چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 11 - ۸ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۰۷ مهر ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۸

آقای رییسی ، کدام «عدالت»؟

آقای راسل اما چه گفته که به تعریف عدالت نزدیک‌تر است؟ او رک و پوست‌کنده و صاف و روشن می‌گوید: "عدالت، عبارت از هر چیزی است که اکثریت مردم آن را عادلانه بدانند."
آقای رییسی ، کدام «عدالت»؟
کد خبر: ۵۱۷۹۷۸

برخی از مخاطبان در واکنش به یادداشت قبلی دربارۀ نطق رییس جمهوری اسلامی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل با عتوان «سه بی‌دقتی در نطق رییسی» این حساسیت و نکته‌سنجی را مته به خشخاش‌گذاشتن دانسته بودند حال آن‌که نویسنده حساسیت در قبال نسبت‌دادن های تاریخی را در طول فعالیت روزنامه‌نگاری طی تمام ۲۵ سال گذشته فارغ از این که گوینده که بوده انجام داده است.

چه وقتی که آقای خاتمی پرسپولیس را معادل "تخت‌جمشید" دانست و یادآور شدم "شهرپارسه" معادل آن است چه هنگامی که آقای قالیباف دربارۀ جنگ، نسبت‌هایی به اولین رییس جمهوری داد و با استناد به سخنان آیت‌الله خامنه‌ای بر نادرستی آنها تأکید شد زیرا اشاره و استناد تاریخی باید درست و دقیق باشد و در همین فقرۀ اخیر نمی‌توان تصور کرد مرحوم رجایی پای شکنجه دیدۀ خود را روی تریبون سازمان ملل گذاشته باشد و باید توضیح داده می‌شد اولا نخست‌وزیر بوده نه رییس جمهوری و ثانیا در کنفرانس خبری آن کار را انجام داده نه پشت تریبون.

با این حال برای آن که تصور نشود تنها به بی‌دقتی‌های تاریخی در آن نطق توجه شده و از روح آن غفلت شده نکته دیگری قابل ذکر است.

آقای رییسی در این نطق بیش از ۴۰ بار از کلمۀ «عدالت» با مشتقات آن به صورت مثبت و منفی (عادلانه/ ناعادلانه/ بی‌عدالتی) استفاده می‌کند اما توضیحی در این باره نمی‌دهد که منظور مشخص او از «عدالت» و بی‌عدالتی چیست البته آن را در برابر «ظلم» توصیف می‌کند ولی باز مشخص نمی‌کند مراد او از ظلم دقیقا چیست. حال آن که در نطق پارسال در ابتدا یادآور شد که منظور او از آزادی چیست.

وقتی می‌گوییم "دو به اضافه دو مساوی چهار است" به لحاظ "منطقی" درست است و هنگامی که می‌گوییم هوای بیرون بارانی است به لحاظ "تجربی" درست است و لباس فردی که تازه وارد خانه شده و شیشه‌ها گواه‌اند و جدای مشاهده می‌توان تجربه کرد. گزاره‌های غیر منطقی و غیرتجربی را اما نمی‌توان بدون توضیح رها کرد.

مشهورترین تعریف از عدالت نزد شیعیان همان جمله است که در نهج‌البلاغه به نقل از امام‌ علی‌ع آمده: "یضع الامور مواضعها". یعنی "قرار گرفتن هر چیزی سر جای خود" . از نطق مورد اشاره اما این مفهوم برنمی‌آید بلکه بیشتر به عنوان نقطۀ مقابل ظلم منظور است.

عدالت را "تجاوز نکردن به حقوق دیگران" و "دادگری" و "حکم به حق" هم دانسته‌اند. در تعاریف مدرن‌تر اما به میزانی که تبعیض نیست عدل هست. هم‌چنان که به اندازه‌ای که شب نیست روز هست و به اندازه‌ای که روز هست شب نیست. با این نگاه برای آن که بدانیم چقدر عدالت هست باید ببینیم چقدر تبعیض نیست و نمی‌توان هم زمان از عدالت و تبعیض سخن گفت با هر توجیه.

