سقوط دولت اوکراین نه یک انقلاب رنگی محسوب می شود و نه یک کودتا، این جریان ادامه نزاع دو دهه اخیر بین سوء استفاده کنندگان از قدرت در داخل و بازیگران موثر خارجی محسوب می شود. برای درک دقیق تر تحولات سه ماه اخیر در اوکراین باید به ریشه های اختلاف ها و درگیرهای موجود در اوکراین در سه سطح ملی ، منطقه ای و بین المللی توجه نمائیم.
الف: تحلیل بحران اوکراین در سطح ملی
1- برکناری یاناکویچ رئیس جمهوری اوکراین توسط پارلمان این کشور را نه می توان یک انقلاب رنگی نامید و نه آنگونه که رئیس جمهوری برکنار شده اوکراین ادعا کرده است، کودتا نیست . زیرا در یک انقلاب، تمامی مناسبات سیاسی ، اجتماعی واقتصادی تغییر می کند و ساختارهای جدیدی جایگزین ساختارهای قبلی می شود. درحالی که تغییر کنونی صرفا جابجایی دولت محسوب می شود همچنانکه در سال 2004 اتفاق افتاد . غربگرایان به رهبری یوشچنکو - تیموشینکو جایگزین روس گرایان شدند.
این تحول کودتا هم محسوب نمی شود زیرا پارلمان که متشکل از نمایندگان مردم هستند با اکثریت آراء یاناکویچ رئیس جمهوری را بدلیل بی کفایتی سیاسی برکنار کردند. این اقدام در چهار چوب قانون انجام شده است و نمی توان گفت کودتا یا حتی شبه کودتایی در اوکراین انجام شده است.
2- ریشه مشکلات کنونی اوضاع خراب اقتصادی ، فساد مالی حاکم بر دستگاه دولتی و رقابت های اولیگارشی ها صاحب نفوذ در او کراین است . بخشی از اختلاف های احزاب روس گرا در اوکراین با احزاب غرب گرا دعوا بر سر قدرت و امتیاز های اقتصادی اولیگارشی های مالی فاسدی است که بعد از فروپاشی شوروی از هیچ به همه چیز رسیدند
3- بحران کنونی اوکراین ریشه داخلی دارد یعنی آمریکا ، اتحادیه اروپا و روسیه این بحران را بوجود نیاوردند. بلکه از بحران بوجود آمده به نفع خود بهره برداری می کنند.
4- خانم تیموشینکو ملکه گازی در 1991 هیچ ثروتی نداشت الان بعد از 20 سال میلیاردر است. او یکی از بزرگترین اولیگارشی های مالی در اوکراین را رهبری می کند. درباره فساد مالی او و هم حزبی هایش کمتر کسی تردید دارد. موضوع اتهام رشوه گیری از روسیه افسانه سازی نبود. این موضوع از سوی منابع روسیه دامن زده نشد زیرا این خانم خود امتیاز بزرگی به روسیه داده بود. جناح های رقیب او در دولت اوکراین سوء استفاده های مالی او را منتشر کردند.
5- اختلاف های بین بخش شرقی اوکراین که اکثرا روسگرا هستند با بخش غربی این کشور که بیشتر طرفدار نزدیکی به اتحادیه اروپا و آمریکا هستند با تغییر دولتها حل نمی شود . حل این اختلاف به مدل جدیدی از همکاری نیاز دارد و باید قبل از هر چیز از نفوذ صاحبان قدرت در ساختار سیاسی به نفع مردم این کشور کاسته شود .
ب: تحلیل در سطح منطقه ای
1- بی شک رقابت های روسیه و اتحادیه اروپا برای کسب نفوذ و کنترل بیشتر بر منابع اوکراین یکی از دلایل عمده گسترش بحران در سطح منطقه شرق اروپا و غرب روسیه است. اوکراین در چهار صد سال گذشته همیشه نقش خط حائل برای نفوذ غرب به روسیه را ایفاء کرده است . چه در زمان لشکر کشی ناپلئون بناپارت و چه در زمان تجاوز ارتش آلمان نازی و چه در دوران جدید که حد مرز اتحادیه اروپا با روسیه بعد از فروپاشی محسوب می شود. بنابراین روسیه و اتحادیه اروپا از بستر اختلاف های موجود در اوکراین برای ایفاء نقش در این کشور سوء استفاده می کنند. همچنانکه شب قبل از برکناری قرار داد چند جانبه می بندد ام در پشت پرده با مخالفان در پارلمان برای سرنگونی دولت یاناکویچ متحد می شوند.
