در رابطه با مسایل و چالشهای محیطزیست نقد و تذکر زیادی داده شده و بسیاری از نهادهای آموزشی و علمی در این رابطه مقصر یا سهیم شناخته شدهاند. اما تاکنون کمتر به نقش دانشگاه برای اثرگذاری در این حوزه توجه شده است. این در حالی است که دانشگاههای کشور بهطور کل ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار دانشجو (۱) را تحت آموزش خود داشته و رشتههای مرتبط با محیطزیست نیز در این مراکز مهم آموزش تدریس میشوند.
اگرچه رشته تخصصی «محیطزیست» از مقطع کارشناسی تا دکتری تدریس میشود، اما این رشته یکی از بالاترین آمار فارغالتحصیلان بیکار را در میان سایر رشتههای دانشگاهی به خود اختصاص داده است.(۲)
نکته مهمتر نقش و حضور موضوعات زیستمحیطی در میان دروس عمومی ارائه شده در دانشگاههاست. اکنون با توجه به مسایل و چالشهای متنوع زیست محیطی ضرورت دارد تا این موضوعات نیز جداگانهای در فهرست دروس عمومی دانشگاهها مانند اخلاق، معارف اسلامی، دانش خانواده، متون اسلامی و تاریخ اسلام بگنجد تا جوانان تحصیلکرده با این گونه مسائل حیاتی آشنا شده و به عنوان سازندگان جامعه آینده، به دنبال پیدا کردن راهکارهای معضلات گسترده آن باشند.
درحالی که ۲۲ واحد اجباری دروس عمومی برای دانشجویان دانشگاهها اختصاص داده شده اما دراین برنامه ریزی هیچ توجهی به امور محیطزیستی و علوم طبیعی صورت نگرفته مشاهده نمیشود دروس عمومی دانشگاهی چیست ؟
آموزش عمومی یا دروس عمومی در نظامهای آموزش عالی، از قبل از قرن هجده میلادی و تا اوایل آن، نه به عنوان «آموزش عمومی» بلکه با اصطلاح «آموزش لیبرال» معرفی میشد. در آموزش لیبرال، تمامی دانشجویان میبایست به نحو مطلوبی از مجموع کارهای علمی و ادبی کلاسیک، فلسفه، زبانهای خارجی، منطق و علم معانی بیان، کسب اطلاعات میکردند؛ زیرا در این مدل تاکید بر داشتن مبانی وسیع و جامع از دانش، پرورش حس قدرشناسی از دانش، داشتن توانایی تفکر و حل مسائل بوده است.
در اواخر قرن ۱۹ میلادی و به دنبال فشارهای اجتماعی ناشی از تحولات اجتماعی گسترده در جوامع آمریکایی و اروپایی برای تحول نظام آموزش عالی در این جوامع، تأکید بر آموزش عملی و کاربردی به منظور آماده کردن دانشجویان برای دنیای کار (در آن زمان) بیشتر شد. برای مثال، تصویب »قانون موریل« در ۱۸۶۲ م. با تأکید بر ارائه رشتهها و برنامههای کاربردی و تکنیکال در آموزش عالی، از جمله این موارد بود؛ بنابراین رشتهها و برنامههای درسی کار محور، تکنیکی و عملی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفتند.(۳)
دروس عمومی دانشگاهی مجموعهای از دروس علمی عمومی است که در مقطع کارشناسی برای دانشجویان تدریس شده و درواقع این درسها مقدمات یک رشته علمی را برای دانشجو توضیح داده و پلههای اولیه برای رفتن به سمت تخصص بالاتر هستند.
میتوان گفت که تقریبا در تمام دانشگاههای جهان مجموعهای تحت عنوان دروس عمومی وجود دارد که علاوه بر دروس تخصصی در مقاطع آموزش عالی در مراکز دانشگاهی ارائه میشود .این مجموعه یک سری دروس عمومی هستند که در واقع ماموریت خاصی را تعقیب میکنند و به دلیل اهمیتی که دارند از نظر محتوا باید درست طراحی شده و با بالاترین راندمان هم ارائه شود.(۴)
در ایران نیز دروس عمومی همواره در مقطع کارشناسی دانشگاهها تدریس میشود و دروسی مانند ادبیات فارسی، زبان انگلیسی، معارف اسلامی و تربیت بدنی جزو این دروس هستند. بعد از انقلاب و در دهه ۶۰ نیز با ورود شورای عالی انقلاب فرهنگی این دروس با اضافه شدن برخی دروس دیگر در دانشگاهها تدریس میشد. تا اینکه در جلسه ۵۴۲ مورخ ۲۳/۴/۸۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی که به پیشنهاد وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (نامه شماره ۲۲۹۶/۲ مورخ ۲۳/۳/۸۳) صورت گرفته بود، عناوین سرفصل دروس معارف اسلامی با تغییراتی روبرو شد.(۵) بهطورکل ۴۲ واحد درس عمومی برای مقطع کارشناسی وجود دارد که از این تعداد، ۲۲ واحد باید توسط دانشجویان کارشناسی تا پایان این مقطع گذرانده شود. (۶) مجموعه این دروس در جدول ذیل قابل مشاهده است.
