به گزارش ایران اکونومیست، کتاب «رژیم موقت، مفهوم و پژوهشهای تخصصی» که توسط مرکز مطالعات و پژوهشهای الاتحاد تألیف و منتشر شده، در مباحثی تخصصی به بررسی پدیده فروپاشی رژیم موقت صهیونیستی پرداخته است. این کتاب در فصل اول مفهوم رژیم موقت و اذعان شخصیتهای مختلف بینالمللی و صهیونیستی به این موضوع را مورد اشاره قرار داده و در فصلهای بعدی به بررسی ساختارهای امنیتی و تشکیلاتی سرویسهای جاسوسی و نظامی رژیم صهیونیستی پرداخته و در ادامه بحرانهای فراروی اسرائیل را که منجر به این فروپاشی میشود برشمرده است.
بخش چهارم
مجتمع اطلاعاتی اسرائیل
پژوهشگران و تحلیلگران رژیم صهیونیستی همواره عنصر اطلاعات را در مناقشهها و تحلیلهای خود در نظریه امنیتی رژیم بهصورت سالیانه مورد ارزیابی و اصلاح قرار دادهاند. بیشتر این تحلیلگران اعتقاد دارند که نظریه امنیتی اسرائیل از موضوعات مهم و اولویتدار برای تحلیل جزئیات مربوط به این دو عنصر است، چرا که اسرائیل بهعنوان میهمان ناخوانده منطقه و جامعهای که مبتنی بر ایدئولوژی تلمودی است، همواره رویکرد توسعهطلبانه و برتری نژادی دارد که آن را نیازمند ورود در جنگهای دائمی قرار میدهد، اما صهیونیستها مأموریت اساسی خود را فعالیتهای نظامی میدانند، البته آنها پیشتر از فعالیتهای امنیتی غافل بودند و در پژوهشها و تحلیلهای خود ابعاد امنیتی و اطلاعاتی را تنها در بخشی که مربوط به فعالیتهای نظامی باشد دنبال میکردند و ابعاد دیگر را نادیده گرفته بودند.
پدیده جنگ نرم که طی دهههای اخیر در عمق فعالیتهای جمعی رژیم صهیونیستی وارد شده است بهعنوان مکمل عرصه جنگی در این رژیم در ابعاد فکری، فرهنگی، اعتقادی، علمی و روحیه مبارزاتی و دفاعی دنبال میشود. اسرائیلیها به این ترتیب تلاش دارند پتانسیلها و اموال بسیار زیادی را تحت مالکیت خود بگیرند و در این زمینه فعالیتهای گستردهای را در عرصه رسانهای و جنگ نرم سایبری دنبال کردهاند تا بتوانند هوشمندی و بیداری ملتها را در این عرصه جنگی از بین ببرند.
بر اساس دیدگاههای ما تمامی اصلاحات صورتگرفته 13گانه بر نظریه امنیت داخلی رژیم صهیونیستی از سال 1948 تا آخرین اصلاحات که در اوایل ژوئن سال 2021 انجام شدهاند و دهها متفکر و ژنرال و مسئول سابق در سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل در آن نقش داشتهاند، بر تلاش برای برتری اطلاعاتی اسرائیل اتفاق نظر دارند. اسرائیلیها امنیت را متشکل از سه ضلع میدانند که شامل بازدارندگی، هشدار و تعیین تکلیف سریع جنگها است. آنها اطلاعات را در اولویت دوم بهعنوان ساختار دوم برای واکنش نسبت به تهدیدات معرفی میکنند.
نظریه امنیتی اسرائیل در آخرین اصلاحیه خود که آکادمی واشنگتن اخیراً دو فصل از آن را منتشر کرده است، معتقد است:
* ساختار دوم از واکنش اسرائیل به تهدیدات شامل برتری اطلاعاتی است که میتواند هشدار زودهنگام برای از بین بردن انگیزه دشمن بهصورت پیشدستانه جهت آسیب رساندن به اسرائیل را تأمین کند، به این ترتیب اسرائیل زمان کافی برای واکنش مناسب نسبت به تهدید را خواهد داشت و دیگر نیازی به آمادهباش دائمی و فرسایش منابع وجود ندارد.
* ارتش اسرائیل و مؤسسات امنیتی دیگر باید تصمیمسازان اسرائیل را به اطلاعات جاسوسی مشخص در خصوص عوامل تهدید و انگیزههای دشمن جهت اتخاذ اقدامات متخاصم تجهیز کنند، این موضوع برای ایجاد زمان کافی جهت تأمین واکنش نظامی مناسب و عملیاتی ضروری است تا اسرائیل بتواند بهصورت فوری از توانمندی خود در این عرصه استفاده کند یا بازدارندگی بهصورت طولانیمدت ایجاد کند.
بر اساس آنچه گفته شد مشخص میشود که نظریه امنیت داخلی رژیم صهیونیستی نقش اساسی به سرویسهای جاسوسی داده است و آنها را مأمور ارائه هشدار لازم میداند و این موضوع نقش اساسی مؤسسات امنیتی در حمایت از توان اسرائیل و نه حضور مستقیم در عرصههای نظامی را نشان میدهد، به این ترتیب این مؤسسات نقش مبارزاتی در عرصههای جنگی ندارند. از سوی دیگر از آنجا که اسرائیل فاقد عمق استراتژیک مناسب است، باید توانمندیهای امنیتی و جاسوسی خود را در وهله اول بهعنوان یک کمربند دفاعی بهکار گیرد.
تصمیمسازان امنیت داخلی رژیم صهیونیستی مفهوم برتری اطلاعاتی را با دو ویژگی اساسی مشخص میکنند:
الف: برتری اطلاعاتی بلندمدت: که شامل قدرت سرویسهای جاسوسی اسرائیل برای ارائه اطلاعات و هشدار زودهنگام در خصوص انتشار نیروها در خارج از مرزهای سرزمینهای اشغالی است، بهعنوان مثال این موضوع میتواند شامل هشدار اطلاعاتی در خصوص لبنان یا مناطق مختلف در نوار غزه شود، این در حالی است که اسرائیل بهصورت دائمی حضور نظامی و زمینی در این مناطق ندارد، این موضوع همچنین میتواند شامل اطلاعرسانی در خصوص توانمندیهای آتش سنگین دشمن نظیر موشکهای کوتاهبرد یا استقرار نیروهای غیررسمی وابسته به سازمانهای مختلف در چارچوب جنگ چریکی باشد.
ب: برتری اطلاعاتی همراه با حضور نظامی: فعالیتهای نظامی ارتش اسرائیل در کرانه باختری طی چهار دهه گذشته با توانمندی این رژیم برای ارائه هشدارهای اطلاعاتی زودهنگام همراه بوده است، این توانمندی در نتیجه تلاش دائمی ارتش در این منطقه و فعالیت گسترده ارتش و نیروهای شاباک در چارچوب فعالیتهای پیشگیرانه دنبال میشود.
مؤسسات امنیتی اسرائیل تصمیمسازان این رژیم را به هشدارهای اطلاعاتی زودهنگام در خصوص تحولات استراتژیک در داخل سرزمینهای اشغالی تجهیز میکنند. اسرائیل طی سالهای گذشته بهدنبال افزایش توانمندیهای اطلاعاتی خود برای مشخص کردن قدرت دشمن و اطلاع از انگیزههای آن برآمده است. این تجربه ناشی از اجرای سناریوهای مختلف در خصوص حمله نیروهای متخاصم به شهرها و شهرکهای صهیونیستنشین در فلسطین اشغالی است،
بهعنوان مثال جنگ جولای 2006 بهعنوان یکی از نزدیکترین جنگهای نامتقارن ابعاد مطالعاتی زیادی برای اسرائیل داشته است و بیشترین نگرانیها را طی چند دهه گذشته برای این رژیم ایجاد کرد. این نگرانیها تنها در نتیجه ظاهر نگرانکننده این جنگ در خصوص محافظت از شهرکنشینان اسرائیلی و ضعف توانمندی اجرایی ارتش و عدم کارآمدی زیرساختهای فوقالعاده و رفتار اشتباه فرماندهان سیاسی نیست، بلکه مجموعهای از عوامل باعث شده است جنگ مذکور تأثیرات فراگیری در جامعه صهیونیستی داشته باشد که بنا بر گزارش کمیته تحقیقات وینوگراد پیش از این مورد توجه قرار نمیگرفت.
