«حضور در لیگ برتر انگلیس همواره برای فوتبالیستهای دنیا یک ارزش واقعی محسوب میشود. فوتبالیستهای ایرانی هم از این موضوع مستثنا نیستند و خیلیها رؤیای حضور در این لیگ را در سر میپرورانند. به عقیده بسیاری، لیگ برتر انگلیس و کلا فوتبال انگلیس در هر سطحی، جذابیت منحصربهفردی دارد و فوتبالیها را وسوسه میکند. این روزها فوتبال ایران در لیگ انگلیس با حضور علیرضا جهانبخش نماینده شایستهای دارد. او با رقمی درخور توجه از فوتبال هلند راهی برایتون شده و در این فصل قبل از این که مصدوم شود، فرصت درخشش در چند دیدار را به دست آورد. با این حال به غیر از علیرضا، بازیکنان ایرانی زیادی در انگلیس حضور داشتهاند: کریم باقری، آندرانیک تیموریان، حسین کعبی، اشکان دژاگه، رضا قوچاننژاد، نوید ناصری، سعید عزتاللهی و کریم انصاریفرد.
اما بهتازگی روزنامه گاردین گزارشی منتشر کرده که سهم ایرانیها از حضور در فوتبال انگلیس را نهتنها برجستهتر میکند بلکه واقعهای تاریخی هم به آن میبخشد. موضوع درباره حضور بازیکن فقیدی به اسم دنیس واکر است؛ ستارهای ناشناخته که برای منچستریونایتد به میدان رفته است. او عنوان اولین سیاهپوست تاریخ باشگاه بزرگ منچستریونایتد را به خود اختصاص داده و حالا هواداران این تیم با احترام بیشتری به فعالیتهای فوتبالیاش نگاه میکنند. در زیر ترجمه بخشی از گزارشی را که گاردین نوشته، از نظر میگذرانید.
نوزده سپتامبر ۱۹۸۱، رمی موزس ۲۰ساله تبدیل به دومین بازیکن سیاهپوستی شد که برای منچستریونایتد در لیگ به میدان رفت و در برتری یک بر صفر تیمش برابر سوانزی ایفای نقش کرد. با این حال زمانی که اولین بازیکن سیاهپوست در سال ۱۹۶۳ برای منچستریونایتد به میدان رفت، موزس کودکی دو ساله بود.
بسیاری تصور میکنند تونی ویلان، اولین بازیکن سیاهپوست تاریخ باشگاه منچستریونایتد است ولی هرگز چنین نیست. در واقع خود تونی هر زمان که میشنود جایی، کسی چنین عنوانی را به او میدهد، حرفها را اصلاح میکند و میگوید اولین کسی که بهعنوان بازیکن سیاهپوست افتخار این را داشت که برای منچستریونایتد به میدان برود، دنیس آلن واکر است.
دنیس در خیابان بیستوهشتم کوئین در نوریچ به دنیا آمد. کسی از پدرش خبری نداشت و مادرش مری واکر زنی سفیدپوست بود. تا همین اواخر، اطلاعات اندکی از پدر دنیس در دسترس بود؛ چون حتی نام پدر در مدارک هویتی دنیس قید نشده بود. این اتفاق در حالی رخ داده بود که دنیس هر جایی میرفت خودش را یک ایرانی - آرژانتینی معرفی میکرد.
حالا به لطف نادین علی، دختر دنیس، اطلاعات دقیقی به دست آمده و مشخص شده که پدر دنیس ایرانی بوده است؛ یک ایرانی که رگ و ریشهای آفریقایی داشته است. آن طور که اطلاعات رسیده فاش کردهاند، تبار پدر دنیس به آفریقاییهایی برمیگردد که به خلیج فارس رفتهاند و ساکن ایران شدهاند. مشخصا اجداد دنیس آفریقایی بودهاند ولی پدرش یک ایرانی است.
اطلاعات دقیقی درباره پدر دنیس در دست نبوده و چیزهایی که دربارهاش عنوان میشود، بیشتر رازآلود هستند. از قرار معلوم، مادر دنیس به او میگوید وقتی کودک بوده، پدرش در دریا جان باخته است. دنیس در طول جنگ جهانی دوم متولد شد و این امکان وجود دارد که پدرش سرباز بوده است.
راز دیگری که درباره زندگی دنیس فاش شده، این است که فارسی و عربی را خیلی راحت و روان صحبت میکرده است. واضح است که او زبان فارسی را در نوریچ نیاموخته است. نادین به خاطر دارد که پدر با اقوامش در ایران مکاتبه میکرده و حتی با آنها ملاقات و دیدار هم کرده است. آن طور که شواهد و قراین نشان میدهد، ارتباط دنیس با اقوامش در ایران قطع نشده؛ هر چند که خانواده مادری یعنی خانواده واکر، قبل از مرگ دنیس هم ارتباطشان را با خانواده ایرانی او قطع کرده بودند.
توانایی فوتبالی دنیس هم خیلی زود کشف شد و او در ۱۲سالگی به باشگاه یونایتد رفته است. این موضوع نشان میدهد زمانی که فاجعه هوایی مونیخ در سال ۱۹۵۸ برای تیم منچستریونایتد رخ داده، دنیس عضو جوانی از آن باشگاه بوده است و بعدها در بازسازی تیم مت بازبی، نسل دوم یونایتدیها را شکل داده است. شواهد نشان میدهد او تنها عضو سیاهپوست از نسل بازبی بوده است. دنیس البته این فرصت را داشت تا برای تیم ملی انگلیس هم به میدان برود و اولین سیاهپوست این تیم هم لقب بگیرد ولی محدودیتهای اعمالشده برای او جهت حضور در تیم زیر ۱۵ سالههای انگلیس مانع از انجام چنین اتفاقی شد.
