به گزارش ایران اکونومیست, رؤسای جمهوری مختلفی از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون در مجمع عمومی سازمان ملل شرکت کردند تا ندای ایران و ایرانیان را به گوش جهانیان برسانند.
روزنامه جام جم نوشت: مجمع عمومی سازمان ملل متحد هر سال در ماه سپتامبر (اواخر شهریور و اوایل مهر) برگزار میشود. کشورهای مختلف از این نشست برای دیدارهای دیپلماتیک و رایزنی استفاده میکنند و در عین حال توجه خاصی به سخنرانی سالانه خود دارند. هر کشور یک یا دو بار میتواند در مجمع سخنرانی کند. معمولا این کار توسط عالیترین مقام کشورها (رهبر، رئیسجمهور یا نخستوزیر) انجام میشود. از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون روسای جمهور مختلفی از این فرصت استفاده کردند و در مجمع عمومی سخن گفتهاند. آیتالله خامنهای، آیتالله هاشمیرفسنجانی، حجتالاسلام سیدمحمد خاتمی و محمود احمدینژاد، هر کدام حداقل یک دوره به عنوان رئیسجمهور انتهای تابستان خود را در نیویورک گذراندند تا ندای ایران و ایرانیان را به گوش جهانیان برسانند. در این میان رکورددار سفر به نیویورک محمود احمدینژاد بود که هشت بار برای حضور در مجمع عمومی به این شهر رفت و حضرت آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی فقط یک بار به سازمان ملل رفتند. البته گفته میشود دلایل عدم اقبال به چنین سفری در ابتدای انقلاب علاوه بر جو آمریکاستیزی انقلابی، شائبه حمایت سازمان ملل متحد از دولت عراق در جنگ تحمیلی هشت ساله بوده است. ذکر این نکته ضروری است که شهید رجایی هم در سال 59 به عنوان نخستوزیر به نیویورک سفر کرده و در جلسه شورای امنیت شرکت کرده بود.
* حضور در شورای امنیت
شهید رجایی در مهرماه 1359 به عنوان نخستوزیر به نیویورک رفت. از حواشی این سفر خاطرات بسیاری گفته شده که مشهورترین آن نمایش شکنجههای زمان شاه بر بدن شهید رجایی مقابل خبرنگاران بوده است. در کنار این عمل انقلابی، سخنرانی رجایی هم بسیار آتشین بوده است. رجایی در سخنان خود در شورای امنیت ابتدا میگوید: «حضور ما در این شورا صرفا به دلیل رساندن ندای مظلومیت ملت مسلمان و بهپاخاسته ایران به گوش مردم سراسر جهان و هشدار به آنها از بابت خطر سرکوب انقلاب و بازتاب آن بر مبارزات کلیه خلقهای دربند است.» این حس در نظر گرفتن تمام ملتها در سخنرانی رجایی بارز است. او در آغاز سخنرانی خود از این ناراحتی سخن میگوید که «به علت شرایط جنگ نتوانستیم آنچنان که باید در جهت برآوردن نیازهای مردم برادر و مسلمان (الجزایر که درگیر زلزله هستند) اقدام نماییم.» در این سخنرانی رجایی، حس ضداستکباری و ضدامپریالیستی موج میزند. حسی که به هیچ ابرقدرتی رحم نمیکند و با در نظر داشتن استقلال کشور و البته روحیه ایمانی، میگوید چه چیزی باعث پیروزی ایرانیان در جنگ ظالمانه عراق علیه کشورمان خواهد شد: «در این جنگ تحمیلی، ایمان اسلامی و انقلابی مردم برنده واقعی و اصلی خواهد بود، نه آواکسهای آمریکایی و نه توپولوفهای روسی.» ریشهیابی جنگ هم محور دیگر سخنان رجایی است. او میگوید این جنگ نه به خاطر «اصلاح مرز» که برای «نابودی انقلاب اسلامی» بوده است.
