چرا رئیس جمهور و معاون بزرگوارشان صف های طولانی و کمرهای خمیده ما را ندیدند؟تاریخ می گوید گاهی طول می کشد برخی مسئولان صدای شکستن استخوان ها را در جامعه بشنوند.آنقدر که دیگر خیلی دیر می شود و کاری از کسی ساخته نیست. تاریخ مصداق این موضوع را کم نداشته است.
کمر ما وقتی شکست که از بی تدبیری وبی برنامه گی ، بی منطقی و فرصت سوزی های پی درپی و حسرت یک روز آرامش پايدار جانمان به لب رسید. هیچ شعله ای برای رفاه و امید به آینده خود روشن ندیدیم. تا جایی که همین معاون اول رئيس جمهور اذعان کردند "سرمایه اجتماعی و امید به آینده در چندسال اخیر دچار ضعف شده است."
کمر ما وقتی شکست که از خجالت در ناتوانی تهیه یک کیلوگوشت و شرمساری آن نزد خانواده، ناچار شدیم با معیشت حداقلی سر می کنیم ، غم و غصه بخوریم و تحمل کنیم.گرسنگی مسئله ی کمی نیست.بسیاری از ما سالهاست تشنه وگرسنه ایم و در صف آب آشامیدنی سالم ساعت ها به انتظار می ایستیم.کمرما وقتی خم شد که نماینده چابهار درمجلس شورای اسلامی گفت"در حوزه انتخابیه ام زنی به خاطر تامین آب آشامیدنی برای فرزندانش با مردی تن فروشی و سپس خود کشی کرده است".
کمر ما وقتی شکست که درهای بسته دنیا بر روی ما دو قفله شد وما زندگی نجیبانه ای با فقر آغاز کردیم.طبقه متوسط لاغر ولاغرتر شد و نابرابری ها بیشتر شد.در دو دهه گذشته هند وچین ۴۰۰ میلیون نفر را به طبقه متوسط خود اضافه کردند، اما در همین مدت نابرابری طبقاتی کشور ما به شکاف طبقاتی منجر شد.خانواده های زیادی هستند که تمام فرزندان آنها، بیکارند. بیشتر آنها دانشگاه رفته اند وحتی تشکیل خانواده داده اند اما در تامین معیشت خود درمانده اند. تولید کشور از نفس افتاده و جان تولید گرفته شده است.طبقه متوسط به سطح پایین جامعه سقوط کرده است و کارگران بسیاری بیکار شده اند.
کمر ما وقتی خم شد که کولبری شد سقف آرزوهایمان.کمرهایمان را در کوه ودره و بیابان خم کردیم و کولبری آغاز شد. نه تنها مردها وحتی زن های ما بارهای سنگین را بر پشت خمیده خود حمل می کردند و کمر که هیچ بلکه جانشان را کف دست هایشان می گذارند تا لقمه ای نان حاصل گردد.
کمر ما وقتی خم شد که ناچار شدیم در صف های طولانی ابتدائی ترین نیازهای معیشتی خود مانند روغن خوراکی ساعت ها بایستیم.چطور است که رئیس جمهور این صف های طولانی ما را ندیدند.اکنون چند ماه هست که یک روغن خوراکی معمولی به سختی در دسترس ما قرار می گیرد.حتی بسیاری از ما قادر به خرید آن هم ديگر نیستیم و به طور کلی بی خیال کمبودآن هستیم.ساعت ها در صف مواد غذایی می ایستیم ، کمرمان خم می شود اما كاري از دستمان بر نمي آيد.
کمر ما وقتی شکست که دلار سر به فلک کشید و کنترل آن از دست دولت خارج شد. اگر چه عده ای بر این باورند که اتفاقا کنترل دلار به خوبی دست دولت است ودولت در بالا نگه داشتن آن نقش دارد. وقتي دلار كنترل نمي شود، از گرانی های سرسام آورش، زندگی بر سر ما خراب می شود و نان شب را هم از نانوایی ها نسیه مي گيريم. خط فقر ۹ میلیون تومان می شود و بسیاری از ما اگر در خیل بیکاران نباشیم تازه درآمد ماهانه مان یک سوم این رقم هم نیست.
کمر ما وقتی خم شد که پیشرفت و توسعه همین کشورهای همسایه که تا دیروز سرزمینی برهوت بودند را مي بينم و از حسرت به حال خود می گرییم. عده ای معتقدند خواه ناخواه جنگ آینده مبتنی بر هوش مصنوعی خواهد بود.پیشرفت آینده کشورها بر اساس انرژی های خورشیدی وتجدید پذیر، تشکیلات عظیم وقدرتمند IT و توانمندی بیشتر نهادهای مدنی خواهد بود.برای رسیدن به این سطح از توسعه ، باید انسان های بزرگی سرکار باشند ؛ نه افرادی که اساسا درکی از جهانی شدن ندارند.
کمر ما وقتی خم شد که خود در گرانی و تورم ماتم زده بودیم و از طرفی خبرهاي اختلاس ودزدي در جامعه سنگینی این ماتم را دو چندان کرده بود.سلطان هایی که دارایی های کشور را به تاراج می بردند.یکی سلطان قند وشکر؛یکی هم سلطان سکه وارز.
حال جامعه خوب نیست جناب رئیس جمهور و معاون بزرگوار ؛ با سخنان نادرست خود نمک بر زخم ما نپاشید.صف های ما را ببینید ونگویید " زندگی مردم سخت شد ولی صف نبستند". کمر شکسته ما را ببینید ونگویید "نگذاشتیم مردم زیر فشار تحریم ها کمر خم کنند". ما می دانیم که شما در بوحود آوردن بسیاری از این چالش های امروز جامعه عامل نیستید؛پس چرا از آن دفاع می کنید.
عمر دولت تان رو به پایان است اما ورق های تاریخ پایانی ندارد.اگر نخواهید واقعیت های جامعه را ببینید و بگوئید امیدی به پیدا کردن راه حل هم نیست. مسئله وقتی قابل حل است که صورت آن دقیق فهمیده شود وگرنه در همچنان بر همان پاشنه می چرخد.آن جوامع ای که به دولت -ملت رسیده اند در ابتدا هم را درک کردند؛ اگر غیر از این باشد آینده تاریک است.
سجاد بهزادی . روزنامه نگار
عصرایران