با نشستن روی زمین خود را زیر تانک در حال حرکت انداخت و ضامن نارنجکها را رها کرد و با اهدای جان عزیزش موجب وحشت و عقبنشینی نظامیان بعثی شد.
به گزارش ایران اکونومیست، امروز هشتم آبان ماه چهل و دومین سالروز به شهادت رسیدن محمدحسین فهمیده در سال ۱۳۵۹ است.
قبل از آغاز تهاجم سراسری رژیم بعث عراق به خاک کشورمان در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، ارتش رژیم تجاوزگر طی سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳ با استفاده از توپخانه، تانک، توپهای صحرایی و البته با پشتیبانی هواپیماهای جنگندهاش بیش از ۱۰۴ بار نوار مرزی در غرب کشورمان را بمباران کرد که عمده این درگیریها محدود به محدوده اطراف خط مرزی بود و بیشتر از چند روز به طول نینجامید.
اما آخرین و بزرگترین تجاوز رژیم بعث عراق به خاک کشورمان در آخرین ماه تابستان سال ۱۳۵۹، رقم خورد. تجاوزی که به جنگ خانمانسوز ۸ ساله علیه کشورمان تبدیل شد و ۲۹۲۸ روز طول کشید. ارتش اشغالگر آتش جنگی به وسعت ۱۲۸۰ کیلومتر را در سراسر نوار مرزی کشورمان روشن کرد که این جنگ عنوان طولانیترین جنگ قرن بیستم بعد از جنگ ویتنام را به خود اختصاص داد.
این جنگ غافلگیر کننده که نواحی مسکونی در غرب کشورمان را هدف قرار داد موجب اتحاد، همراهی و دست به اسلحه شدن مردم عادی کشورمان و تقدیم محمدحسینها، جهانآراها، باقریها، باکریها و همتهای بسیاری شد.
محمدحسین؟
حاصل پیوند محمدتقی فهمیده و فاطمه کریمی ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶ به دنیا آمد. ارادت محمدتقی و فاطمه به اهل بیت عصمت و طهارت از یک سو و تلاقی ولادت نوزاد تازه متولد با بیست و پنجمین روز از محرم ۱۳۸۷ موجب شد نامش را «محمدحسین» بگذارند.
محمدحسین شش سالگی در مدرسه کریمی - روحانی - قم ثبت نام شد. او تا چهارم دبستان در این مدرسه درس خواند اما یک سال قبل از پایان دوره دبستان به دلیل مهاجرت خانواده به شهر کرج بقیه دوره دبستان را در مدرسه شهیدی کرج درس خواند.
او تا دوم راهنمایی در مدرسه خیابانی کرج درس خواند همزمان هم با شور و حال روزهای منتهی به بهمن ۱۳۵۷ اعلامیهها و نوارهای کاست سخنرانی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی را بین مسجدیها و مردم کوچه و بازار توزیع کرد.
محمدحسین با عضویت در بسیج مدرسه و بسیج مسجد محل در پایان سال تحصیلی ۱۳۵۷ – ۱۳۵۸ و در تابستان ۱۳۵۸ به جبهههای غرب کشور اعزام شد.
او برای رفتن به نوار مرزیِ اشغال شده استان خوزستان، پنج - شش روز قبل از آغاز رسمی جنگ تحمیلی، در قالب نیروهای مردمی به خرمشهر اعزام شد. با وجود نیاز جبههها به نیروی انسانی، به دلیل سن کم و جثه کوچک، ابتدا از حضورش جلوگیری شد اما استقامت، اصرار، عشق و مهارت محمدحسین باعث موافقت فرماندهان نظامی با همراه شدنش برای بازپسگیری خرمشهر شد.
محمدحسین به همراه یکی از دوستانش به نام محمدرضا شمس به خرمشهر رفت. این دو، یک بار در هفته اول مهر زخمی و به بیمارستان ماهشهر اعزام شدند. چند روز بعد از ترخیص از بیمارستان و جلب موافقت مجدد فرماندهانشان به خط مقدم اعزام شدند.
محمدحسین بار دیگر در ۲۷ مهر ۱۳۵۹ با مقاومت در برابر متجاوزان بعثی زخمی و به بیمارستانی در پشت جبهه منتقل شد.
پرواز به ملکوک
بالاخره روز موعود فرا رسید. محمدحسین در حالی که چند نارنجک جنگی به کمر بسته و چند تای دیگر در دستش نگهداشته بود، به طرف تانکهای عراقی که در حال حرکت به سمتش بودند، رفت. منطقه به شدت زیر آتش ارتش بعث بود و همین مسئله موجب شد یکی از زانوهای محمدحسین تیر بخورد و از ناحیه پا مجروح شود با این حال او از هدفش منصرف نشد و خودش را به نزدیکترین تانک رساند و با نشستن روی زمین خود را زیر تانک در حال حرکت انداخت و ضامن نارنجکها را رها کرد و با اهدای جان عزیزش موجب وحشت و عقبنشینی نظامیان بعثی شد.
وزن چند تنی تانک بدن محمدحسین را له کرد و انفجار همزمان چندین نارنجک جنگی پیکر پاکش را تکه تکه کرد. نیروهای خودی حاضر در منطقه، بعدا بخشهای باقی مانده از بقای سوخته محمدحسین را تحویل خانوادهاش دادند و توسط خانوادهاش در قطعه ۲۴، ردیف ۴۴، شماره ۱۱ جایی نزدیک آرامگاه آیتالله سید محمود طالقانی در بهشتزهرای تهران دفن شد.
