عصرایران ؛ حمیدرضا مهاجر -ملا نصرالدین دستپاچه شد و به سرعت از قهوه خانه خارج شد . کمی بعد در راه ، از خود پرسید "من که به زنم پول نداده بودم که گوجه فرنگی بخرد!"
جلوتر که رفت ، با تعجب از خود پرسید:ما که اصلا نرده بان نداشتیم که همسرم از آن بالا برود و بعداً...!
وقتی به خانه می رسد سرش را تکان داد و یادش آمد که او هنوز ازدواج نکرده که همسری داشته باشد که پایش بشکند!
حمایت شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب از ادعای امارات بر سر مالکیت جزایر سه گانه هر چند از نگاه ما ایرانیان یک سیاست عربی"آب در هاون کوبیدن"بیشتر نیست اما همیشه این فرضیه را اذهان عمومی تقویت می کند این موضوع ، مساله مشترک جهان عرب است.
اما آیا این واقعا این چنین است؟ پذیرفتن چنین وضعیتی در روابط ایرانی-عربی نیازمند سه پیش فرض اولیه است که نخست باید صحت آنها را سنجید و سپس درباره این روابط قضاوت نمود.
اولین پیش فرض این است که موضوع جزایر سه گانه بوموسی،تنب کوچک و تنب بزرگ قضیه مشترک جهان عرب است و به عنوان مطالبه عمومی شهروندان عرب به شمار می رود و از آنجا که ایران در برابر این قضیه مشترک و مطالبه عمومی عربی ایستاده است بنابراین تصویر مناسبی در این کشورها ندارد.
اما آیا موضوع جزایر سه گانه ایرانی یک نگرانی عربی مشترک است؟
واقعیت این است که جار و جنجال تبلیغاتی که اماراتی ها هر از چندگاهی بر سر جزایر سه گانه ایرانی به راه می اندازند خود بیش از آنکه ناشی از علت اختلافات دوجانبه باشد معلول اختلافات و نگرانی های دیگر است.
موضوع از چند حالت خارج نیست؛یا اینکه ریاض در گوشه ای از خاورمیانه بار دیگر ناکام مانده است و صدای ناله اش از ابوظبی بلند می شود و یا پیشرفتی در مذاکرات ایران و غرب بوجود آمده که موضوع جزایر سه گانه تبدیل به ابزاری برای ابراز نگرانی شیوخ حاشیه جنوبی خلیج فارس می شود.
بنابراین موضوع این جزایر اصلا به عنوان قضیه مشترک جهان عرب به شمار نمی رود!
دومین پیش فرضی این است که اساسا در جهان عرب قضایای مشترکی وجود دارد که رهبران این کشورها از آنها نگران هستند که یکی از این قضایای مشترک ماجرای جزایر سه گانه اماراتی است که در سال 1971 توسط ایران اشغال شده است! اما آیا واقعا در کشورهای عربی قضایای مشترک وجود دارد؟
اساساً در جهان عرب چیزی به نام قضیه مشترک وجود ندارد که موضوع جزایر سه گانه به عنوان یکی از آنها مطرح باشد.
آیا زمانی که اشغال فلسطین و هتک حرمت مقدسات آن،که اتفاقا آن هم به ادعای شیخ الشیوخ ملک عبدالله ، پادشاه عربستان صرفا عربی است، تبدیل به یک اقدام روزمره صهیونیست ها می شود می توان از آن به عنوان قضیه مشترک یاد برد؟
آیا وقتی که ارتش اسراییل با چراغ سبز مستقیم رهبران برخی از همین کشورهای عربی به جنوب لبنان و غزه حمله می کند آیا باز می توان از واژه ای به عنوان "قضایای مشترک عربی" نام برد؟
متاسفانه باید گفت که با چنین رهبرانی حتی قضیه فلسطین نیز قضیه مشترک جهان عرب نیست و اگر ایران و گروه های مقاومت نبودند مدت ها پیش فتیله قضیه فلسطین پایین کشیده شده بود!
سومین پیش فرض این است که اساسا چیزی به نام "جهان عرب" وجود دارد که دارای قضایای مشترک باشد که بعدها عنوان یکی از این قضایای مشترک،اشغال جزایر سه گانه اماراتی شود؟
زمانی که کشورهای عربی به چندین محور تقسیم شده اند و هیچ اتفاق نظر کلی بر سر مسایل کلیدی وجود ندارد، زمانی که شهروندان کشورهای عربی توسط رهبرانشان به مسلمان و مسیحی،شیعه و سنی و...تقسیم می شوند و گروه هایی با حمایت برخی از همین کشورهای عربی به بهانه های مختلف همین مردم را قتل عام می کنند، زمانی که رهبران همین کشورها برای کشتن شهروندان عرب کشور عربی دیگر به ارتش یا دستگاه های اطلاعاتی کشورهایی که اتفاقا عرب نیز نیستند رشوه می دهند، خود شهروندان عرب قضاوت کنند آیا در چنین شرایطی و شرایط بسیار بدتر از آن می توان باور کرد که اصلا کلمه جهان عرب کلمه ای واقعی است؟
باور کنید کلمه ای به نام "جهان عرب" اصلا مصداق واقعی خارجی ندارد که دارای قضایای مشترک باشد که بعدها یکی از آنها جزایر سه گانه خلیج فارس شود و باعث نگرانی آن شود.