پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 12 - ۹ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۱۳:۵۹

عرق شرم بر پيشاني مدعيان اخلاق و دين

ايران اكونوميست :متاسفانه نام جهود و يهودي از دير باز در تاريخ و فرهنگ ما نامي خوش آوازه نبوده. با شنيدن اين كلمه اكثر ما ايرانيان فردي طماع ، خيانت پيشه و فريبكار و خلاصه بي اخلاق را در ذهن متبادر كرده ايم اما اتفاق اخير در دنياي سياست خوشبختانه مي تواند ما را از اين ادراك غلط كليشه اي برهاند و نشان دهد كه اتفاقا ما ايراني ها و ما مدعيان مذهب بر حق اگر به خود توجه نكنيم مي توانيم بي اخلاق ترين افراد بوده و لكه سياهي بر مذهبمان باشيم و پيروان تمامي اديان مي توانند از ما برتر باشند.هفته اي بيش از شكست انتخاباتي نيكلاي ساركوزي رئيس جمهور يهودي زاده فرانسه نمي گذرد. يهودي زاده صهيونيست مسلكي كه درس اخلاق را به تمام بزرگان سياسي ما آموخت.
کد خبر: ۴۴۸۱

دكتر ياسر سبحاني فرد،بله ساركوزي با ۱۶٬۸۶۹٬۳۷۱ راي در برابر اولاند با ۱۸٬۰۰۰٬۴۳۸ راي شكست خورد . اختلاف رايي زير ۲ درصد يا كمتر از ۱ ميليون و ۲۰۰ هزار نفر در بيش از ۳۷ ميليون راي. اين واكنش ساركوزي است :

"به اولاند باید احترام گذاشت. به وی زنگ زدم و تبریک گفتم؛ رئیس زمانی رئیس است که شکست را به عهده بگیرد. مسئولیت شکست را بر عهده می‌گیرم و از این به بعد من یکی از شما خواهم بود می خواهم به فرانسوی‌ها بگویم از هر زمان دیگری به فرانسه علاقمند هستم. زندگی از شکست‌ها و پیروزی‌ها تشکیل شده است و موفق نشدم ارزش‌های مورد اعتقادم را پیروز کنم"

ساركوزي در اظهار نظر هاي بعدي گفت كه خود را از سياست كنار كشيده و از رهبري حزبش كنار مي رود. اين يعني:

۱- اخلاق قبول شكست
۲- اخلاق مسئوليت پذيري در برابر طرفداران و حزب خود
۳- اخلاق ترجيح منافع ملي بر منافع فردي و حتي حزبي

بله اين واكنش همان يهودي زاده اي است كه مخصوصا اصولگرايان در ايران او را به خاطر واكنش هايش در حمايت از جنايات اسرائيل و جدا شدن از همسر و ازدواج با يك مانكن جنسي فردي بي اخلاق و منفور خطاب مي كردند. اين واكنش اگر عرق شرم بر پيشاني سياستمداران ما بنشاند عجيب نيست. اين واكنش نشان مي دهد كه اخلاق تنها اخلاق جنسي و حجاب و ظواهر و پوسته دين نيست هر چند اين مسائل نيز در اخلاق مورد نياز هستند.اين رفتار نشان داد كه دموكراسي خواهي و روشنفكري تنها به كت و شلوار شيك و بي اعتقاد صحبت كردن و تقليد كردن بي چون و چرا از غرب نيست. سوال اينجاست كه چرا سياستمداران ايراني لااقل گزينشي تقليد كرده و گزينشي اخلاق گرا هستند؟

حال اين واكنش را مقايسه كنيد با كشور عزيزمان ايران كه در آن همه يا ادعاي اخلاق اسلامي دارند و يا همزمان ادعاي روشنفكري ، دموكراسي خواهي و پيشرفت خواهي براي مردم و كشور.

۱- جناب آقاي هاشمي رفسنجاني. فردي كه براي بسياري از ما فردي قابل احترام مي باشد. ايشان پس از شكست سال ۸۴ كه اتفاقا شمارش آرا بر عهده طرفدارانش در وزارت كشور آقاي خاتمي بود و با اختلاف بيش از ۷ ميليون شكست خورد ولي دريغ از تبريك به رقيب پيروز وپذيرش شكست و معذرت خواهي از طرفداراني كه برايش وقت و انرژي گذاشتند. در اين انتخابات براي اولين بار پاي نگفتن تبريك در انتخابات ايران بازشد. ايشان فراموش كردند كه به جاي طلبكاري از فرد پيروز و طرفدارانش مي بايست از كساني طلبكار مي شدند كه ايشان را با آن سابقه درخشان بر باسكول كشش وزن سياسي با فردي قرار دادند كه زماني استاندارش بود. حتي پيروزي بر آقاي احمدي نژاد نيز براي ايشان پيروزي تلقي نمي شد و فقط به نفع اطرافياني بود كه دوره خوشي هايشان رو به پايان بود. اين افراد اين ريسك را به جناب ايشان تحميل كردند تا شايد به احتمالي بتوانند براي نمد سياست خود دوباره كلاهي بسازند. تخريب كننده ايشان همان فرصت طلبان حامي بودند نه رقيبي كه ذات رقابت به ناچار او را در برابر رقيب قرار مي دهد.

