به گزارش ایران اکونومیست, زمانی نه چندان دور حکمرانان و سیاستمداران ایرانی برای نخستین بار عازم سفرهای خارجی شدند، سفرهایی که تا پیش از آن حداقل به این شکل مرسوم نبود. این سیاستمدران در عین اینکه تفاوتهای چشمگیری با همتایان کهنتر خود داشتند علاقه وافری نیز به نوشتن سفرنامههای خود به فرنگ پیدا کردند، عادت ملوکانهای که البته چندان هم به درازا نکشید و نهایتاً از دو پادشاه قاجاری و شاید چند دولتمرد مهم همان زمان فراتر نرفت، گزارشهایی که نخستین مواجهه حاکمان ایران با اروپا را بازتاب میداد و تا اندازه زیادی نشان دهنده شگفتی آنان از وضع جهان بود، آن سفرنامهها البته نه برای مردم زمان که گویی برای آیندگان نوشته میشدند آیندگانی نامعلوم که شاید حتی خود سلطان صاحبقران هم نظر خاصی درباره آنها نداشته است چرا که آن سفرها تنها به دلایل خوش گذرانی و عیاشی شاهان قاجار ترتیب داده میشد.
اینک اما وزیر امور خارجه دولت حسن روحانی سفرنامههای موجز و مختصرش را برای مردم زمان خودش مینویسد. استاتوسهای فیس بوکی از سفر دیپلماتیک محمد جواد ظریف به نیویورک که این روزها نام دیپلماسی عمومی را بر آن گذاشتهاند.
به گزارش افکارنیوز؛ گزارش فیس بوکی محمدجواد ظریف از نخستین روز سفرش به نیویورک با آنکه برخلاف گزارش سلاطین قاجاری از فرنگ حاوی نکته ادبی قابل ملاحظهای نیست اما به نوبه خود تولد موضوعی به نام دیپلماسی عمومی را در ایران نوید میدهد، پدیدهای که میتوان گفت حتی در سالهای پس از انقلاب که دولتمردان از میان تودههای مردمی انتخاب میشدند نیز نیز جای آن خالی بوده است.
اینکه مردم در گزارشی مستقیم از سوی شبهه رسانهای که توسط شخص وزیر اداره میشود از نحوه ملاقاتها و دیدارهای دیپلماتیک او آگاه شوند برایش پیام بگذارند و او نیز پیغام آنان را بیواسطه دریافت کند و حتی پاسخ برخی را نیز بدهد، موضوعی که میتواند آغازگر اقدام مثبت و سازندهای در جهت درک متقابل میان دولتمردان و ملت تلقی شود.
بسیار پیش از اینها نخستین پادشاه ایرانی که راهی سفر فرنگ شد در سفرنامهای که از خود به یادگار گذاشت از دروازههای سن پطرزبورگ نوشت و از نحوه رفتار مردمان در آن سوی گیتی گزارشی تهیه کرد که البته هیچگاه توسط معاصرانش خوانده نشد، پس از آن نیز این شیوه کمابیش توسط دیگر دولتمردان در سلسلههای قاجار و پهلوی ادامه یافت رویهای که میتوان از آن تحت عنوان نوعی علاقه شخصی به نگارش وقایع یومیه یاد کرد، وقایعی که اکنون تنها کاربرد تاریخی و بعضاً ادبی دارند.
ناصرالدین شاه قاجار سفر پرهزینهاش را برای گشت و گذار در فرنگ تدارک دید و فرزند علیلش نیز به بهانه معالجه همان راه پدر را در پیش گرفت. هر دو پادشاه از سیاحتهای خود در اروپا گزارشی تهیه کردند که البته هیچگاه لزومی ندیدند به مردم زمان خود ارائه کنند.
اینکه سفرشان چه دستاوردی داشته و چه اتفاقاتی در آن رخ داده است به رعیت ربطی نداشت، سهل است که اهالی ایران حتی اخبار مربوط به سفر شاه به فرنگ را نیز هفتهها بعد از طریق روزنامه دولتی دریافت میکردند.