درواقع هدف از آموزش عمومی آن است تا دانشجویانی تربیت نماید که از طریق دورههایی در برخی از موضوعات بنیادین دانش بشری مانند ریاضیات، علوم، زبان و ادبیات انگلیسی، علوم اجتماعی از آموزش و پرورشی گسترده و جامع برخوردار باشند. علاوه بر این دروس عمومی، «یک وسیله اصلی برای پرورش ظرفیتهایی از جمله ارتباطات، تفکر انتقادی، استدلال کمی و ادغام دانش» محسوب میشود. مهارتهای عملی و فکری فوق نیز جهت آمادهسازی دانشجویان برای شهروندی دموکراتیک در نظر گرفته شده است. (۷)
وضعیت محیط زیست در دروس عمومی دانشگاههای جهان
دروس عمومی دانشگاهی در بهترین دانشگاههای جهان نیز در حال تدریس است.
در جدیدترین تحقیق تطبیقی صورت گرفته توسط «قاسمپور و همکاران» در سال ۱۳۹۴ هم، مهمترین مفاد این دروس با دروس عمومی ایران به مقایسه گذاشته شده است. مثلا در «دانشگاه ایالتی میسوری» به طور کلی ۵۰ واحد عمومی برای دانشجویان در نظر گرفته شده که ۷ تا ۱۰ واحد آن به سر فصلی به نام «دانش طبیعی» با هدف: کسب تجربه زندگی و علوم فیزیکی اختصاص دارد.
اگرچه رشته تخصصی «محیطزیست» از مقطع کارشناسی تا دکتری تدریس میشود، اما این رشته یکی از بالاترین آمار فارغالتحصیلان بیکار را در میان رشتههای دانشگاهی به خود اختصاص داده است در «دانشگاه آمریکایی بیروت» نیز از بین ۵۴ واحد دروس عمومی، ۶ واحد به علوم طبیعی، با هدف توضیح مفاهیم اساسی در علوم طبیعی و نشان دادن روشهای معمول علمی پژوهش شامل دروس زیست شناسی، زمین شناسی، فیزیک و شیمی اختصاص یافته است.
این در حالی است که در برنامهریزی دروس عمومی دانشگاههای ایران هیچ توجهی به امور محیطزیستی و علوم طبیعی صورت نگرفته است.
متاسفانه دروس عمومی دانشگاهی ایران برای دانشجویان چندان جذابیت نداشته (۸) و به گفته دکتر «عروتی»، معاون فرهنگی دانشگاه بوعلی سینا و استاد باسابقه دروس معارف اسلامی، مشکل دروس عمومی دانشگاهی، ریشهای بوده و پایههای اعتقادی جوانان را باید خیلی زودتر از دوران دانشگاه محکم کرد و در دانشگاه به شبهات و سئوالات تخصصی دانشجویان پاسخ داد(۹).
چنانچه مشخص است متاسفانه با وجود مسایل و مشکلات عدیده محیطزیستی در ایران، در دروس عمومی دانشگاهها بدان توجهی نمیشود. این امر بدین معناست که چالشهایی مانند حفاظت از محیطزیست، مساله خشکسالی، مصرف بهینه آب، آلودگی هوا و راهکارهای مرتبط با آن هیچ جایگاهی در آموزشهای عمومی آموزش عالی ندارند.
بیش از ۵۰ درصد از دروس عمومی دانشگاه به دروس دینی، ۱۰ درصد به زبان خارجی، ۱۰ درصد به ادبیات فارسی و ... اختصاص دارد اما با وجود چالشهای اصلی محیطزیست در ایران، این مهم مورد توجه نیست. در حالیکه دورههای آموزش عمومی به عنوان یک درس مشترک به دنبال گسترش و رشد مهارتهای ارزشمند دانشجویان مانند انسجام فکری، ارتباطات، استدلال کمی و تفکر انتقادی است که برای یادگیری مادامالعمر ضروری است و در اصل، این دورهها پایه و اساس دانش مورد نیاز برای فارغالتحصیلان ارائه میدهد تا شهروندان مناسبی برای جهان در حال تغییر شوند.(۱۰)
به طور قطع دانشگاه به تنهایی نمیتواند در حساس کردن افکار عمومی و دانشجویان نسبت به مفاهیم محیطزیستی موفق باشد، اما وقتی این نهاد علمی در ایران نسبت به این مسایل توجه درخور و به روز را نداشته باشد، به احتمال زیاد مدیران و کارشناسانی را که تحویل جامعه میدهد که چالشهای کلان ملی مانند خشکسالی، از بین رفتن منابع آبی و جنگلها و ... برای وی به عنوان یک موضوع غیرضرور مطرح بوده و این امور جایگاهی در اولویت تصمیمگیریها و سیاستهای کلان در بخشهای مختلف کشور پیدا نمیکند.
دانشگاه به تنهایی نمیتواند در حساس کردن افکار عمومی و دانشجویان نسبت به مفاهیم محیطزیستی موفق باشد، اما وقتی این نهاد علمی در ایران نسبت به این مسایل توجه درخور و به روز را نداشته باشد، به احتمال زیاد مدیران و کارشناسانی را در آینده تحویل جامعه میدهد که چالشهای کلان ملی مانند خشکسالی، از بین رفتن منابع آبی و جنگلها و ... برای وی به عنوان یک موضوع غیرضرور مطرح بوده و هیچ جایگاهی در تصمیمگیریها و سیاستهای کلان در بخش های مختلف کشور پیدا نمیکندمنابع: