به گزارش ایران اکونومیست، حقیقت این روزهای فوتبال ما، وضوحی دارد که فقط به شرط نادیده گرفتن، می توان بی تفاوت از کنارش گذشت.
روزهای التهاب، حاشیه، تصمیم های نادرست و بحران های ناشی از آن، همه ثمره اشتباه بود و تمام شد. همه آنها که مدافع ادامه این کابوس بودند، انرژی شان را گذاشتند و همه توان مرئی و نامرئی شان را به کار گرفتند تا همان چیزی بشود که آنها می خواهند غافل از آنکه این گروه نماینده همه مردم ایران نبودند و آنها شدند بازنده بزرگ.
قهرمان قصه یادآوری می گوید: «کابوس تلخ، تا وقتی ترسناک است که خوابیده ای. بعد که از خواب بیدار شوی آن اتفاقات همه برایت یک خواب بد بوده و بس...»؛ اما اتفاقات این ۱۹ ماه آنقدر عجیب بود که همین حالا هم برای همه ما ترسناکند.
حالا با وجود حرفهای غیر واقعی (از جمله همان ها که سردبیر رسانه قوه قضاییه تکذیبش کرد)، فدراسیون تلاش می کند اشتباهات را جبران کند. حتی آن اشتباهاتی که رئیس فعلی در برخی از آنها نقش داشته. سوال اصلی را همین حالا مطرح می کنیم: بهتر است اشتباهات را جبران کنیم یا با اشتباهات بزرگتر، دامنه ویرانی را گسترش دهیم؟
حالا فدراسیون تصمیم گرفته کارلوس کی روش سرمربی تیم ملی ایران باشد. مردی که ما را به دو جام ملتها و دو جام جهانی برد. یادمان نرفته تیمی که در حال حاضر در اختیار داریم نتیجه کشف و جسارت اوست. روزهای ابتدایی ورود کی روش به این فوتبال، بازیکن ۲۹ ساله برای تیم ملی شرط می گذاشت و ناز می کرد. کی روش راهی نداشت جز نسل سازی؛ همان کاری که در پرتغال انجامش داد. مجموعه ای از بازیکنان جوان و شایسته را به تیم ملی آورد و تیم ملی جدید را ساخت. بازیکنانی که با او در دو جام جهانی بازی کردند و حالا به جام جهانی سوم رسیده اند.
می دانیم این روزها فوتبال ما به دو دسته موافق و مخالف تاج و همین طور دو دسته پرشمارتر موافق و مخالف کی روش تبدیل شده؛ اما فارغ از این نگاه برگرفته از تحلیل های شخصی، ضرورت دارد افق دیدمان را به سطحی در اندازه جام جهانی ببریم. جایی که قرار است فقط ۳۲ تیم از ۲۱۱ عضو فیفا در آن شرکت کنند. قرار است مقابل دو تیمی بازی کنیم که سیاستمدارانشان دلیل اصلی کوچک شدن سفره مردم ایران هستند و قطعا آن دو بازی برای سیاستمدارانی که این روزها به اشتباه در امور فوتبال دخالت می کنند (تا از راه فوتبال مشهور شوند)، بسیار مهم خواهد بود چون زمینه مصاحبه های داغ را فراهم خواهد کرد.
با این فرضیه ابتدایی، آیا واقعا همه دسته ها، حزب ها، چهره های سیاسی غیر مرتبط با فوتبال و تفکرات وابسته و مستقل، اهمیت حضور در چنین میدانی را می دانند؟ رفتاری که برخی افراد سیاسی برای دخالت و ورود در فوتبال و ادامه ویرانی هایش انجام داده اند، کاملا مشخص می کند میدان عظمیمی مانند جام جهانی را با بالماسکه اشتباه گرفته اند.
دقت کنید: ۷۴ روز دیگر باید در «مهمترین میدان ورزشی جهان» بازی کنیم. در حالی که عضلاتمان به دلیل خواب ۱۹ ماه به مرز فلج کامل نزدیک شده است.
برای حضور در میدانی به وسعت جام جهانی با آن گستره نفوذ و هیاهوی غریب، نیاز به مردانی داریم که تا سطح جام جهانی قد کشیده باشند. تیم ملی برای نمایشی در حد جام جهانی، به پیوستگی و اتحاد همه ما در تمام این جغرافیا نیاز دارد تا در سایه این اتحاد، معجزه اتفاق ببیفتد. منتظر آن معجزه می مانیم.