در دوران پهلوی اما تا حد زیادی موضوع تغییر کرد، رسانههای جمعی حضور گسترده تری داشتند و اخبار و گزارش ملاقات شاه با سران کشورها را مخابره میکردند و حتی مردم توانستند تصاویر ملاقاتهای شاه را هم از تلویزیون ببینند. البته بازهم اصل موضوع بر سر جای خود مانده بود. دولتمردان پهلوی هم لزومی نمیدیدند از سفر خود به فرنگ به مردم گزارش بدهند.
پس از انقلاب و روی کار آمدن دولتهای مردمی در ایران البته اوضاع تا حد زیادی دگرگون شد و اینبار دولتمردان از رییس جمهور گرفته تا نخست وزیر و وزرای کابیته خود را ملزم میدانستند درباره دلایل سفر خود به مردم توضیح بدهند.
گزارش جواد ظریف اما کاملاً از نوعی دیگر است. به سادگی نوشته شده و تقریباً هیچ صنعت ادبی خاصی در آن رعایت نشده است، سهل است که حتی بعضاً غلطهای تایپی هم در آن به چشم میخورد و نشان میدهد همانطور که آقای ظریف نوشته در حالت خواب آلودگی به رشته تحریر درآمده است.
«خلاصه حدود ساعت ۱۰ و نیم شب به وقت نیویورک (۷ صبح به وقت تهران) توانستم قدری بخوابم که به دلیل تفاوت ۸ و نیم ساعته افق تهران و نیویورک بسیار کوتاه بود و بیخوابی در ساعت ۲ بامداد. خدا را شکر که بیخوابی با فرصت گفتوگو با شما به خوبی جبران شد.»
گزارشهای شاهان قاجار را البته خودشان نمینوشتند چنانکه گفته میشود ناصرالدین شاه هرچه میخواسته میگفته و اعتمادالسلطنه مینوشته است و یا گزارش سفر سوم مظفرالدین شاه به اروپا را دکتر خلیل خان ثقفی اعزاز اعلمالدّوله طبیب مخصوصش نوشته.
بدون آنکه بخواهیم در مقام مقایسه این گزارش نویسی برآمده باشیم نکات قابل توجهی جلب توجه میکند از جمله آنکه برخلاف گزارشهای مطول و پرجزئیات قاجاری گزارشهای دولتمردان عصر حاضر کوتاه، مفید و در عین حال خالی از صنایع ادبی است.
ناصرالدین شاه قاجار شرح سفر خود به موسکو و ورودش به این شهر در روز بیست و دوم ربیع اول (سال ۱۲۹۰ هـ. ق.) چنین شرح میدهد:... دو ساعت از روز گذشته باستاسیون فوستووو (Faustovo) رسیدیم. کالسکه ما را نگاه داشتند تا کالسکه شاهزادگان رسید. از آنجا که ما و همراهان بجهت ورود به مسکو لباس رسمی پوشیدیم. در استاسیون فوستووو پرنس دالقوروکی حاکم شهر مسکو که مرد پیر محترم و دارای شئوناتست به استقبال آمده در کالسکه بحضور آمد. مسیو کامازوف مترجم اعلیحضرت امپراطور که از جانب امپراطور آمده بود بحضور رسید. مرد بسیار پیریست. ایران هم آمده است.
خلاصه راندیم تا شهر مسکو پیدا شد. گنبدهای کلیساها که همه مطلا بود، خانهای بسیار عالی، باغچها، باغات عمارات ییلاقی، کارخانجات خوب دیده شد، تا رسیدیم به گار که توقفگاه کالسکه بخار (قطار) است. جمعیت زیادی از مرد و زن بود. از کالسکه آمدم بیرون، حاکم شهر و جنرالها و ارباب قلم بودند. بطوری ازدحام بود که حساب نداشت. کالسکه چهار اسبه با تشریفات و شاطرهای امپراطور که لباسهای خوب داشتند حاضر بودند. صدراعظم و سایرین از شاهزادگان و پیشخدمتها بردیف در کالسکها نشسته از عقب میآمدند، بهمین طور از کوچهها گذشته همه جا از زن و مرد جمعیت غریبی بود تا رسیدیم بدروازه ارک عمارت کرملین که از عمارات معروف بزرگ روس بلکه همه فرنگ است. «
پرداختن به جزئیات البته در برخی سفرنامههای معاصر نیز به چشم میخورد از جمله گزارش سفر هاشمی رفسنجانی به کره شمالی در روز دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۶۰.
