بالاخره این دور از مذاکرات با تمام پستی و
بلندی ها و مشقاتی که به همراه داشت با نتایجی مثبت به اتمام رسید. در حال حاضر
نیز شعف و شادی زیادی در بین بخشی از بدنه جامعه، خصوصا بدنه حاکمیت، هویدا است و
مدام به یکدیگر تبریک میگویند. این شعف و شادی به اندازه ای خودنمایی میکند که
ناخودآگاه این پرسش را در ذهن ایجاد مینماید که این پیروزی که تا این اندازه بزرگ
تصور میشود دقیقا چه نتایجی را برای مردم به همراه خواهد داشت و آیا مردم نیز میتوانند
در این شادی شریک باشند. به این معنا اگر قرار است تا مردم نیز در این شادی شریک
باشند باید به وضوح به ایشان گفته شود که این نتیجه و احتمالا نتایج بعدی تا چه
اندازه بر سرنوشت زیستی آنها اثر خواهد گذاشت. طبیعتا نمیتوان از مردم خواست شما
نیز خوشحال باشید چون ما خوشحال هستیم.
نکته مهم این که جامعه ایرانی در برهه های مختلف
بزنگاه هایی از این نوع را تجربه کرده است اما روند زیستی مردم روبه بهبود که
نگذاشته، به وخامت نیز گراییده است.شکی نیست که تلاش های تیم مذاکره کننده در
مذاکرات و عزم دولت در تنش ردایی در منطقه و جهان در اساس امر مهم و ضروری برای
توسعه است و در وضعیت تنش با منطقه و جهان حرکتهای توسعه ای نه تنها نمیتواند با
سهولت رخ دهد، بلکه همانگونه که در وضعیت تحریم شاهد آن بودیم این تنشها قطعا
عامل مهمی در بازداشتن کشور از تحقق مراتب و برنامه های توسعهای خواهد بود. لیکن
نکته مهم این است که در طول تاریخ ایران شادمانی سیاسیون که ممکن است موقتا شادمانی
مردم را نیز به همراه داشته باشدالزاما به کامیابی مردم ختم نشده است و به مرور
بسیاری اناشته ازشادمانیهایی شده ایم که به کامیابی منتج نشده است و نتیجتا
سرخوردگی زیادی را نیز برای مردم به همراه داشته است. این در حالی است که در جوامع
توسعه یافته، مبتنی بر عقلانیت، شادمانی ها به تبع کامیابی ها رخ مینماید و البته
در این جوامع انتظار این است تا سیاست ها و برنامه های دولت در نقطه ای به بهزیستن
مردم منتج شود و شادمانی مردم در همین کامیابی های حاصل شده از سیاست های کارآمد
دولت هاست.
تلویحا این نکته را در برخی از اظهار نظرهای
برخی از مسئولین و کارشناسان نیز مشاهده می شود. این روزها برخی از مسئولین و
کارشناسان اظهار نظر می کنند که این نتیجه از مذاکرات نباید توقع مردم را بالا
ببرد یا این که عنوان می کنند که منشاء و ریشه مشکلات ما در ایران داخلی است و تا
آن ها اصلاح نشود، بهبودی در وضعیت مردم حاصل نخواهد شد. با این مقدمات باید پرسش
دیگری را نیز طرح اندازیم که نتیجه مذاکرات برای چه کسی یا چه کسانی بیشتر مهم
بود؟ مردم یا حاکمیت؟ آیا حاکمیت با این مذاکرات به دنبال نجات خود است یا نجات
مردم؟ قطعا اگر مردم در این زمینه سهیم هستند، باید بدانند که چه سهمی و چگونه و
در چه زمانی این سهم را و البته به چه شکلی دریافت خواهند کرد؟
اگر بپذیریم که همه تلاش های دولت ها باید در
راستای منافع و اعتلاء زیست مردم کشور رخ دهد، باید این را نیز بپذیریم زمانی میتوانیم
همه این تلاشها و دیگر تلاشها را موفقیت آمیز بدانیم که برآیند و حاصل جمع آنها
به بهزیستن مردم منتهی گردد و اگر نتیجهای این چنین حاصل نشود باید به طرح پرسشهایی
از حنس پرسشهای جامعه شناسانه، سیاست شناسانه و پرسش هایی از جنس مدیریت، پرداخت
که چرا با همه ادعاهایی که دولتهای گوناگون در مورد موفقیتهایشان داشتهاند، اما
کامیابی های مردم روزبروز کاستی گرفته است؟
نتیجه این که اگر بپذیریم نتایجی این چنین از مذاکرات قطعا مثبت است، که هست و باید از سیاستهای این چنین حمایت شود، باید این نکته را به دولت وقت یادآور شویم تا مد نظر قرار دهد که چگونه این فرصت سازیها را به ایجاد بهبود در وضعیتهای زیستی مردم مبدل سازد و تنها در این صورت است که منافع دولت – ملت به هم گره خواهد خورد و تضاد دیرینه دولت - دولت در ایران به مرور کاهش پیدا کرده و از بین خواهد رفت.
دکتر رضا اکبری نوری
دکترای علوم سیاسی و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد تهران جنوب