2- در واقع می توان گفت به احتمال زیاد تصمیم برای برکناری یاناکویچ در ملاقات یک هفته قبل مخالفان او با خانم مرکل صدر اعظم آلمان در برلین نهایی شده است.
3- روسیه به اوکراین نیاز مبرم دارد. همچنانکه اوکراین به روسیه نیازمند است بحث وابسستگی نیست. بحث نیاز متقابل اقتصاد دو کشور به یکدیگر است. اقتصاد اوکراین و روسیه چنان به هم تنیده شده اند که حتی در دوران حکومت دولت غرب گرای آینده باز هم این مناسبات البته به شکل محدود تر در مقایسه با قبل ادامه خواهد داشت. همچنانکه در دوران یوشچنکو رئیس جمهوری غرب گرا قبلی او کراین در فاصله سالهای 2004 تا 2010 ادامه داشت . همین خانم تیموشنکو که در حال حاضر رهبری مخالفان را برعهده دارد و طرفدار روابط نزدیک با اتحادیه اروپا است، به جرم دریافت رشوه از روسیه و نه آمریکا یا اتحادیه اروپا برای انعقاد قرارداد گازی با روسیه در سال 2007 زمانی که نخست وزیر بود ، به زندان افتاده بود.
4- اتحادیه اروپا هم به اوکراین نیاز دارد چرا که عمده لوله های صادرات گاز روسیه به اروپا از خاک اوکراین می گذرد . لوله های نفت صادراتی روسیه به اروپا نیز از اوکراین می گذرد . اوکراین نیز برای سامان دهی به وضعیت بد اقتصادی خود نیاز به همکاری با اتحادیه اروپا دارد.
پ: تحلیل در سطح بین المللی
بحران اوکراین به صحنه جدیدی برای رقابت های آمریکا و روسیه در سطح جهانی نیز تبدیل شده است . روسیه می کوشد با مهار بحران در اوکراین اجازه ندهد آمریکا و اتحادیه اروپا مانند سال 2004 به صحنه قدرت بازگردند. بنابراین از همه امکانات خود استفاده کرد تا یاناکویچ را بر سر قدرت نگه دارد اما موضوع فساد مالی دستگاه دولتی و مشکلات ناشی از سوء مدیریت و ناکارآمدی عمیق تر از آن بود که کمک ده میلیارد دلاری وعده داده شده از سوی روسیه مشکلات را حل کند. به همین دلیل هماهنگی بین آمریکا و اتحادیه اروپا موجب تقویت مخالفان یاناکویچ شد و در نهایت در این مقطع غربگرایان بار دیگر روسگرایان را به عقب راندند . اما باید توجه داشت روسیه در اوکراین حضور موثر داشته و خواهد داشت حتی حالا که قرار است یک دولت غربگرا به قدرت برسد بازهم روسیه از صحنه سیاسی اوکراین بطورکامل حذف نمی شود.
روسیه به توسعه ناتو در مرزهای غربی خود حساس است و در این مورد حاضر است حتی جنگ هم راه بیندازد. همچنانکه در سال 2008 با گرجستان به بهانه اوستیای جنوبی وارد جنگ شد. اما روسیه درباره توسعه مناسبات اوکراین با اتحادیه اروپا به اندازه ناتو حساس نیست. زیرا حتی در بلند مدت خود روسیه دنبال همکاری با اتحادیه اروپا است تا بتواند از اتحاد اروپا در برابر کنترل نفوذ آمریکا بهره بگیرد.
تحلیلگرانی سعی دارند به ما بقبولاند که اوکراین میتواند وجه المصالحه روسیه و آمریکا قرار گیرد . قبلا هم در باره گرجستان این تحلیل را مطرح می کردند یعنی آمریکا گرجستان و اوکراین را به روسیه بسپارد و متقابلا روسیه از سوریه صرف نظر کند. این تحلیل مبنای درستی ندارد . فقط خیلی جذاب است ولی بیشتر روی افکار سازی کار می کند نه روی فکت ها و واقعیت های موجود در صحنه اوکراین و سوریه . صحنه رقابت موجود در اوکراین با صحنه رقابت در سوریه از زمین تا آسمان با هم فرق دارد در اوکراین تغییر دولت مطرح است در سوریه تغییر حاکمیت . در اوکراین مردم عادی با هم اختلاف دارند در حالی که در سوریه تروریست های اعزامی از سایر کشورها با مبارزات مردم مخالف اسد با هم در چند جبهه وارد درگیری و نزاع شدند.