«کوری اطلاعاتی» اسرائیل یکی از مهمترین ویژگیهای مهلک اسرائیل در این جنگ بود تا جایی که سردمداران رژیم صهیونیستی بهسختی میتوانستند کنشها و واکنشهای حزبالله لبنان و ماهیت اراده مبارزاتی آنها را درک کنند، علاوه بر اینکه هیچ چشماندازی از میزان تسلیحات آنها و غافلگیری احتمالی در خصوص این تجهیزات نداشتند. در همین چارچوب ضعف اطلاعاتی گسترده دشمن باعث شد دو سلاح تأثیرگذار و سرنوشتساز حزبالله در جنگ جولای 2006 یعنی موشکهای کورنت و موشکهای سطح به دریا از دید اسرائیلیها مخفی بماند؛ مورد اول باعث زمینگیر شدن تانکهای مرکاوای رژیم صهیونیستی شد و موشک دوم نیز کشتی ساعر5 اسرائیل را منهدم و نیروی دریای اسرائیل را از عرصه جنگ خارج کرد.
رژیم صهیونیستی برای توجیه این ضعف اطلاعاتی در فعالیتهای تبلیغاتی خود طی 15 سال گذشته مدعی شده است که مشکل موجود در نتیجه عدم هماهنگی مزمن بین سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی به وجود آمده است، اما بررسی دقیقتر نشان میدهد که این عامل کمترین تأثیر را در ضعف اطلاعاتی اسرائیل نسبت به حزبالله داشته است، آن هم در شرایطی که بیش از 95 درصد فعالیتهای بخشهای مختلف اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی معطوف به بررسی رفتارهای حزبالله لبنان است.
آکادمی مطالعات امنیت داخلی دانشگاه تلآویو در پژوهشی با عنوان «سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل به کجا میروند، تحلیل رویکردها و توصیهها» که در اوایل اکتبر منتشر شد، سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل را مورد هجمه قرار داده و بهشدت از عملکرد آنها و بهویژه عدم هماهنگی بین آنها انتقاد کرده است.
این پژوهش اذعان میکند که تغییرات اساسی باید در شکل این سرویسها ایجاد شود تا اسرائیل بتواند در برابر چالشهای استراتژیک ایستادگی کند. بر اساس این گزارش ساختار سرویسهای جاسوسی اسرائیل موهوم است و تناسب کافی برای مقابله با چالشهای امنیتی جدید فراروی اسرائیل را ندارد، چرا که این سرویسها مرکز یا رئیس یا مدیر مشترکی ندارد و غیر از کمیته رؤسای سرویسها هیچ سیستمی بهصورت مشترک بر آنها اشراف ندارد، کمیته مذکور نیز کمیتهای داوطلبانه است که اختیارات و سازماندهی خاصی ندارد، لذا این سرویسها نمیتوانند برنامه کاری مشترکی را ارائه دهند یا هماهنگیهای بیشتری در خصوص ایجاد زیرساختهای قدرت بین سرویسهای جاسوسی دنبال کنند و نگاه فراگیری به رصد منابع اطلاعاتی این سرویسها داشته باشند.
تهیهکنندگان این پژوهش معتقدند که مشکلات ناشی از عدم همکاری بین سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل تا حد زیادی به عدموضوح در مشکلات اساسی و ریشهای سیستم امنیت داخلی اسرائیل مرتبط میشود.
در همین رابطه روزنامه صهیونیستی هاآرتص در مقالهای بهقلم یوسی میلمان تحلیلگر مسائل اطلاعاتی و استراتژیک صهیونیست در سالروز جنگ جولای به چالشها و تنشهای موجود بین سرویسهای جاسوسی اسرائیل که در لبنان فعالیت میکردند، پرداخت و نوشت که این تنشها بین موساد و أمان (شعبه اطلاعات نظامی) و شاباک (سرویس امنیت عمومی اسرائیل) به وقوع پیوسته بود. این تحلیلگر اسرائیلی میافزاید که همواره تلاشهای صورتگرفته برای عقد توافقنامهای جهت توزیع اقدامات بین سرویسهای جاسوسی اسرائیل ناکام مانده و موفق به پایان دادن به تنش میان آنها نشده است.
نویسندگان این گزارش تأکید میکنند که یکی از مهمترین عواملی که باعث شناسایی و بازداشت شبکههای جاسوسی اسرائیل در لبنان بین سالهای 2006 تا 2010 شد، اختلال در مخفی نگهداشتن اطلاعات یعنی اختلال در روابط بین مزدوران بود که باعث شد بسیاری از شبکهها به دام نیروهای امنیتی لبنان بیفتند.
