟ بخش خصوصی در کشور ما احساس می کند برای او سقف وجود دارد؛ سقفی به شدت تنگ و مانع رشد. احساس بخش خصوصی این است که کارهای بزرگ اقتصادی به نام مجموعه های دولتی یا حکومتی سند زده شده است و در آنها راه ندارد.
مگر نه اینکه همین چند روز پیش سیاست های اقتصاد مقاومتی توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شده و در آن حتی از استفاده از بخش خصوصی در امور بزرگی مانند صادرات نفت و گاز صحبت شده است. اما من از شما سوالی می کنم که حتی در کار ساده ای مانند توزیع بنزین و گاز برای خودروها بخش خصوصی نقش دارد؟ هر بار میهمان خارجی داشته ام از من پرسیده اند شما چرا در پمپ بنزین هایتان این قدر صف دارید؟! خودم حدود 20 کشور دنیا را دیده ام و حتی در یکی از آنها هم ندیده ام که دولت در امر حقیری مانند توزیع بنزین وارد شود. تصورش را بکنید که اگر به جای سوپرمارکت ها، توزیع لبنیات و خواربار را دولت به عهده می گرفت چه افتضاحی به بار می آمد!
آری بخش خصوصی در کشور ما به رغم خواسته ها و شعارها و وعده ها به جایگاه بایسته خود نرسیده است؛ درحالی که رسیدن به اقتصاد بدون نفت، بدون به وجود آوردن شرکت های خصوصی بزرگ که بتوانند در سطح جهانی قد علم کنند، ممکن نخواهد بود. لازم است ابتدا همه ما ضرورت پروردن چنین قهرمانان ملی را لمس کنیم.