۲- جناب آقاي مهدي كروبي فردي كه اصلاح طلبان اصرار داشتند او را با نام شيخ اصلاحات و برخي به عنوان يار نزديك امام بشناسند. ايشان نيز وقتي دوستانش در وزارت كشور آقاي خاتمي پس از شمارش آرا او را در مقام سوم جاي دادند با طلبكاري هر چه تمامتر از تمامي مناسب حكومتي استعفا داد و البته مردمي را آسوده ساخت. جناب شيخ در انتخابات بعدي با راي كمتر از آرا باطله مدعي تقلب شد يعني ۲۵ ميليون راي اختلاف امكان و مجوز ادعاي تقلب را به او داد. فردي كه حتي رئيس ستادش آقاي كرباسچي و بسياري از ناظرانش در سر صندوق ها به او راي ندادند.

۳- جناب آقاي مير حسين موسوي خامنه نخست وزير امام كه زماني انتقاد از او گرا دادن به دشمن بعثي تلقي مي شد، وقتي با اختلاف ۱۱ ميليون راي و با داشتن ۵۰ هزار ناظر سر صندوقهاي راي كه هر كدام فرم مربوط به شمارش آرا را تاييد و امضاء كرده اند از رقيب شكست خورد، نه تها تبريك نگفت بلكه قبل از شمارش آرا و اعلان نتايج با جملات زير خود را رئيس جمهور ايران خواند:

"برابر اطلاعاتی که از ستادهایمان در سطح کشور داریم، برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد اینجانب هستم ... ما از وزارت کشور و دولتی که ادعای مردمی بودن دارد می خواهیم که حافظ حقوق ملت باشد به هر حال بنده خود را پیروز قطعی این میدان می دانم و منتظر شمارش آرا به طور دقیق هستم."

ايشان پس از شكست گويا فراموش كردند كه بايد لا اقل از طرفدارانش معذرت خواهي كرده و آنها را براي انتخابات بعد اميدوار كند. ايشان نه تنها از راس طرفدارانش استعفا نداده و راه را براي آينده هم حزبي هايش باز نكرد بلكه با انتحار سياسي، خود را در جايگاه قهرماني ملي قرار داد كه گويي انتخابات رياست جمهوري بهانه اي بيش نبوده و او براي نجات قهرمان وار يك ملت به ميدان آمده بوده است. اين شد كه انتخابات براي او نه پايان يك رقابت بلكه بهانه اي براي بلند پروازي قهرمانانه و البته زمين زدن همفكرانش در تمامي نقاط حاكميتي شد. كيست كه نداند اگر او شكست را مي پذيرفت و از راس طرفداران كنار مي رفت در انتخابات بعد مي توانست حزب خود را با احتمال پيروزي بيشتري مواجه كند؟

۴- جناب آقاي محسن رضايي فرمانده سپاه در دفاع مقدس كه البته زحماتش بر كسي پوشيده نيست. ايشان با راي كمتر از يك ميليون حتي پس از امتحان صندوقها و شمارش آرا در استانهايي كه فكر مي كرد بيشتر راي دارد نه تبريكي گفت و نه حركتي.

نتيجه

متاسفانه مسئله پذيرش شكست و مسئوليت پذيري امري است كه نه تنها مربوط به بزرگان سياسي باشد بلكه خوني است كه در رگ اغلب ما ايراني ها جريان دارد. با اين حال سخن اينجاست كه اگر بزرگان يك قوم و كشور فاقد اخلاق باشند ازمردم چه انتظاري مي رود؟
سوالي كه مطرح است اين است كه آيا معناي تمامي امور مذهبي و ديني چيزي جز اخلاق است؟
آيا پيامبر نفرمود كه من براي تكميل كردن مكارم اخلاق مبعوث شدم؟
آيا اگر گروهي خود را در اكثر عقايد سياسي پيرو بي چون و چراي غرب مي داند نبايد از اين اخلاق او نيز پيروي و تقليد كند؟

مردم ايران از گذشته در پي انتساب عناوين همچون عناوين قاجاري براي بزرگان سياسي خود بوده و سپس به دنبال آنها حركت كرده اند. بر مردم است تا با معيار اخلاق در انتخاب سياستمداران بصيرت نشان داده و به جاي پيروي كوركورانه از آنها و نسبت دادن القاب و عناوين دهان پر كن قاجاري آنها را خواه از هر گروه سياسي از خود برانند.
آخرین اخبار