با توسعه جوامع انسانی و احساس نیاز بیشتر به اشتغال بهویژه اشتغال تخصصی از یکسو و اشباع شدن دولتها در استخدام نیروی انسانی از سوی دیگر، راهاندازی کسبوکارهای نوآورانه و فناورانه به ضرورتی اجتنابناپذیر برای توسعهیافتگی تبدیل شده است؛ خاصه اینکه اشتغال استخدامی که از آن با عنوان «کارمندی» یاد میشود، عموما فرسایشی است که در گام نخست استعدادهای ذاتی و ذهن خلاق و ایدهپرداز فرد را دچار افسردگی کرده و نوعی انجماد در حرکت نیروی انسانی کشور (بهعنوان موتور محرک توسعه و تعالی) ایجاد میکند و از سوی دیگر، امکان خلق ارزشافزوده از داشتههای سرزمینی و موهبتهای ذاتی را که لازمه آن تزریق ایده و اندیشه نخبگان به مزیتهای بومی است، از بین میبرد.
در چنین روندی، دولتها، بزرگ، فربه و در نتیجه کرخت و مملو از موازیکاری و در نهایت اهمال در انجام وظایف محوله خواهند شد و پویایی و چابکی نظام اداری از بین خواهد رفت و از سوی دیگر، محدود و محصور کردن اشتغال در استخدام، اقتصاد را بهعنوان یکی از مهمترین ارکان نظام اداری کشور، به اقتصادی بسته، وابسته و البته دولتی تبدیل خواهد کرد که هیچ انطباق منطقی با المانها و پارامترهای اقتصاد باز ندارد.
با توجه به تمام آنچه گفته شد، امروز دولتهای کشورهای توسعهیافته، ایجاد و راهاندازی کسبوکارهای نوآورانه و فناورانه را بهعنوان اصلی مهم در اشتغال، اقتصاد و پیشرفت همهجانبه جامعه پذیرفته و بخش بسیاری از سرمایهها، بودجهها و ظرفیتهای خود را در مسیر تسهیل و تسریع روند خوداشتغالی و کارآفرینی هدایت کردهاند.
در این کشورها اگرچه همچنان تحصیلات آکادمیک در دو بخش آموزش و پژوهش موردتوجه است و این توجه در رشتههای بنیادین از اهمیت بیشتری برخوردار است اما تلاششده با ایجاد دانشگاههای نسل سوم، بهعنوان دانشگاه کارآفرینی و مسئلهمحور یا اقداماتی از قبیل ارتباط نظاممند و هدفمند دانشگاه با بخشهای گوناگون صنعت چه در بخش تولید و چه عرضه و تجارت، زمینه را برای ورود افراد به فضای کسبوکار خلاقانه آماده کنند.
این اقدام در میانمدت، هم مشکل اشتغال تخصصی را از بین میبرد و پاسخ مناسبی به مطالبهگری دانشگاهیان و دانشآموختگان میدهد و هم میتواند توانبخش خصوصی را در بستری مناسب به خلأهای موجود در جامعه تزریق کرده و علاوهبر ایجاد فضای رقابت سالم و به دور از رانتها و دسترسیهای دولتی، اقتصاد کشورها را به پویایی پایدار برساند.
آموزش مهارتهای لازم برای ایجاد کسبوکار نوآورانه و فناورانه و بعد از آن، اعمال سیاستهای تشویقی و اعطای حمایتهای دولتی میانمدت برای ادامه حیات آنها و در نهایت ایجاد فضای رقابتی منصفانه، تجربهای موفق است که کشورهای پیشرفته با تکیه بر آن توانستهاند نیروی انسانی ایدهپرداز و خلاق را بهعنوان مهمترین اهرم توسعه و تعالی، به چرخه اقتصادی وارد کرده و بر بام اقتصاد جهان بایستند؛ شاید بتوان Silicon Valley را مهمترین شاخص و معیار این مهم دانست. منطقهای بینامونشان در گذشته که فقط بهدلیل استقرار کسبوکارهای دانشمحور و متکی بر خلاقیتهای فناوریک بهعنوان اصلیترین منطقه اقتصادی حال حاضر جهان شناخته میشود.