خبر جانفشانی و از خود گذشتگی شهید محمدحسین فهمیده در محله کوتشیخ در حوالی ایستگاه راهآهن خرمشهر، با قطع برنامههای معمول از رادیو سراسری جمهوری اسلامی ایران به صورت فوری پخش شد. این خبر بارها و بارها از شبکههای خبری صدا و سیما بازپخش شد و در رسانههای مکتوب منعکس شد.
نتیجه عمل
با انفجار مهیب تانک، پیادهنظام بعثی با این تصور که در پاتک نیروهای ایرانی گرفتار شده روحیهاش را باخت و با رها کردن تانکها و تجهیزات جنگی باقی مانده، چندین خیابان عقبنشینی کردند.
در نتیجهِ از جان گذشتگی شهید محمدحسین فهمیده، حلقه محاصره کوت شیخ در نزدیکی راهآهن خرمشهر شکسته شد و نیروهای مردمی به منطقه رسیدند و ارتش رژیم بعث از منطقه عقب نشست.
ساعتی بعد از رسیدن خبر شهادت محمدحسین فهمیده به تحریریه خبر صدای جمهوری اسلامی ایران، رادیو سراسری ایران با قطع برنامههای عادی خود اعلام کرد: «نوجوانی ۱۳ ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفت، آن را منفجر کرد و خود نیز به شهادت رسید.»
بعد از این حادثه تلخ، مقامات سیاسی و فرهنگی کشورمان با همکاری یکدیگر در تقویم رسمی کشورمان روز شهادت شهید محمدحسین فهمیده را به عنوان روز نوجوان، دانشآموز و بسیج دانشآموزی نامگذاری کردند و در مدارس سراسر کشور واحد مقاومت بسیج با حضور دانشآموزان علاقمند تشکیل شد.
موزه شهدای دانشآموز در خانه پدری حسین فهمیده در کرج بر پا شد. تصویر محمدحسین هم روی اسکناس ۲۰۰۰ ریالی چاپ شد.
اطلاع خانواده
فرشته فهمیده، خواهر محمدحسین در خاطرهای از چگونگی اطلاع خانواده از شهادت محمدحسین، تعریف کرد: «اول مهر ۱۳۵۹ ما به مدرسه رفتیم، محمدحسین هم به بهانه بازی کردن از خانه خارج شد اما دوباره به خانه برگشت و یک بار دیگر با ما خداحافظی کرد و به مادرم گفت: «مادر امروز با من قشنگ خداحافظی کن» مادرم که فکر میکرد او میرود بازی و زود برمیگردد با لبخندی حسین را در آغوش گرفت و با هم خداحافظی کردند. حسین نیز راضی از منزل خارج شد. سه روز از رفتنش گذشته بود که یکی از دوستانش وسایلش را برایمان آورد و گفت: «محمدحسین به جبهه رفته است.» البته پیش از این موضوع نیز اتفاق افتاده بود که او چند روز از خانه دور باشد.
زمان درگیری کردستان او یک هفته به خانه نیامده بود و روزی نیروهای کمیته کردستان او را به منزل آوردند و خواستند از مادرم تعهد بگیرند که دیگر اجازه ندهد محمدحسین با سن کمش به کردستان برود ولی او در جوابشان گفته بود: «مادرم سواد ندارد برگه تعهد امضا کند، من خودم برگه را امضاء میکنم با این شرط که هر کجا که امام دستور بدهند من میروم.»
... روز ۱۳ آبان سر سفره نشسته بودیم که ناگهان رادیو اعلام کرد یک نوجوان ۱۳ ساله زیر تانک رفته و شهید شده. مادرم لقمه از دستش افتاد و گفت: «این محمدحسین من است.» در آن لحظه پدرم گفت: «نه محمدحسین چنین کاری را نمیکند. حتما از بچههای خرمشهر است.» یک هفته گذشت که آقای مصطفوی - ایشان هم شهید شد - به منزلمان آمد و خبر شهادت محمدحسین را به پدرم داد.»
واکنش امام
رهبر کبیر انقلاب اسلامی در دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۹ پیام ۹گانهای را خطاب به مردم کشورمان صادر کردند.
ایشان در بخشی از این پیام با اشاره به رشادت محمدحسین فهمیده در جبهههای حق علیه باطل نوشتند: «رهبر ما آن طفل ۱۲ سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید. خداوندا من از پیشگاه مقدس تو عذر میخواهم که کودکان و جوانان عزیز ما خود را فدا کنند و ما بهره کشی نماییم.»
داود برادر بزرگترِ محمدحسین که متولد سال ۱۳۴۱ بود در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر دو در منطقه حاج عمران بر اثر اصابت ترکشهای خمپاره به شهادت رسید.
مادر و پدر محمدحسین نیز به فاصله یک ماه از یکدیگر جان به جان آفرین تسلیم کردند. مادر در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ و پدر در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۹۹ بدرود حیات گفتند.
منابع:
صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۷۴
محمدرضا اصلانی - شهید فهمیده - سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی – تهران - چاپ اول - ۱۳۷۷