جالب اینجاست که بر اساس توزیع کاری که بین سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل صورت گرفته است موساد مزدوران خود را بر اساس یگان تسومیت جذب و گزینش میکند و یگان قیساریا مسئولیت اجرای عملیات نظامی را بهعهده دارد. جذب مزدوران نیز عموماً در «دولت میزبان» صورت میگیرد و عناصر جاسوسی همواره برای انجام مأموریتهای خود در دولت هدف که معمولاً در زمره دشمنان اسرائیل قرار دارند، به سرزمینهای آنها ارسال میشوند.
یگان 504 سرویس جاسوسی امان نیز فعالسازی مزدوران را عهدهدار است. بر اساس توافقی که بین این یگان و موساد به وجود آمده است، یگان 504 مسئول جذب مزدور در مناطق مرزی اسرائیل با سوریه و لبنان و مصر و همچنین داخل مناطق حاکمیتی تشکیلات خودگردان است، اما جذب جاسوس در خارج از مرزهای سرزمینهای اشغالی بهعهده موساد قرار دارد.
در اینجا توجه به این نکته ضروری است که گسترش تکنولوژی در دو دهه گذشته باعث شده است جهشی در پروتکلها و ابزارهای جنگ اطلاعاتی مدرن بهوجود آید که در نتیجه آن نیروی ضعیفتر یعنی مقاومت که گرایش بیشتری بهسمت جنگ نامتقارن دارد، در فعالیتهای نظامی خود از این تکنولوژی استفاده کند و عدم تقارن گسترده در پتانسیلها و امکانات تکنولوژیک را که بهنفع اسرائیل در جریان بود کنار بزند و برتری قابلتوجهی در این عرصه به دست بیاورد.
جنگ اطلاعاتی نامتقارن از مجموعهای از مفاهیم گرفته شده است که میتوان آنها را در موارد زیر خلاصه کرد؛
ـ عرصه جنگ واقعی برای مبارزه رودررو یا محاصره کردن دشمن وجود ندارد.
ـ سلاح مورد استفاده در عرصههای جنگ اطلاعاتی شبیه یکدیگر نیست و بهکارگیری این سلاحها نیزمشابه هم نیست و بر حسب قدرت اطلاعاتی طرفین با هم متفاوت است.
ـ ارتباطی میان کنش و واکنش موجود در عرصه تنش یا رقابت وجود ندارد و این موضوع بستگی به شرایط حفظ سلاح یا خارج از معادلات و منطق خاص قرار دارد و میتواند در هر نوعی حادث شود.
ـ سرعت حرکت: با وجود اینکه سرعت حرکت و غافلگیری از روشهای مطلوب در انواع جنگها بهشمار میرود، اما در شرایط جنگ نامتقارن اطلاعاتی نیاز بیشتری به این دو فاکتور احساس میشود، چرا که باید مبتنی بر ابداع و افکاری عجیب و غریب یا بیسابقه در طول تاریخ باشد که علم یا معادلات توازن قدرت با تمام دقت خود در محاسباتش به آن راه پیدا نکند.
ـ این نوع جنگ منحصر به روشهای ثبتشده جنگی نیست، بلکه عموماً در نتیجه حوادث تصادفی به وقوع میآید که واکنشها یا ابتکارات دشمن آن را رقم میزند، در این شرایط وقتی این اتفاقات با دقت بالا مورد بررسی قرار میگیرد، پیشبینی رفتار توسط طرف مقابل مشکل خواهد بود.
ـ این نوع جنگ برخی مواقع از بالاترین سطح ریسک برخوردار است، چرا که شکست در آن نتیجه واحدی را بهدنبال دارد و ریسک پایین در این جنگ معنایی ندارد.
- این نوع جنگ معمولاً آمیختهای از رویکردهای روانی است و بیشتر در روشهای نامتقارن دنبال میشود و کسی که این روند را در پیش میگیرد از روحیه معنوی بالا میان عناصر خود و تاکتیک پیشرفته در عملیات برخوردار است و بیشترین آمادگی برای ریسک کردن را دارد و رفتاری را انجام میدهد که در موازنههای طبیعی غیرممکن بهشمار میرود و حتی فکر کردن به آن نیز دیوانگی است. این نوع جنگ نیازمند اراده قوی و سازماندهی جدید و صبر و استقامت است.
ادامه دارد... .
+