* اولین رئیسجمهوری که به سازمان ملل رفت
هفت سال از سفر رجایی میگذرد تا اینکه آیتالله خامنهای نخستین رئیسجمهور ایران میشود که گام به مجمع عمومی میگذارد. آیتالله خامنهای هم مانند شهید رجایی، صدام را به هیتلر تشبیه میکنند و خواستار «استفاده از تجربه دادگاه نورنبرگ و طرح تنبیه عراق به عنوان متجاوز به منظور تضمین امنیت منطقه» میشوند؛ موضوعی که به گوش جهانیان نمیرود و بعدها خود را در جنگ کویت نشان میدهد. همچنین حق وتو هم مورد اعتراض ایشان قرار میگیرد و در کلام آیتالله خامنهای در کنار عضویت دائم در شورای امنیت به عنوان دو تبعیض ناروای سازمان ملل معرفی میشود. البته این تنها انتقاد رئیسجمهور وقت از ملل متحد نیست، بلکه «انتقاد از عملکرد سازمان ملل و یادآوری نقش شورای امنیت در حمایت از تجاوز عراق به خاک ایران» محور دیگر سخنان ایشان میشود. مساله اسرائیل بخش دیگر سخنان حضرت آیتالله خامنهای بود. آیتالله خامنهای از این زاویه وارد میشوند که این رژیم جعلی در کنار رژیمی همچون آفریقای جنوبی فاشیست ـ که در آن زمان قوانین نژادپرستانه سختی را به اجرا گذاشته بود ـ است. «برشمردن اقدامات آمریکا برای مقابله با ایران و درخواست اتحاد میان دولتهای جهان سوم برای مقابله با نظام سلطه» محور دیگر سخنان حضرت آیتالله خامنهای در آن اجلاس بود اما ایشان از همان زمان تاکید خود بر مسائل فرهنگی را نشان میدهند و بر مبارزه با فساد و حفظ بنیان خانواده و حراست از حقوق و ارزشهای زن تاکید میکنند. این سخنرانی مورد تجلیل مقامات کشور قرار گرفت، به نوعی که هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس وقت از این سخنرانی به عنوان «مهمترین وقایع دنیا» در آن روز یاد میکند و در جلسه مجلس که بعد از این سخنرانی تشکیل میشود، میگوید: «آنها عصبانی هستند از اینکه میبینند یک روحانی ارجمند در لانه خود آنها این گونه آنها را افشا میکند و تا امروز چنین صریح و محکم در مقابل حرف حق قرار نگرفته بودند.»
* سخنرانی با تشویقهای شدید
هاشمیرفسنجانی هم یک بار چمدانهای خود را به سمت نیویورک بسته است. ظاهرا این سفر در سال 70 اتفاق افتاده که دومین سال اولین دوره ریاست جمهوری اوست. از متن سخنرانی هاشمی در این اجلاس، در منابع فارسی یا انگلیسی چیزی پیدا نمیشود اما اظهارنظری از هاشمی در مورد سخنرانی خودش در دست است. هاشمی میگوید زمانی که سخنرانی را آغاز میکند احساس کرده جو کنفرانس قبضه شده است. او میگوید بعد از اتمام سخنرانی هم دست زدن حضار آغاز شد به نوعی که «پایان دست زدنها مشکل بهنظر میرسید.» هاشمی این مطلب را در بیست و نهم آذر 70 بیان کرده است.
مردی با ایده گفتوگوی تمدنها
سیدمحمد خاتمی هفت سال پس از هاشمی رفسنجانی به مجمع عمومی سازمان ملل متحد رفت. او در این سفر طرحی با عنوان طرح گفتوگوی تمدنها را مطرح کرد که بعدها به عنوان آلترناتیو نظریه برخورد تمدنهای ساموئل هانتینگتون مطرح شد. پیشنهاد خاتمی مبنی بر نامگذاری سال 2001 به عنوان سال گفتوگوی تمدنها در این سفر مطرح و تصویب شد.