در این نطق اما عدالت در نقطۀ مقابل ظلم نشسته است در حالی که ظلم مصادیق متعدد دارد و تبعیض بیشتر قابل اندازه‌گیری است و برخی از هم خانواده‌های عدل و عدالت مانند "عِدل" یا "عدیل" به معنی پیمانه به لحاظ امکان اندازه‌گیری قابل درک است.

تعریف مدرن‌تر از عدالت که در کشورهای برخوردار از لیبرال دموکراسی هواخواه و البته مصداق دارد "فرصت‌های برابر" است. جامعه‌ای که فرصت رشد و شکوفایی را برای همه فراهم می‌آورد عادلانه‌تر است تا جامعه‌ای که راه ارتقای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی را می‌بندد ولو از بام تا شام شعار عدالت سر دهد و اتحاد شوروی چنین جامعه‌ای بود. بیرون حزب کمونیست امکان هیچ پیش‌رفت و ارتقایی فراهم نبود اما ادعای عدالت‌خواهی آنان گوش فلک را کر کرده بود. پاره ای امکانات توزیع شده بود اما احساس فرصت برابر نبود.

دو دهه قبل و خاصه پس از روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد در ایران عدالت بیشتردر مفهوم توزیعی آن مورد توجه قرار گرفت به این معنی که امکانات تا چه اندازه توزیع و تقسیم می‌شود. فرض در این گزاره بر این است که به قدر کافی برخوردار هستیم ولی خوب توزیع نمی‌شود. انگارۀ ذهنی غالب ایرانیان هم چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن همین است. پول و ثروت داریم اما خوب توزیع نمی‌شود و از این رو از مفهوم عدالت استقبال می‌شد.

برخی هم با نگاه تلخ فلسفی معتقدند اساسا عدالتی در کار نیست و عدالت واقعی این است که همه ما بعد هشتاد نود سال می‌میریم و وقتی این قطار در پایان، ته درۀ مرگ می‌افتد چه اهمیت دارد که داخل واگن من نان خالی بخورم و دیگری موز؟ چون از بالا که نگاه کنی همه واگن‌ها و کوپه ها هم‌سرنوشت‌اند و این همان عدالت است: فرجام یک‌سان. در نگاه مذهبی اما عدالت یکی از ارکان است و برای تحقق آن باید کوشید. منتها تعریفاز عدل را هرقدر نمی‌توان ارایه داد از ظلم و تبعیض که نقیض آن است که می‌توان و مصادیق تبعیض هر جا باشد یعنی عدالت نیست و راه استقرار عدالت از بین بردن مصادیق تبعیض است که کاملا آشکارند و غیر قابل انکار.

هر چه نطق آقای رییسی را کندوکاو کردم اما درنیافتم جدای این که "عدالت، نفی ظلم است" در نگاه او چه مؤلفه‌هایی دارد و کدام تعریف مدِ نظر است: فرصت‌های برابر برای همه، حکم به حق، اعمال نکردن تبعیض، هر چیز در جای خود، دادگری در قضاوت، انصاف، رفتاری بین افراط و تفریط یا یک مرحله قبل از قسط؟ (در سال های انقلاب بر تفاوت قسط و عدل بسیار تأکید می‌شد).

تا پیش از آن که از نظر برتراند راسل آگاه شوم تعریف خودم از عدالت علاوه بر «هر چیز در جای خود» این بود که به میزانی که تبعیض نیست عدالت هست و عدالت را از نقیض آن باید شناخت: اشیا با ضد خود شناخته می‌شوند.

با این نگاه به میزانی که سیریم گرسنه نیستیم و به اندازه‌ای که گرسنه ایم سیر نیستیم و نمی‌توان هم سیر بود هم گرسنه و اگر شاهد تبعیض بودیم و باشیم داعیۀ عدالت پذیرفتنی نیست.

آقای راسل اما چه گفته که به تعریف عدالت نزدیک‌تر است؟ او رک و پوست‌کنده و صاف و روشن می‌گوید: "عدالت، عبارت از هر چیزی است که اکثریت مردم آن را عادلانه بدانند."

عصرایران

آخرین اخبار