هاشمی که در آن هنگام ریاست مجلس را بر عهده داشت مینویسد:» هواپیما پس از هشت و نیم ساعت پرواز در ساعت دوازده و نیم به وقت پیونگ یانگ به زمین نشست جمعیت زیادی از زن و مرد با شاخههای گل به استقبال ما آورده بودند، استقبال رسمی بود. گارد تشریفات رژه رفت و سان دیدیم... دختر کوچکی دسته گل تقدیم کرد و خواست من را ببوسد مانع شدم، لابد رنجید. برای هریک از همراهان یک اتوموبیل در نظر گرفته بودند همه اتوموبیلها بنز آخرین سیستم و ساخت غرب و این برای یک کشور کومونیست عجیب است. جادهها و خیابانها خیلی تمیز و پردرخت و خوش منظره است. شهر بسیار زیبایی است خانهها یکنواخت و ساخت دولتو خیابانها خلوت و تقریباً بدون اتوموبیل شخصی و فقط تراموا و کامیون و اتوموبیلهای دولتی دیده میشود. «
البته ضمن آنکه رییس وقت مجلس به محض ورود به مهرآباد گزارش رسمی سفرخود را طی مصاحبهای به مردم ارائه کرد اما گزارش کامل سفر هاشمی هم سالها بعد و تحت عنوان خاطرات سال ۶۰ به چاپ رسید و از همین رو میتوان جواد ظریف را نخستین سیاستمداری دانست که از طریق شبکههای اجتماعی به طور مستقیم و بلافاصله مانند خبرنگاری که خود علت وقوع خبر است مردم از از رویدادهای سفر آگاه میکند. رویدادهایی که اتفاقاً اطلاعات جالبی هم در آن به چشم میخورد از جمله اینکه به علت اختلاف زیاد ساعت میان تهران و نیویورک آقای وزیر که از همان لحظه ورود برنامههای سفرش آغاز شده فرصت استراحت نمییابد.
چنانکه مینویسد:» بعد از خوش آمدگویی بسیار محبت آمیز سفیر، آقای یان الیاسون، قائم مقام دبیرکل ملل متحد، که در زمان مذاکرات برای پایان دادن به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با وی آشنا شدم و پس از آن در طول ۲۵ سال گذشته در موضوعات مختلف با وی همکاری مثبتی برقرار کردم، صحبت دوستانه و همراه با احترام و تمجید در باره سوابق همکاریهای مشترک ما و.... داشت. بعد هم من بیست دقیقهای -- در خواب و بیداری!! -- در مورد سیاست خارجی دولت تدبیر و امید و نگاه ما به جهان و روابط بین المللی صحبت کردم که مجموعا مورد استقبال حاضرین قرار گرفت... در رزیدانس (همان اقامتگاه سفیر به خارجی!) برخی هماهنگیها در باره برنامه سفر خودم و سفر هفته آینده دکتر روحانی داشتیم که این بار واقعا در خواب و بیداری و بیشتر در خواب انجام شد چون کم کم ساعت ۲ بامداد به وقت تهران بود. لذا جناب سفیر اجازه دادند کمتر از یک ساعت استراحت کنم و برای شام با برخی سفرای کشورهای همسایه در ملل متحد (عربستان، کویت، عراق، امارات، بحرین، آذربایجان، ارمنستان و افغانستان) آماده شوم که در محل اقامتگاه سفیر برگزار میشد. «
هرچند شاید بتوان گفت سیاستمداران تمام کشورها و از جمله کشورخودمان پیش و پس از سفر در مقابل دوربینهای تلویزیونی گزارشی از دستاوردهای سفرشان به مردم ارائه میکنند اما نباید فراموش کرد گزارشهای رسمی که تنها به دیدارهای انجام شده اشاره میکنند را نمیتوان در زمره دیپلماسی عمومی کشورها به حساب آورد درحالیکه ارتباط مستقیم و بیواسطهای که توسط وزیر خارجه جدید ایران با مردم برقرار شده است را باید به معنای واقعی تلاش برای آغاز دیپلماسی عمومی قلمداد کرد، تلاشی که البته هنوز در ابتدای راه است و به نظر میرسد تا حد مطلوب هنوز فاصلهای زیاد دارد.
کد مطل