با این حال یک راهکار کم هزینه تر و زودبازده تر به جای تلاش برای تبلیغات معکوس گذشته وجود دارد که اشاره به آن خالی از لطف نیست:
به
موجب تازه ترین آمار پنج میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی می کنند و
اگر در آمار رسمی این عدد به دست نمی آید به این خاطر است که بیشتر این
افراد تابعیت کشور میزبان را نیز پذیرفته اند و طبعا در سرشماری ها به
عنوان خارجی ثبت نمی شوند.
جمعیتی که صدا و سیما و تبلیغ کنندگان در
پی ایجاد آن هستند موجود است اما در بیرون از ایران زندگی می کند. بخش
قابل توجهی از آنان هم یا تخصص های بالا و به روز دارند یا از قدرت سرمایه
گذاری برخوردارند.
بنا براین هر چه روند دموکراسی و بهبود اوضاع در
داخل و دیپلماسی با خارج به شکل مطلوب تری طی شود هموطنان ما میل به
بازگشت پیدا می کنند. بیشتر ایرانی ها دوست دارند روزی به خانه خود
بازگردند. سرزمین مادری و خانه پدری رویایی نیست که بتوان به دست باد
فراموشی سپرد. ضمن این که بهبود اوضاع ، انگیزه مهاجرت از کشور را نیز کاهش
خواهد داد و این یعنی کمک به سیاست جمعیتی جدید.
دیدیم که بهمن
فرزانه مترجم آثار گابریل مارکز چگونه پس از 50 سال زندگی در ایتالیا به
ایران بازگشت و دوست داشت بماند و بیماری دیابت اجازه نداد و او را از پا
درآورد یا این روزها می شنویم که مربی آرژانتینی تیم والیبال در بیان علت
بازگشت به کشور خود پس از سال ها گفته است باید بازگردم و دِین خود را ادا
کنم. پس کمتر کسی است که نخواهد به کشورش بازگردد. زمینه اما باید مهیا
شود.
اگر تا دیروز باز گشت ایرانیان خارج از کشور تنها با معیارهای
اقتصادی اهمیت داشت اکنون با سیاست های جمعیتی نیز متناسب شده است. با این
تفاوت که آنان که باز می گردند بار اقتصادی چندانی بر دوش دولت نمی گذارند و
به لحاظ سنی نیز اکثر آنها امکان خدمات دهی به جامعه را دارند.
می گویند یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم و اینجا باید بگوییم گرد جهان باید بگردیم و یاران را به خانه برگردانیم.