به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه ایران نوشت: طی روزهای اخیر، دکتر مسعود نیلی – عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد شریف – که رد پای آشکار و پنهان او و همقطارانش در سیاستهای نابسامان اقتصادی طی سه دهه اخیر مشهود و جزو مهمترین بانیان وضع موجود است، سخنانی را در باب توسعه صنعتی کشور در دومین میزگرد تخصصی از سلسله نشستهای سیاست صنعتی مطرح کرده است.
در وادی امر، فارغ از آنکه گفتارها و توصیههای ترویج شده توسط مسعود نیلی در نشست مذکور مورد نقد قرار گیرد، باید دقت شود که ایشان میبایست هماکنون به جای نظریهپردازی در باب توسعه صنعتی کشور، ابتدا پاسخگوی تئوریهایی باشد که طی سه دهه اخیر در اقتصاد کشور پیادهسازی کردند و عدم کارایی سیاستهای تجویز شده مبتنی بر تئوریهای مذکور، با مشاهده وضعیت نابسامان اقتصاد کشور و آسیب جدی در معیشت و فلاکت مردم قابل مشاهده است، بهعنوان مثال طی دهه ۹۰ شمسی که عنان سیاستگذاری اقتصاد کشور به طور تمام و کمال در اختیار مسعود نیلی و همفکرانش در دانشکده اقتصاد شریف، مؤسسه نیاوران و امثالهم بوده است، تعداد خانوارهای زیر خط فقر از ۳ میلیون نفر به بیش از ۱۰ میلیون نفر جهش داشته است، لذا اکنون واجب است که ایشان نه در مسند اقتصاددان و نظریهپرداز، بلکه در مسند پاسخگو در محضر ملت ایران بنشینند و بیش از این با توصیههای منسوخ و فلاکتبار اقتصادی، بنیه اقتصاد کشور و معیشت مردم را در شرایط جنگ اقتصادی ضعیف نکنند.
با اینحال، گزارههای مطرح شده توسط مسعود نیلی در نشست اخیر نیز محل تأمل و نقد فراوان است:
۱- برخلاف سیاستهای اقتصاد مقاومتی که ابتدا تأکید بر اقتصاد درونزا و سپس بروننگر دارد، خطمشی تبیین شده توسط مسعود نیلی بر اساس مبنا قرار دادن صادرات و تنظیم سایر شئون اقتصاد طبق این مؤلفه است، حال آنکه صادرات علاوهبر پتانسیل داخلی، به طور عمده تحت اراده طرف خارجی نیز است، لذا در شرایط خاص نظام جمهوری اسلامی در بینالملل که عرصه نبرد دائمی حق و نظام باطل سلطه است، گره زدن هسته اصلی سرنوشت اقتصاد کشور به صادرات، عملاً به معنای افزایش تأثیرپذیری اقتصاد داخلی از تصمیمات دولتهای خارجی و در نهایت تضعیف اقتصاد داخلی است. شایان ذکر است که پیگیری و برنامهریزی برای گسترش صادرات، امری مطلوب است و مخالفتی با گسترش صادرات وجود ندارد، لیکن «سیاست توسعه صادرات» که مسعود نیلی آن را به طور افراطی تجویز میکند، خط مقدم اقتصاد را توسعه صادرات قرار داده و در نهایت کوک ساز اقتصاد ایران میبایست با تمایلات کشورهای متخاصم که عمده مبادلات بینالمللی را در اختیار دارند، تنظیم شود. قابل تأمل آنکه گفتار بیان شده توسط ایشان، عملاً در حال ارائه توصیه سیاسی و تعیین خط مشی کلان سیاست کشور از مجرای اقتصاد است، به نحوی که ضمن وابستگی افراطی اقتصاد ایران به صادرات به کشورهای دیگر، ایران را در موضع کرنش در برابر قدرتهای خارجی و هضم در نظم جهانی مطلوب نظام سلطه و نئولیبرالها قرار دهد. پیگیری افراطی این نسخه سیاستی در دهه ۹۰ شمسی توسط ایشان در دولتهای یازدهم و دوازدهم انجام شد، اما بدترین عملکرد اقتصاد ایران نیز در همان دهه رقم خورد و تابآوری اقتصاد ایران را بشدت کاهش داد.
۲- تناقض گفتار و عمل از جمله مؤلفههای بارز در گزارههای بیان شده توسط مسعود نیلی در نشست مذکور است. طبق دیدگاه داگلاس نورث (برنده نوبل ۱۹۹۳ اقتصاد)، آن چیزی که در نهایت منجر به رشد اقتصادی و ثبات در آن میشود، تنظیم قواعد و نهادها به منظور قوام حقوق مالکیت و محیط اقتصادی امن و با ثبات است. بررسی واقعیات اقتصاد ایران طی سه دهه اخیر نشان میدهد که اقتصاد ایران جولانگاه سیاستگذاریهای پوسیده اقتصادی توسط مسعود نیلی و همقطارانش بوده است، به گونهای که با تأکید مکرر بر رهاسازی بازارها با اسم زیبنده آزادسازی، تأسیس بانکهای خصوصی، تضعیف ارزش پول ملی و امثالهم، عملاً محیط تولیدی اقتصاد کشور را ناامن و بیثبات کرده و انگیزه سرمایهگذاری و تولید را کاهش داده است. جالب آنکه ایشان هماکنون بر طبل ثبات و استراتژی صادرات میکوبند، حال آنکه صادرات نیازمند تولید داخلی قدرتمند در شرایط ثبات فضای کسب و کار و امنیت اقتصادی است. برای باغ اقتصاد ایران که درختان آن با نسخههای پوسیده ایشان سوزانده شده است، اکنون نظریه میدهند که کدام محصول از این باغ بهتر است صادر شود.