موضوع انتقاد از قوانین سازمان ملل از جمله حق وتو در این سفر هم مطرح شد و موضوع فلسطین از دیگر بحثهای مطرح در این سفر بود و رئیسجمهور وقت کشورمان بر «ایجاد امنیت و صلح در خاورمیانه از طریق به رسمیت شناختن حق همه فلسطینیان برای حاکمیت بر سرزمین خویش و برچیده شدن سلطه حکومت اسرائیل» در این سرزمین تاکید کرد. علاوه بر توجه به موضوع زنان و خانواده که مشابه سفر رهبر انقلاب در سال 66 بود؛ موضوعات جدیدی نسبت به سه سفر قبلی مسئولان ایرانی در این سفر مطرح شد. اعلام اعتمادزایی و تشنجزدایی به عنوان سیاست خارجی ایران، تاکید بر حفظ محیط زیست به مثابه میراث مشترک همه کشورها، اعتماد به جوانان به عنوان صاحبان هزاره سوم و کوشش صادقانه برای مبارزه با تروریسم همراه با مبارزه برای عدالت و پاکسازی جهان و بخصوص منطقه خاورمیانه از سلاحهای هستهای و کشتار جمعی عناوین این محورهای جدید بود. خاتمی یکبار دیگر در سال 80 هم به نیویورک رفت و از طرح گفتوگوی تمدنهای خود دفاع کرد.
* رکورددار سفر به نیویورک
اما پرسفرترین رئیسجمهور ایران، دارای بیشترین حضور در نیویورک هم بوده است. در سفر اول احمدینژاد موضوع خلع سلاح، مبارزه با تروریسم و مساله فلسطین مورد نظر قرار گرفت و در ادامه اصول هستهای ایران به استحضار حاضران مجمع عمومی ملل متحد رسید. اصولی همچون اینکه ایران طبق مبانی دینی، دستیابی به سلاح هستهای را جایز نمیداند. در سفر دوم موضوعاتی مانند حقوق و ارزش زن و انتقاد از قوانین سازمان ملل مورد نظر رئیسجمهور وقت ایران بود، اما احمدینژاد از عملکرد آمریکا در عراق هم انتقاد کرد، پیشنهاد تاسیس جبهه همبستگی برای صلح را داد و در قالب مساله هستهای از عملکرد آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم انتقاد کرد. در سفر سوم احمدینژاد، او چالشهای مهم بشریت را برشمرد و بعد از آن به آسیبشناسی این چالشها پرداخت. موضوع هستهای هم در انتهای سخنرانی احمدینژاد مطرح شد. این سخنرانی احمدینژاد رنگ و بویی اخلاقی و دینی هم داشت و او رویگردانی از اخلاق و آیین الهی را به عنوان نخستین دلیل مشکلات بشری برشمرده بود. سخنرانی سال 87 احمدینژاد رنگ و بویی فلسطینی داشت، اما او در سال 88 ترجیح داد به انتقاد از سازمان ملل و رویه حاکم بر مناسبات بینالمللی بپردازد. موضوع جالب در سخنرانی سال 88 و 89 احمدینژاد نگرانی او نسبت به از بین رفتن فرهنگ بومی در جهان بود. سخنان احمدینژاد در سال 89 حاشیهدارتر بود؛ وقتی او به کالبدشکافی 11 سپتامبر پرداخت و پیشنهاد مناظره با مسئولان آمریکایی در سازمان ملل متحد را داد. او همچنین پیشنهاد داد سال بعد سال انرژی هستهای برای همه و بمب هستهای برای هیچکس نامگذاری شود و این دهه، دهه مدیریت مشترک جهانی باشد؛ پیشنهادهایی که به تصویب نرسید. مدیریت جهانی و مشکلاتی که از نبود مدیریت صحیح بر جهان برآمده، محور سخنان سال بعد احمدینژاد بود. یکی از نکات بارز سخنرانیهای احمدینژاد در سازمان ملل ذکر ناب امام دوازدهم شیعیان بود و وی سخن خود را در مجمع عمومی با دعای فرج معروفش آغاز میکرد. سخنرانی آخر احمدینژاد در مجمع عمومی هم وجهه آسیبشناسی مشکلات جهانی را داشت و با شعار معروف در سال آخر ریاست جمهوری او تمام شد: «زندهباد بهار!»