دنیس که بهعنوان هافبک راست و گهگاه مهاجم بازی میکرد، اولین قرارداد حرفهایاش با باشگاه منچستریونایتد را نوامبر ۱۹۶۱ منعقد کرد ولی مجبور شد تا پایان فصل ۱۹۶۲-۱۹۶۳ برای حضور در ترکیب تیم اصلی منتظر بماند.
۲۰ مه ۱۹۶۳ یونایتد باید برای آخرین بازی لیگ به مصاف ناتینگهام فارست میرفت. یک بازی که برای یونایتد اهمیت زیادی نداشت. از طرفی یونایتد پنج روز بعد از آن بازی باید در فینال جام حذفی به مصاف لسترسیتی هم میرفت. بازبی بهعنوان سرمربی نمیخواست ریسک کند؛ به همین خاطر به بسیاری از بازیکنان اصلیاش استراحت داد تا برای بازی فینال جام حذفی آماده باشند. ناتینگهام فارست آن روزها در میانه جدول بود و خطری هم یونایتد را برای سقوط به دسته پایینتر تهدید نمیکرد. بازبی در اقدامی که آن زمان بیسابقه بود، به نفرات اصلی استراحت داد تا فرصت برای حضور بازیکنی مثل دنیس واکر دست دهد. او این شانس را داشت تا برابر فارست به جای بابی چارلتون در ترکیب اصلی منچستریونایتد به میدان برود. بازی با نتیجه ۳ بر ۲ به سود فارست به پایان رسید. دیوید هرد و جانی ژیلس برای منچستریونایتد در آن دیدار گلزنی کردند.
استراتژی بازبی برای استراحتدادن به بازیکنان اصلی نتیجه داد و آنها لسترسیتی را که تیم قدرتمندی بود، در فینال ۳ بر یک شکست دادند و بعد از اتفاق مونیخ، اولین جام را برای منچستریونایتد به دست آوردند.
دنیس برای فصل بعد، عضوی از تیم یونایتد ماند و حتی به اردوی پیشفصل منچستریونایتد به ایتالیا هم سفر کرد ولی بعدها هرگز فرصتی برای انتخابشدن در تیم اصلی به دست نیاورد. احتمالا حضور همپستهای نامآشنایی چون جورج بست، چارلتون یا دنیس لاو میتوانست دلیل اصلیاش باشد.
از طرفی شایعاتی هم به راه افتادند که بازبی با دنیس بنا به دلایلی چپ افتاده است. ماجراهایی درباره شرطبندی و استفاده از بازیکنان سیاهپوست و دیگر مسائلی از این دست هم برای دورماندن دنیس واکر از ترکیب اصلی یونایتد مطرح شد. کار به جایی رسید که منچستریونایتد چندین بازیکن از جمله دنیس واکر را بازیکن آزاد اعلام کرد و خبر داد دیگر قرار نیست این بازیکنان برای تیم به میدان بروند.
۱۳ ژوئن ۱۹۶۴ دنیس با پاتریشیا کروپر در کلیسای سنت کلمنت ازدواج کرد؛ آنهم در شرایطی که دو ماه قبلش قراردادی با یورکسیتی امضا کرده بود. دنیس ۱۶۹ بازی برای یورکسیتی بازی کرد و بعد در سال ۱۹۶۸ به کمبریجیونایتد پیوست.
او همیشه قهرمانی ناشناخته در اولدترافورد قلمداد میشد تا این که حالا جایگاه اولین بازیکن سیاهپوست تاریخ این باشگاه را به خودش اختصاص داده و ارزشهایش را نشان داده است. ویلان که خیلیها از او بهعنوان اولین بازیکن سیاهپوست تاریخ یونایتد نام میبرند، کمک زیادی برای پیداکردن خانواده واکر کرد و سال ۱۹۶۸ دنیس را بهعنوان مسئول رشد و توسعه تیمهای ۹ تا ۱۶ساله به خدمت گرفت.
دنیس بعد از خداحافظیاش از فوتبال مسئول کمپ تجاری منچستر شد و به خدماتش در عرصهای جدید ادامه داد. او در دفترش مشغول به کار بود که روز ۱۵ ژوئن ۱۹۹۶ تلفنی به او خبر دادند بمبی در این مرکز کار گذاشته شده است. این نوع تماسها در آن زمان غیر معمول نبودند و تخلیه کمپ میتوانست عواقب و ضررهای مالی زیادی در پی داشته باشد. با این حال دنیس آن تماس تلفنی را جدی گرفت و ترجیح داد مجموعه مذکور را تخلیه کند. چند ثانیه بعد از تخلیه، بمب منفجر شد و دنیس را که آن طرف خیابان بود، به پنجره دبنهامس پرت کرد. به طرز معجزهآسایی او آسیبی ندید و هیچکس هم در آن حادثه جانش را از دست نداد.
نادین، دختر دنیس، کمسنوسالتر از آن بوده که سالهای بازی پدر را به خاطر داشته باشد ولی میگوید شخصیت و کاراکتری فراتر از حد معمول داشته است. او همه ورزشها را دوست داشته و آدم فعالی بوده؛ ضمن این که در ورزش گلف هم تبحر خاصی داشته است.
متأسفانه دنیس، سالهای بعد دچار سکته مغزی میشود و سمت راست بدنش فلج میشود. برای مردی پرجنبوجوش مانند او این اتفاق تلخ بوده؛ ولی دنیس همواره تلاش میکرده است جنبه مثبت اتفاقات را نگاه کند. او هیچگاه بهبود پیدا نکرد و ۱۱ اوت ۲۰۰۳ در بیمارستان استپینگ هیل در ۵۹سالگی درگذشت.»
شرق