۳- فقدان پاسخگویی مسعود نیلی نسبت به عملکرد نامناسب خود طی سه دهه اخیر در اقتصاد ایران، خود به معبری ضد توسعه و پیشرفت تبدیل شده است، اما هماکنون سخن از استراتژی برای توسعه کشور به میان میآورند. شایان ذکر است که بر اساس نظرات اقتصاددانانی همچون رابرت بیتس (Robert Bates, ۲۰۰۴)، پاسخگویی سیاسی منجر به اتخاذ سیاستهایی میشود که رفاه شهروندان را گسترش داده و زمینه شکوفایی اقتصاد را تسهیل میکند. لذا توصیه میشود اگر آقای نیلی دغدغه توسعه کشور را دارند، به جای تئوریپردازی برای توسعه کشور بر اساس تفکرات پوسیده، به سهم خود در مقام پاسخگو نسبت به عملکردشان قرار گیرند.
۴- نگاه ظاهری و مکانیکی مسعود نیلی از فرایند رشد و توسعه در جنوب شرقی آسیا و عدم توجه به ابعاد پیچیده و پویای فرایندهای اجتماعی نشان میدهد که ایشان نهتنها تسلطی به الفبای توسعه ندارند، بلکه با تحلیلهای نادرست ناشی از عدم آگاهی کافی نسبت به موضوع، میتوانند زمینه سیاستگذاری و تصمیمات نادرست توسط مقامات اجرایی و سیاستگذار را فراهم آورند. چهارچوب تحلیلی مکانیکی در ایشان به حدی بغرنج است که علت موفقیت اقتصادی جنوب شرقی آسیا را درک نکرده و در مؤلفه صادرات تصور مینمایند، حال آنکه می شود با اصلاح قوانین و حقوق مالکیت، ایجاد نهادهای تضمین کننده ثبات اقتصادی، اصلاح نهادها و اتخاذ سیاستهای دولتی با حداقل نااطمینانی در اقتصاد، زمینه شکوفایی در آن کشورها و رشد صادرات را فراهم کرد، اما همانطور که در مورد ایران اشاره شد، زمین اقتصاد ایران با توصیههای پوسیده این قبیل اقتصاددانان، سوخته است و بازسازی آن برای رشد اقتصادی و گسترش صادرات نیازمند پرهیز از توصیههای آنان است.
شایان ذکر است که ادبیات توسعه و پیشرفت نیازمند مطالعات عمیق و اشراف بر اندیشههای اقتصاددانان و نحلههای فکری مختلف است، لذا به ایشان و همقطارانشان که مقوله توسعه و پیشرفت را صرفاً مکانیکی میبینند، توصیه میشود که تا زمان اخذ دانش لازم و کافی، تقوای لازم را در پیش گرفته و از ورود به این عرصه خودداری کنند، زیرا توسعه با اقتصاد ماشینحسابی به دست نمیآید و صرفاً کشور را دچار پسرفت میکنند.
باتوجه به نکات مطروحه، پر واضح است آنچه که امروز سبب آسیبپذیری جدی کشور در برابر تحریمها و مؤلفههای سیاسی شده است، سیاستها و نسخههای نامناسب اقتصادی بوده که تابآوری اقتصاد داخلی را کاهش داده و اکنون آن را نیازمند به مؤلفه سیاسی کرده است. جالب توجه آنکه این قبیل توصیهها طی سه دهه اخیر، عمدتاً توسط مسعود نیلی و همفکران آن ترویج شده است و اکنون برای بهبود چیزی که مسبب بودهاند، عملاً توصیه به تغییرات سیاسی از مجرای اقتصاد میکنند.
برش
عباس شاکری (اقتصاددان) ۲۵ شهریور ۱۳۹۷: بهنظر میرسد برای سرپوش گذاشتن بر این بلوای ارزی (سال ۱۳۹۷)، آقایان شروع به آدرس غلط دادن کردهاند ولی اتفاقاً در آن آدرس هم خودشان دوباره گیر میافتند چرا که با توصیه امثال همین افراد و با پشتیبانی رسانهای خاص و طیف غیرمولدها این غول نقدینگی را ایجاد کردهاند. خودشان بودند که این بانکها را به جان مردم انداختند و امروز وقت آن رسیده است که افراد بهجای پنهان شدن پشت آدرسهای غلط و حمایت ذینفعهای رانتخوار بهطور شفاف تاوان کردههای خود را بپردازند، وگرنه هرکس تمایل پیدا میکند تصمیمات سطحی بر اقتصاد و مردم تحمیل کند و کشور را بهجای مسیر توسعه در مسیر ضدتوسعه قرار دهد و با ذینفعان و رانتجویان حشر و نشر داشته باشد و در حاشیه یا متن مدیریتهای کلیدی حکمرانی کند و جامعه را بهتمسخر گیرد و در هیچ جا هم پاسخگو نباشد.