حمید احمدی، کارشناس مسائل سیاسی، در یادداشتی با این مقدمه مینویسد: "ظریف با جوانی انقلاب، جوانی خود را گذراند و بعد، ترجمان مظلومیتهای ایران در جنگ ۸ ساله تحمیلی در عرصههای بین المللی و عصای دستی برای پایان جنگ شد. او جز دیپلماسی نخوانده، نه آموخته و نه اندوخته و صد البته، نه از او چیزی غیر از دیپلماسی نخواستهاند.
ظریف مدال سرداریاش را از جبهههای دیپلماسی گرفته است. او امروز، همانی است که چهل سال بار دیپلماسی و مذاکره جمهوری اسلامی را گاه در جوانی و گمنامی و گاه در اوج پختگی و شهرت، به دوش کشیده است. او پرورش یافته دپیلماسی انقلابی جمهوری اسلامی ایران است.
آنچه که در بیش از ۴ دهه تجربه زندگی آموخته ام این است که برخلاف عرف معمول و رایج جهان سیاست و فرهنگ سیاسی، «نقد شدن» حق «نقد شونده» است و «نقد کننده» هم وظیفه ی خود را دارد. نقد شونده و تمامی انسان ها (جز معصومین)، برای تعالی روحشان، محتاج، مدیون و وامدار نقد کننده هستند. البته نقد، متفاوت از عقده گشایی و بی تقوایی است. وزیر امور خارجه و یا هر فرد و مقام دیگری هم نه معصوم اند که از خطا و اشتباه بری باشند و نه خود، چنین ادعایی دارند. معتقدم مورد نقد واقع شدن هم لیاقت و هم نظر لطف نقاد را می خواهد که اگر هر دو از ضمیر پاک انسانی برخیزد، رستگاری فرد و خشنودی خالق را به دنبال خواهد داشت. افسوس آنچه این روزها بر محمدجواد ظریف می رود چیزی غیر از نقد است و اگر بگویم تسویه حساب است و گرفتن #انتقام سخت از خودیها، گزافه نگفتهام.
سراغ ندارم که جایی خوانده باشم که وزیر امور خارجه، وظیفهای جز دیپلماسی و مذاکره داشته باشد، بنابراین، آنچه ماموریت ذاتی دیپلمات است، باید از زبان دیپلمات گفته شود. برخلاف مروجان قرائت های سیاست زده از اسلام و قرآن، ندیدم در جایی مذاکره با دشمن و یا طرح مذاکره با دشمن نهی و منع شده باشد که اگر هست، در نفی سلطه و پیروی مسلمان از کفار و مستکبران است. قدر مسلم، هر مذاکرهای که بخواهد به سلطه غیرمسلمان بر مسلمان منجر شود، مردود است و مذاکره نام ندارد و دیکته کردن فرمان و خواسته طرف مقابل است و لاغیر، والا، اصل مذاکره نه نفی شده است و نه سرزنش. مذاکره ای که به سلطه یک طرف ختم شود از لحاظ آموزه های اسلامی و شیعی مقبول نیست و این در هر مکتب فکری و ارزشی ناپسند است. برای زیستن بهتر، مذاکره یکی از ابزارها و روش های مرسوم در جهان است.
یقین دارم آدمها هم مثل ملتها «یوم الله» دارند. یوم الله آدمها روزی است که خدمت می کنند و صداقت نشان می دهند، ولی در بازار سیاست، بی صداقتی و بیتقوایی میبینند. چه روزهایی بهتر از این روزها برای نام نهادن «یوم الله» برای محمدجواد ظریف که وزیر امور خارجه نظام اسلامی و بزرگترین کشور شیعی جهان باشد و از یک سو در لیست تحریمی آمریکا قرار بگیرد و برای اولین بار بعد از بیش از پنجاه سال رفت و آمد و زندگی مستمر، نزدیک و مداوم در سازمان ملل متحد در آمریکا، ویزای سفر برای انجام ماموریت محولهاش، که چیزی جز نمایندگی منافع و آرزوهای یک ملت نیست، به او ندهند. از سوی دیگر، گروهی به نام اسلام و انقلاب، که تمام جوانی اش را به پایش نهاده، او را به صرف گفتن جملهای، که چیزی جز وظیفه اش نیست و ناحق نبوده، آماج کینه ها و عقده گشایی ها قرار بدهند.
یوم الله وزیر امور خارجه آنجاست که بعد از تحریم شدنش توسط آمریکا، سپهبد شهید سلیمانی به دیدارش بیایید و بگوید: «دفاع از منافع ملی و صداقت در بیان از خصوصیات ویژه آقای ظریف است» و «به شما تبریک می گویم که بدلیل انتساب به رهبر معظم، حکیم و فرزانه عالم اسلام و جهان، مورد غضب و دشمنی آمریکا قرار گرفتهاید. اقدام آمریکا در تحریم شما ثابت کرد که جنابعالی بعنوان مسئول سیاست خارجی کشور، تاثیری عمیق بر افکار عمومی و بویژه مردم آمریکا نسبت به جهالت رهبران این کشور دارید.» و حالا، گروهی چشم بر روش و منش همان سردار می بندند و نام او را بر نیزه می زنند و حکمیت می طلبند. یوم الله محمدجواد ظریف همین روزهاست که او را مصداق «صبورا شکورا » می کند. همین روزها...
ایسنا